ترجمه و توضیح سوره الاعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿١

نام پروردگار بلند مرتبه­ ات رابه پاکی بستای. (١)

 منظور آيه اين است که نام خدا در رديف نام بت­ها قرار نگيرد و اموری که لايق ساحت مقدس خدای تعالی نيست از قبيل: عجز، جهل، ظلم، غفلت و صفات مخلوق­ ها و عوارض جسم و جسمانيت، و هر گونه محدوديت و نقصان را به خدا منسوب نکنیم، نه همچون بت پرستان كه نام او را در كنار نام بت­هاى خود قرار مى‏ دهند، يا كسانى كه او را جسم و جسمانى مى‏شمرند. و تعبير به “اعلی”، اين حقيقت را بيان مي­ کند که او از هر کس و هر چيز و هر تصور و خيال و گمان و هرگونه شرک آشکار و مخفی برتر و بالاتر است و تعبير “ربّک” اشاره به اين است که پروردگاری که رسول اکرم، مردم را به سوی او می­ خواند از پروردگار بت ­پرستان جداست.[1]

الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ ﴿٢

همان که آفريد، سپس منظم کرد. (٢)

 خلق کرد يعنی اجزای لازم هر موجودی را گردآوری کرد و سپس آن را تسويه نمود، يعنی هر جزئی را در بهترين جايش قرار داده و به آنها بهترين نظام را داد، و علاوه بر آن جایی قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جای دیگر بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جایی و گوش را در جایی و هر عضو دیگر را در جایی قرار دهد که بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.[2]

وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ ﴿٣

و همان کس که تقدير کرد، پس هدايت نمود. (٣)

 منظور از تقدير، همان اندازه­ گيری و تعيين برنامه­ های حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفريده شده­ اند و منظور از هدايت، همان هدايت تکوينی است که به صورت انگيزه‎ ها و قوانين بر هر موجودی حاکم ساخته، مانند طفل که از همان اولين روز تولدش راه پستان مادر را می ­شناسد، پس بر همين قياس هر موجودی به سوی کمال وجوديش هدايت شده است. البته در مورد انسان غير از هدايت تکوينی، هدايت ديگری وجود دارد که از طريق وحی و ارسال انبيا صورت مي­ گيرد که هدايت تشريعی نام دارد. و جالب اين كه هدايت تشريعى انسان نيز در تمام زمينه‏ ها مكمل هدايت تكوينى او است. نظير اين معنى، آنجا كه موسى (عليه‏ السلام‏) در مقابل اين سؤال فرعون كه مى‏ گويد: پروردگار شما كيست؟ و من ربكما يا موسى؟ جواب مى‏ دهد: [ربنا الذى اعطى كل شى‏ء خلقه ثم هدى، پروردگارما كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بود داد، سپس رهبريش كرد (50/ طه)].[3]

وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَىٰ ﴿٤ فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ ﴿٥

و آن کس که چراگاه را به وجود آورد (۴) سپس آن را خشک و سياه قرار داد. (۵)

علاوه بر (خلقت، تسويه، تقدير و هدايت) که تدبير خداوند را اثبات مي­ کند، روياندن گياهان نيز نمونه ديگری از دلايل ربوبيت است. تعبير به اخرج از ماده اخراج اشاره به اين است كه گوئى همه ی اين­ ها در دل زمين وجود داشته، و خداوند آنها را بيرون فرستاده، بديهى است تغذيه حيوانات مقدمه ‏اى است براى تغذيه انسان، و فايده آن سرانجام به انسان­ها باز مى‏ گردد. و غثاء احوى (گياهان خشكيده تيره رنگ) منافع زيادى را در بر دارد، هم غذاى مناسبى است براى زمستان حيوانات، و هم وسيله‏ اى است براى سوخت و سوز انسان، و هم كود مناسبى است براى زمين­ ها. پذيرش ربوبيت خدا، نور ايمان را در دل انسان می­ افکند و حسّ شکرگزاری را در آدمی بر­می­ انگيزد. و مفسرین گفته اند:ممکن است مفهوم آيه اين باشد که اين وضع گياهان بازگو کننده ی فنای دنياست، همان گياهی که در فصل بهار سر سبز و خرم و با نشاط است، با گذشت چند ماه خشک و بی فروغ و مرده و سياه رنگ مي ­شود و با زبان حال بيانگر ناپايداری دنيا و گذشت سريع روزگار است.[4]

سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ ﴿٦

ما به زودی تو راخوانا کنیم که فراموش نکنی. (۶)

اين جمله وعده­ ای است از خدای تعالی به پيامبرش، به اين که علم به قرآن و حفظ قرآن را در اختيارش بگذارد، به­ طوری که قرآن را آن­طور که نازل شده همواره حافظ باشد و هرگز دچار نسيان (فراموشی) نگردد، و همان­ طور که نازل شده قرائتش کند: [فلا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضى اليك وحيه و قل رب زدنى علما: براى خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود عجله مكن، و بگو پروردگارا علم مرا افزون كن (114/ طه)] و [لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه: زبان خود را به قرآن حركت مده پيش از آن كه وحى بر تو تمام شود، بر ما است كه آن را جمع ‏آورى كنيم و بر تو بخوانيم (16/ قیامت)].[5]

إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَىٰ ﴿٧

مگر آنچه را که خدا بخواهد که او آشکار و نهان را می­ داند.(٧)

يعنی چنين نيست که خدا بعد از دادن چنين موهبتی، ديگر قادر نباشد تو را گرفتار فراموشی کند، بلکه بعد از اعطای اين نعمت باز هم بر قدرت مطلقه ی خود باقی است. پس آيه در مقام اثبات قدرت مطلقه ی خداست و سپس می­ فرمايد: ما به زودی خاطرت را در مورد گرفتن وحی و حفظ آن آسوده می ­کنيم، به علت اين که ما هم به ظاهر اشيا آگاهی داريم و هم به باطن آنها، در مورد تو نيز هم از ظاهر حالت خبر داريم و هم از باطنت  و  مي­ دانيم  که  در  دل  چقدر  توجه  به  امر  وحی داری و تا چه حد بر اطاعت پروردگارت، در آنچه دستور مي­ دهد، حريصی.[6]

وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَىٰ ﴿٨

و تو را برای آسان­ ترین راه آماده می ­سازیم. (٨)

ما تو را آن چنان راهنمایی می­ کنيم که همواره برای تبليغ زبانی و عملي آسان­ ترين راه را برگزينی، عده ­ای را هدايت کنی و عده ای ديگر را اتمام حجت نمایی و در برابر آزارشان صبر کنی. آيه ی شريفه اين معنا را مي­ رساند که نفس شريف پيامبر (ص) را مجهز به الهاماتی می­ کند که بتواند وظيفه ی رسالت خود را به آسانی و به بهترين طريق انجام دهد، يعنی فطرت  آن جناب را آن چنان صاف کند، که  جز  طريقه ی آسان  را انجام دهد، يعنی فطرت آن­جناب را آن چنان صاف کند، که جز طريقه ی آسان را انتخاب نکند، طریقه­ ای را که همان طریقه ی فطرت است، از سایر طرق تشخیص دهد.[7]

فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَىٰ ﴿٩

پس تذکر ده اگر تذکر مفيد باشد. (٩)

 حال که آيات خود را بر تو قرائت می­ کنيم و فراموشی را از تو دور می­ سازيم و تشخيص راه و شيوه ی آسان دعوت و تبليغ را برايت فراهم ساختيم پس تو هر جا که ديدی تذکر ثمربخش است تذکر بده، زيرا جایی که تذکر سودی ندارد و طرف زمينه ی پذيرش را ندارد، تذکر دادن کار لغوی می­ شود، و خدای تعالی أجل از آن است که رسول گرامی خود را امر به کار بیهوده کند، پس تذکر در موردی باید استعمال شود که در خود طرف زمینه­ ای برای تذکر باشد.[8]

سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَىٰ ﴿١٠ وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿١١

به زودی کسی که خدا ترس است پند خواهد گرفت (١٠) و بدبخت ­ترين مردم  از آن کناره می گیرند.(١1)

در جمله: (سیذکرمن یخشی) می­ فرماید: به زودی افرادی که در قلب چیزی از خشیت خدا و ترس از عقاب او دارند به وسیله قرآن متذکر شده، اندرز می­ گیرند. اما (الاشقی) یعنی کسی که در دل هیچ دلواپسی و خشیتی از عذاب خدا ندارد، از تذکره تو دور می گردد.[9]

الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَىٰ ﴿١٢ ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ ﴿١٣

همان که به بزرگ­ترین آتش می­ سوزد (١٢)پس در آن آتش نه مي­ ميرد و نه زنده مي­ شود. (١٣)

در این آيات سرنوشت گروه اخير را چنين بيان مى‏ كند، همان شقاوتمندى كه در آتش بزرگ دوزخ وارد مى‏ شود، و در آن جاى مى‏ گيرد، نه مى ‏ميرد كه آسوده گردد، و نه حالتى را كه در آن است مى ‏توان زندگى نام نهاد، بلكه دائما در ميان مرگ و زندگى دست و پا مى ‏زند، و اين بدترين بلا و مصيبت براى آنها است.در اين كه منظور از النار الكبرى (آتش بزرگ) چيست؟ جمعى گفته ‏اند: منظور پائين ‏ترين طبقه جهنم و اسفل السافلين است، چرا چنين نباشد كه آنها شقى‏ ترين و معاندترين مردم بودند، و عذاب آنها نيز بايد سخت‏ ترين و هولناک‏ ترين عذاب باشد.ولى بعضى گفته ‏اند: كه توصيف اين آتش به كبرى در مقابل آتش صغرى است، يعنى آتش ­هاى اين دنيا مى ‏باشد، همان­ گونه كه در حديثى آمده كه امام صادق (ع) فرموده: اين آتش شما جزئى از هفتاد جزء از آتش دوزخ است، كه هفتاد مرتبه با آب خاموش شده،  باز  شعله‏ ور  گرديده  و اگر چنين نبود هيچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت و نمى‏ توانست در كنار آن قرار گيرد.[10]

قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ﴿١٤ وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ ﴿١٥

به یقین هر که پاکی جست رستگار شد (١۴) و نام پروردگارش را به ياد آورد و نمازگزارد. (١۵)

 کلمه (تزکی) به معنی در پی پاک شدن است، و در اینجا منظور پاک شدن از تعلقات مادی دنیوی است، که آدمی را از امر آخرت منصرف و مشغول می­ کند، به دلیل این که به دنبالش فرموده: (بل تؤثرون الحیاه الدنیا)، و نیز منظور از (تزکی) برگشتن به خدای تعالی و توبه کردن است، چون یکی از وسایلی که دل انسان را از فرورفتگی در مادیات حفظ می­ کند توبه است، و نیز انفاق در راه خدا است که باز دل را از لوث تعلقات مالی پاک می ­کند. پس نجات و رستگاری در سه چيز است: اول این که انسان خود را از تعلقات مادی و دنيوی با اعمالی مانند انفاق و توبه پاک کند و به سوی خدا برگشت نمايد دوم: با ذکر زبانی و سوم: با نماز خواندن درصدد تطهير و خودسازی باشد. ولی از نظر روایات وارده از اهل بیت (ع) این دو آیه درباره زکات فطره و نماز عید نازل شده، روایات وارده ی از طرق اهل سنت هم همین را می­ گوید.[11]

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿١٦ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ﴿١٧

بلکه شما زندگی دنيا را ترجیح می­ دهید (١۶)در حالي که آخرت بهتر و پايدارتر است (١٧)

 حقيقت همان است که گفته شد، يعنی رستگاری در تزکيه و ياد پروردگار است، ولی شما انسان­ها به دنبال پاکی نيستيد و بر اساس دعوتی که طبع بشری شما دارد شما را به تعلق تام به دنیا و اشتغال به تعمیر آن و ترجیح آن بر زندگی آخرت می­ خواند. در حالي که زندگی آخرت الی الابد باقی است.[12]

إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ ﴿١٨ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ ﴿١٩

اين دستورات در کتاب­ های پيشين آمده است (١٨) کتاب های ابراهيم و موسی (١٩)

 اين دستورات که از آيه” قَد اَفلَحَ ” تا آخر گفته شد، منحصر به اين کتاب آسمانی نيست و در کتاب­ های ابراهيم و موسي (ع) هم بوده است. چرا كه اين­ها از اساسى ‏ترين تعليمات همه انبيا بوده، و در تمام كتب آسمانى آمده است. تعبير به الصحف الاولى در مورد كتاب­هاى ابراهيم و موسى در برابر صحف اخير است كه بر حضرت مسيح و پيغمبر اكرم (ص‏) نازل شده است. در روايتى از ابوذر مى‏ خوانيم كه مى‏ گويد: به پيغمبر اكرم (ص‏) عرض كردم: اى رسول خدا ! خداوند چند كتاب نازل فرمود؟ فرمود: صد و چهار كتاب، ده كتاب بر آدم، پنجاه كتاب بر شيث، و بر اخنوخ كه ادريس است سى كتاب، و او نخستين كسى است كه با قلم نوشت و بر ابراهيم ده كتاب و نيز تورات و انجيل و زبور و فرقان را (بر موسى و مسيح و داود و پيامبر اسلام نازل كرد).[13]

 – نمونه، ج 26، ص 384[1]

 – المیزان، ج 20، ص 624[2]

 – نمونه، ج 26، ص386 – 385[3]

 – نمونه، ج 26، ص 389 – 387[4]

 – المیزان، ج 20، ص 628 – 627[5]

 – همان، ص 629[6]

 – المیزان، ج 20، ص 630 – 629[7]

 – همان، ص 631[8]

 – همان، ص 633[9]

 – نمونه، ج 26، ص 400 – 399[10]

 – المیزان، ج 20، ص 634[11]

 – همان، ص 635[12]

 – نمونه، ج 26، ص 406 – 405[13]