ترجمه و توضیح سوره البینة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.

لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّىٰ تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ ﴿١

كافران از اهل كتاب و مشركين، دست بردار نبودند تا دليل روشن برايشان بيايد. (١)

خداي تعالي كساني را كه به رسالت و يا دعوت رسول خدا (ص‏) كافر شدند، و يا به قرآن كفر ورزيدند، رها نخواهد كرد، تا آن كه بينه و دليل روشن كه همان رسول خدا (ص‏) است براي آنان بيايد، و ساده ‏تر آن كه خداي تعالي دست از هدايت اين كفار بر نمي‏ دارد تا زماني كه حجت بر آنان تمام شود،  و خودشان  يقين  كنند كه  محمد (ص) رسول خدا است، و راست مي‏ گويد، و لجاج و عناد وادار به كفرشان ساخته.[1]

رَسُولٌ مِّنَ اللَّـهِ يَتْلُو صُحُفًا مُّطَهَّرَةً ﴿٢ فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ ﴿٣

پیامبری از جانب خدا كه بر آنان صحيفه­ هايي پاک را تلاوت کند (2) که در آن نوشته­ های استواری است (3) 

 آن حجت و بيّنه ی روشنی که از ناحيه ی خداي تعالی برای آنان آمده رسول خدا (ص) است که برای مردم اجزای قرآن کريم را تلاوت می­ کند، قرآنی که از لوث باطل پاک و از مداخله ی شيطان محفوظ است. در اين کتاب آسمانى احكام و معارفى نوشته شده كه از هر گونه انحراف و کجی بر کنار است و اجتماعات انسانی را به بهترين وجه اداره مي­ کند و مصالح آن را حفظ مي­ کند.[2]

وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ ﴿٤

و اهل کتاب اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که دليل روشن برايشان آمد. (۴)

آيه اول سوره كه مي‏ فرمود: ما دست بردار از كفار اهل كتاب و مشركين نيستيم تا حجت بر آنان تمام شود، به کافر شدن آنها نسبت به نبوت رسول خدا (ص‏) و كتاب او، كه متضمن دعوت حق او است اشاره مي‏ كرد، و آيه مورد بحث به اختلافي كه قبل از دعوت اسلامي داشتند اشاره مي‏ كند، و در قرآن كريم در چند جا به اين اختلاف اشاره شده، از آن جمله مي ‏فرمايد: [و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم]، و از اين قبيل آياتي ديگر. و منظور از آمدن بينه براي كفار همان بيانات كتب انبياي گذشته‏ اي است كه در كتب ­شان آمده بود، و يا كلام انبياي آنان در توضيح و تفسير بيان الهي است. و اما آنان كه كتاب براي­شان نازل شده، شامل مشركين هم مي‏ شود، چون كتاب خدا براي عموم بشر نازل شده، و در قرآن كريم تصريح فرموده به اين كه خداي تعالي در اولين روز تشكيل اجتماع بشري، و بروز اختلاف­ هاي حيواني در بين­ شان كتاب براي آنان نازل كرد، يعني شريعت و قانوني براي­شان تشريع كرد تا در اختلاف­ هايي كه در امور زندگي و حيواني­ شان رخ مي‏ دهد حكومت كند، ولي بشر بعد از آمدن شريعت هم آن اختلاف­ هاي قبلي را در شريعت خدا سرايت دادند، با اين كه حق براي­شان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود، پس به حكم اين آيات، عموم بشر مشمول كتب آسماني بوده و هستند، چيزي كه هست در اثر اختلاف (ناشي از پيروي هواي نفس)، بشر چند طايفه شدند، بعضي‏ ها به كلي فراموش كردند كه كتابي از ناحيه آفريدگارشان براي­شان نازل شده، و بعضي ديگر اين معنا را از ياد نبردند و ليكن هواي نفس را در دين خدا رخنه داده، به ديني تحريف شده متدين شدند، طايفه ‏اي ديگر دين خدا را بدون كم و كاست حفظ كرده، بدان متدين شدند.[3]

وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ  وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ﴿٥

و آنها دستور نداشتند جز این که خدای یگانه را بپرستند و دین را ویژه ی او کنند و موحد باشند، نماز را بر پا دارند، و زکات دهند و اين است دين ثابت و پايدار. (۵)

مي‏ فرمايد: رسالت رسول اسلام (ص‏) و کتاب­ های گرانبهای آسمانی، اين كفار از اهل كتاب و مشركين را امر مي‏ كند به عبادت خداي تعالي، با قيد اخلاص در دين، پس بايد كه چيزي را شريک او نگيرند.کلمه “حنفاء” به معناي متمايل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفريط به سوي حالت اعتدال است، و خداي تعالي اسلام را بدين جهت دين حنيف خوانده كه خلق را دستور مي‏ دهد به اين كه در تمامي امور حد وسط و حالت اعتدال را از دست ندهند، و از انحراف به سوي افراط و تفريط بپرهيزند. سپس خداي تعالي بعد از ذكر كلي عبادت، نماز و زكات را ذكر كرد، چون اين دو عبادت از اركان اسلامند، يكي توجه عبودي خاصي است به درگاه خداي تعالي، و ديگري انفاق مال است در راه رضاي او. و مراد از كتب قيمه اگر همه كتاب­ هاي آسماني يعني كتاب نوح و پايين‏ تر از او از ساير انبيا (ع) باشد، معناي جمله اين مي‏ شود كه: اين دعوت محمدي كه بشر به پذيرفتن آن مامور شده، ديني است كه در همه كتاب­ هاي قيم آسماني مكلف بدان بودند، و دين نوظهوري نيست، چون دين خدا همواره يكي بوده، پس به ناچار بايد به آن بگروند. و اگر مراد از كتب قيمه، معارفي است كه رسول خدا (ص) از صحف مطهره براي آنان خوانده، معناي آيه چنين مي‏ شود كه: مردم در دعوت اسلامي مامور نشده ‏اند مگر به احكام و قضايايي كه مصالح جامعه انساني را تامين مي‏ كند، پس با در نظر گرفتن اين معنا بر مردم واجب است به اين دعوت ايمان آورده، و به اين دين متدين شوند و با اين آيه بيان عموميت رسالت رسول خدا (ص‏) و شمول و فراگيري دعوت اسلامي عموم بشر را، تكميل مي‏ شود.[4]

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشركِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا  أُولَـئِكَ هُمْ شر الْبَرِيَّةِ ﴿٦

کافران از اهل کتاب­ و مشرکان،­ برای همیشه در آتش دوزخند،آنها بدترین مخلوقاتند (6)

تعبير به “كفروا” اشاره به كفرشان در مقابل آئين اسلام است، و گر نه كفر و شرك قبلى آنها مطلب تازه‏ اى نيست. امّا اين که فرمود: آنها بدترين مخلوقاتند، تعبيرتکان دهنده ­ای است که نشان می­ دهد: در ميان تمام جنبندگان و غيرجنبندگان موجودی بدتر از کسانی که بعد از وضوح حق و اتمام حجت، راه راست را رها کرده در ضلالت گام می­ نهند، يافت نمی­ شود، [ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لا يعقلون: بدترين جنبندگان نزد خداوند افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا و نه انديشه بيدار(22/ انفال)]! چرا بدترين نباشند؟ درحالي که تمام درهای سعادت به رويشان گشوده شده، ولی آنها از روی کبر و غرور و لجاجت آگاهانه به مخالفت برخاستند.[5]

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ﴿٧

امّا کسانی که ايمان آوردند و اعمال شايسته انجام دادند بهترين مخلوقات هستند.(٧)

قابل توجه اين که در مورد مؤمنان سخن از انجام اعمال صالح نيز به ميان آمده كه در حقيقت ميوه درخت ايمان است، اشاره به اين كه ادعای ايمان به تنهایی کافی نيست، بلکه اعمال انسان بايد گواه بر ايمان او باشد، ولی کفر به تنهایی هر چند توأم با عمل ناصالحی نباشد مايه ی سقوط و بدبختی است و گذشته از اين كفر معمولا مبدأ انواع گناهان و جنايات و اعمال خلاف نيز مى‏ شود. اين که فرمود: آنها بهترين مخلوقات هستند، نشان می­ دهد که انسان مؤمن و صالح العمل حتّی از فرشتگان برتر و بالاتر است.[6]

جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ ﴿٨

پاداش آنها نزد پروردگارشان  بهشت­ های پاینده­ای است، که نهرها ازپای درختانش جاری است، وتا ابد در آن بمانند، هم خدا از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند، این برای کسی است که از پروردگار خود پروا کند (8)

 در اين آيه نخست از پاداش مادى و جسمانى آنها كه باغ­ هاى پر نعمت بهشتى است سخن به ميان آمده، و بعد از پاداش معنوى و روحانى آنان كه هم خدا از آنان راضى است و هم آنان از خدا راضى. آنها از خدا راضی هستند، چرا که هر چه خواسته­ اند به آنها داده و خدا از آنها راضی است. چرا که هر چه او خواسته انجام داده­ اند و اگر لغزشی بوده به لطفش صرف نظر کرده، چه لذّتی از اين بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضای محبوبش واقع شده و به لقای او واصل گرديده است. البتّه تمام اين برکات از خوف و خشيت و ترس از خدا سرچشمه می­ گيرد، چرا که همين ترس انگيزه ی حرکت به سوی هر گونه اطاعت و تقوا و عمل صالح است.[7]

 

 – المیزان، ج 20، ص 776[1]

 – همان، ص 778 – 776[2]

 – المیزان، ج 20، ص 779 – 778[3]

 – المیزان، ج 20، ص 782 – 780[4]

 – نمونه، ج 27، ص 208 – 207[5]

 – نمونه، ج 27، ص 209[6]

 – همان، ص 210 – 209[7]