ترجمه وتوضیح سوره ق 45 – 23

وَ قَالَ قَرِ‌ينُهُ هَـٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ﴿٢٣

و فرشته همراه او گوید: این نزد من حاضر است (23)

فرشته­ ی همنشین او در حالی که به نامه­ ی اعمال او اشاره می­ کند، اعمالی که در دنیا از او دیده، می­ گوید: این است نامه­ ی اعمال او که نزد من ثبت و حاضر است. این فرشته همان فرشته ­ای است که در دنیا همواره با او بوده و مأمور ضبط عمل و گواهی در دادگاه عدل الهی است.

 أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ‌ عَنِيدٍ ﴿٢٤ مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ‌ مُعْتَدٍ مُّرِ‌يبٍ ﴿٢٥

هرکافر لجوج را در جهنم افکنید (24) منع کننده­ ی خیر و متجاوز شکّاک را (25)

خدای تعالی به دو فرشته­ ی موکل، یعنی سائق و شهید که در آیات قبل به آنها اشاره شد، امر می­ کندکه، هر شخص بسیار کفران­گر، لجباز، مانع خیر، تجاوزگر، شکّاک را در جهنم بیفکنید. و در بین این چند صفت که درآیه شمرده شد، ارتباطی وجود دارد، برای این که وقتی کسی بسیار کفران­گر شد، همین صفت او را وادار می کند که با هر حقی برخورد کند او را رد کند، و ثمره­ ی این کار این است که با حق دشمنی شود، و بر این دشمنی اصرار ورزد، و اصرار بر دشمنی هم باعث می­شود که آدمی از بسیاری از خیرات محروم گردد، و محرومیت از خیر نیز او را از حد خود خارج می­سازد، و به طرف باطل می­برد، و از حد عبودیت خارج گشته به طرف استکبارو طغیان رود، و چنین کسی مردم را نسبت به دین حق، که بالفطره به دنبالش می گردند به شک می اندازند.  

الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ‌ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦ قَالَ قَرِ‌ينُهُ رَ‌بَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧

آن که با خداوند، خدای دیگری نهاد، پس در عذاب شدیدش بیفکنید (26) شیطان همدم  وی گوید: پروردگارا! من او را به سرکشی وانداشتم، لیکن او خود در ضلالتی دور بود (27)

خدای تعالی در این آیه به شرک، که صفت پنجم شخص بسیار کفران­گر است، اشاره می ­کند، که در حقیقت شرک، مادر همه­ ی جرایمی است که مرتکب شده، و ریشه‎ی همه صفات پستی است که کسب کرده. سپس می­ فرماید: شیطانی که یک عمر با او بود، و گمراهش می­ کرد، می­ گوید: پروردگارا! این انسان که من همنشینش بودم، من او را مجبور به طغیان نکردم، لکن خودش آماده و مستعد بود که دعوت­ های مرا بپذیرد، هرچه به او پیشنهاد می­ کردم او با اختیار خود قبولش می­ کرد، پس من مسؤول گناهان و طغیان او نیستم.

قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨

خداوند می­ فرماید: در پیشگاه من جدال نکنید، که من از پیش هشدارتان داده بودم (28)

خدای تعالی به مشرکین سرکش و همنشینان ایشان خطاب می­ کند که، نزد من بگو و نگو نکنید، که هیچ سودی برایتان ندارد، چون من تهدید و وعید خود را به همه­ ی مشرکین و ستمکاران ابلاغ نمودم، و تهدیدهای نامبرده از قبیل آیات زیر است، که به ابلیس فرموده: برو که هرکس از انسان ­ها تو را پیروی کند، جهنم جزای تو و همه­ ی آنان خواهد بود (اسرا/63) و نیز فرموده: برو برگرد ندارد و من حق می­گویم، که جهنم را از تو و از هرکس که تو را پیروی کند از همگیتان پر خواهم کرد (ص/85) و… و مضمون همه­ ی آیات بر حذر داشتن از گمراه شدن و گمراه کردن است.

 مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿٢٩

سخن نزد من تغییر نیابد و من بر بندگان هیچ ستم نکنم (29)

گویی کسی پرسیده است: خدایا گیرم که قبلا تهدید خود را ابلاغ کرده ­ای، آیا آن را تغییر نم ی­دهی، و تهدیدشدگان را عفو نمی­ فرمایی؟ خدای تعالی پاسخ می­ دهد: در درگاه من سخن دوتا نمی ­شود، و هیچ قضای حتمی رانده شده ­ای تغییر نمی­کند، و شما عذاب خواهید شد، و خدای تعالی چنین قضاء رانده که هرکس به حال کفر بمیرد داخل جهنم شود، و این من نیستم که در باره­ ی بندگان خود ستم می­کنم، بلکه این خودشان هستند که خود را بعد از اتمام حجت و با انکار حق، مستحق عذاب نمودند. و به عبارت دیگر: این عذاب، جزای اعمال­ شان است، اعمالی که قبلا کرده بودند، حالا در این عالم به این صورت درآمده و به خودشان برمی­ گردد.

 يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ ﴿٣٠

آن روز به جهنم گوییم: آیا پر شدی؟ و گوید: آیا افزون هم هست (30)

یعنی خدای تعالی به جهنم خطاب می­ کند، و جهنم نیز به خداوند پاسخ می ­دهد. زیرا از نظر قرآن علم و شعور در تمام موجودات جاری و ساری است و جایی که دست ها وپاها و پوست بدن به سخن درمی ­آیند، تعجب نیست که بهشت و دوزخ چنین باشند. و سؤال (هل إمتلات) سؤال از این نیست که آیا باز جا داری یا نه؟ بلکه سؤال از محقق شدن آن قضایی است که رانده بود، می­پرسد: آیا این‎که گفتم و قضاء راندم که جهنم را پر می‎کنم (از جنیان و مردمان آن قدر در دوزخ می ­اندازم تا پر شود. سجده/13) محقق شده یا خیر؟ و جمله (هل من مزید) پاسخ به این سؤال است، و معنایش این است که، بله، پر شده ­ام، دیگر جای زیادی در من نیست که افراد دیگری را در آن بیندازی، و آن وعده ­ات محقق شد.

 وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ‌ بَعِيدٍ ﴿٣١ هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿٣٢ مَّنْ خَشِيَ الرَّ‌حْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ ﴿٣٣

و بهشت برای  پرهیزکاران  نزدیک آورده شود و  دور نباشد (31) این  است آنچه  نوید داده می­ شدید، برای هر توبه کار نگه دارنده (32) آن که در نهان از خدای بخشاینده ترسید و با قلبی مطیع و رام پیش آمد (33)

این آیات حال متقین در روز قیامت را توصیف می­ کند و می­ فرماید: در آن روز بهشت برای مردم با تقوا نزدیک می­ شود، در حالی که در پیش رویشان باشد، و داخل شدن شان در آن زحمتی نداشته باشد. سپس می ­فرماید: این بهشتی که قبلا وعده داده شدید، برای هرکسی است که بسیار به اطاعت و توبه رجوع می­ کند، و در حفظ آنچه خدا با او عهد کرده مداومت دارد، و نمی­گذارد عهد خدا ضایع، و قوانین و حدود الهی متروک شود. آن کسی که از خدای رحمان، با این که او را با چشم نمی ­بیند، ترسی توأم با احساس عظمت دارد و راضی نمی­ شود پنهان از چشم مردم مرتکب گناه شود، و عمر خود را با رجوع به خدا می ­گذراند؛ در نتیجه هنگام مرگ با قلبی به دیدار پروردگارش می­رود، که رجوع به خدا در اثر تکرار شدنش در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.

ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ۖ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ ﴿٣٤ لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴿٣٥

به سلامت وارد شوید که این، روز جاودانگی است (34) برای شان هر آنچه بخواهند در آنچه موجود است و نزد ما بیش­تر نیز هست (35)

این آیه خطاب به متقین است، که به ایشان گفته می­ شود: با سلامت داخل بهشت شوید، در حالی که از هر مکروه ی و ناملایمی ایمن هستید، و یا این است که، داخل شوید درحالی که خداوند و ملائکه بر شما سلام می ­دهند، سپس برای آرامش خاطر ایشان می­ فرماید: امروز، روز جاودانگی است، که متقین با شنیدن این بشارت خرسند می­ گردند. متقین در بهشت، مالک و صاحب اختیار هر چیزی هستند که اراده­ شان به آن تعلق بگیرد، و خلاصه هر چه را بخواهند، در اختیارشان قرار می­ گیرد، بدون هیچ قید و استثنایی. سپس خدای تعالی می­ فرماید: نزد ما از این هم بیشتر است. یعنی چیز­هایی به آنها داده می­شود که در دنیا اصلًا مانند آنها را ندیده بودند، چون کمالاتی است مافوق آنچه که دست علم بشر بدان می­ رسد.

وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْ‌نٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ ﴿٣٦

و چه بسیار نسل­هایی را که پیش از ایشان هلاک نمودیم که از آنها قوی­تر بودند و درشهرها رخنه کردند، آیا گریزی هست (36)

 آیه به کفار  لجوج  معاصر پیامبر (ص) هشدار می ­دهد که، چه بسیار اقوام سرکشی که قبل از این مشرکین فعلی بودند، و خیلی هم از ایشان  نیرومندتر بودند، و با نیروی خود به سرزمین­ ها رفته، آنجاها را فتح کردند، آیا توانستند از عذاب و هلاکت خدا گریزگاهی بیابند؟ اگر آنها توانستند شما مشرکین هم خواهید توانست.

 إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَ‌ىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿٣٧

قطعا در این برای آن کس که صاحب­دل است یا با حضور قلب گوش فرا می­ دهد عبرتی است در حالی که حاضر باشد! (37)

می­ فرماید: آن حقایقی که درباره­ شان به شماخبر دادیم، و آن داستان ­هایی که از امت­ های هلاک شده برای شما گفتیم، تذکری است، برای هرکسی که تعقل می­ کند و با آن متذکر می­ گردد، و آنچه خیر و نفعش در آن است انتخاب می­ کند. و همچنین تذکری است برای کسی که گوش بدهد و آن را بشنود، و مشغولیات غیر حق او را از شنیدن حق مشغول نکرده باشد، و در عین حال حاضر به شنیدن و فراگرفتن شنیده­ های خود باشد. در واقع آیه می­ فرماید: مؤمن به حق، دو جور است، یا کسی است که دارای عقل است، و می ­تواند حق را دریابد، و در آن تفکر کند و بفهمد حق چیست، و به آن اعتقاد بورزد، و یا کسی است که تفکرش نیرومند نیست، تاحق را از باطل، و خیر را از شرّ، تشخیص دهد، چنین کسی باید از دیگران بپرسد، و پیروی کند. امّا کسی که نه نیروی تعقل دارد و نه حاضر است از گواهان سخن حق را بشنود، هر چند آن گواه و شاهد رسول خدا باشد، چنین کسی جاهلی است لجباز، نه قلب دارد و نه گوش. (ملک/10)

وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ ﴿٣٨

و همانا آسمان و زمین و آنچه را که میان آن دو است در شش روز آفریدیم و ما را هیچ ضعف و خستگی نرسید (38)

کلمه­ ی روز دراین آیات هرگز به معنای روز معمولی نیست؛ چرا که قبل از آفرینش زمین وآسمان اصلاً روز به این معنا وجود نداشته؛ بلکه منظور ازآن ، دوران ­های آفرینش است که گاه میلیون­ ها و یا میلیاردها سال به طول انجامیده است. به هرحال ، از مجموعه قراین نتیجه گرفته می­ شود که خداوند مجموعه زمین و آسمان را درشش دوره­ ی متوالی آفریده است ، و علم امروز هیچ­گونه مطلبی را مخالف این موضوع بیان نکرده است. احتمال دارد این دوره­ ها به ترتیب ذیل بوده باشد: 1) همه جهان به صورت توده ­ای گازی شکل بود که با گردش به دور خود ازهم جدا گردید و کرات تشکیل یافت. 2) این کُرات به تدریج به صورت توده ­ای مذاب و نورانی یا سرد و سکونت پذیر درآمدند. 3)  بعضی از این توده­ ها، بر اثر حرکت دَوَرانی ، منظومه­ هایی را تشکیل دادند که از جمله ی آن­ها منظومه شمسی است و زمین از خورشید جدا شد. 4) زمین ، سرد و آماده حیات گردید و آب­ها روی آن نمایان شد و دریاها شکل گرفت. 5) گیاهان و درختان در زمین آشکار شدند و خوردنی ­ها و غذاها آماده شد. 6)  حیوانات و انسان در روی زمین ظاهر گشتند.[1] در ادامه می‎فرمایند: از این آفرینش هیچ ضعف و خستگی به ما نرسید؛ زیرا رنج برای فردی است که قدرتش محدود وکاری که می­ خواهد انجام دهد بیش از توانش باشد؛ امّا خدای تعالی از هر نظر وجودیست نا­محدود.

 فَاصْبِرْ‌ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُ‌وبِ ﴿٣٩

پس بر آنچه می­ گویند صبر کن، و پیش از برآمدن آفتاب و قبل از غروب به ستایش پروردگارت تسبیح گوی (39)

این آیه نتیجه­ گیری از همه­ ی مطالب گذشته است، که یکی مسأله­ ی انکار معاد از ناحیه­ ی مشرکین بود، یکی هم سخن از جزئیات معاد و استدلال قرآن بر اثبات قیامت بود، و آخری تهدید منکرین و مکذبین نبوت رسول خدا (ص) بود، به سرنوشتی که مکذبین از امت ­های گذشته بدان مبتلا شدند. لذا؛ آیه شریفه به رسول خدا (ص) دستور می­ دهد که، در برابر آنچه می­ گویند شکیبا باش، و خدای تعالی را از آنچه درباره ­اش می ­گویند تسبیح کند و منزه بدارد، یعنی هر نقص و ننگی را از او دور بدارد. قابل توجه این که، چون تنها با نیروی صبر است که می­توان بر مشکلات پیروز شد، و صبر نیز محتاج پشتوانه است و بهترین پشتوانه، ارتباط با خدا و کسب نیرو از اوست، لذا بلافاصله به نمازهای صبح و ظهر و عصر اشاره می­ کند.

 وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ‌ السُّجُودِ ﴿٤٠

و پاسی از شب و درپی سجده­ ها او را تسبیح گوی (40)

این آیه ادامه دستور آیه قبل است که فرمود: خدای تعالی را تسبیح گوی، به نظر می­ رسد مراد از تسبیح در شب، نماز مغرب و عشا، و منظور از تسبیح  بعد از سجده، تعقیبات نمازهای پنجگانه باشد. بعضی گفته ­اند: مراد به آن نافله ­های مغرب می­ باشد.

 وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِ‌يبٍ ﴿٤١ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُ‌وجِ ﴿٤٢

و روزی که منادی از مکانی نزدیک ندا می­ دهد، گوش فرا­دار (41) روزی که صیحه را به حق می­ شنوند، آن، روز بیرون شدن است (42)

یعنی منتظر روزی باش که در آن روز ندای منادی را (نفخه­ ی دوم صور را) از مکانی نزدیک بشنوی. و این که فرمود: (ندا از مکانی نزدیک است)، چون آن ندا آن چنان به خلایق احاطه دارد که، به نسبت مساوی به گوش همه می ­رسد، و افراد نسبت به آن دور و نزدیک  نیستند، و این  ندا و نفخه  همان  نفخه­ ی حیات است، که قضایی است حتمی و رانده شده، که در آن روز همه از قبرها بیرون می ­آیند. 

إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ‌ ﴿٤٣ يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْ‌ضُ عَنْهُمْ سِرَ‌اعًا ۚ ذَٰلِكَ حَشْرٌ‌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ‌ ﴿٤٤

البته ماییم که زنده می­ کنیم و می­ میرانیم و بازگشت به سوی ماست (43) روزی که زمین به سرعت از آنها بشکافد، این گردآوردنی است که بر ما آسان است (44)

منظور از”احیاء” زنده کردن جسدهایی است‎که دردنیا مردند، و منظور از”اماته” همان میراندن در دنیا است، که عبارت است از منتقل شدن به عالم قبر، و “الینا المصیر” زنده شدن در رستاخیز است. که بازگشت آنها به سوی ما در روزی است که زمین از روی آنها شکافته می­شود، و ایشان به سرعت به سوی دعوت کننده بیرون می­ شوند، و این کار، یعنی جمع کردن مردم در قیامت برای ما سهل و آسان است.

 نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ‌ ۖ فَذَكِّرْ‌ بِالْقُرْ‌آنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ﴿٤٥

ما بهتر می دانیم چه می­ گویند، و تو مأمور اجبار آنها نیستی، پس به وسیله­ ی قرآن هر کس را که از تهدید من می­ ترسد متذکر ساز (45)

این آیه به رسول خدا (ص) در مقابل آنچه مخالفان سر سخت و لجوج انجام می ­دهند، دلداری می­ دهد، می­ فرماید: تو بر آنچه می­ گویند صبر کن، و پروردگارت را با حمد تسبیح گوی، و منتظر رستاخیز باش، که ما می­ دانیم چه­ ها می­ گویند، و به زودی سزای شان را در برابر و مطابق آنچه کرده­ اند کف دست­ شان می­ گذاریم، و تو مسلط بر آنان نیستی، که بتوانی بر اجرای خواسته خود مجبورشان سازی، تا آنچه را دعوت­ شان می­کنی انجام دهند، یعنی به خدا و روز جزا ایمان بیاورند، حال که چنین است پس تو وظیفه خودت را انجام بده، و کسانی را با قرآن تذکر بده که از تهدید من می­ هراسند.

[1] – نمونه ، ج 6 ، ص 200و پیام قرآن ، ج 2 ، ص 165