ترجمه و توضیح سوره الطلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی‎که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش‎ازآن مؤمنين است.

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَۖ وَاتَّقُوا اللَّـهَ رَ‌بَّكُمْۖ لَا تُخْرِ‌جُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُ‌جْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُۚ لَا تَدْرِ‌ي لَعَلَّ اللَّـهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرً‌ا ﴿١

ای  پيامبر! چون  زنان  را  طلاق  دهيد، آنها  را  به  وقت  عده­ شان  طلاق  دهيد  و حساب عده را نگه داريد و از خدا، پروردگارتان بترسيد.  آنها را از خانه ­هايشان بيرون نکنيد و آنها هم بيرون نروند، مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکار شوند، اين حدود خداست، و هرکس از حدود الهی تجاوز کند به خويشتن ستم کرده، توچه می ­دانی شاید بعد از اين خداوند وضع تازه‌ای فراهم کند (١)

بايد توجه داشت  خطاب  به  رسول (ص) در واقع خطاب  به امت است، چون او پيشوای امت است. سپس می­ فرمايد: چون خواستيد زنان را طلاق بدهيد با عده طلاق بدهيد، به طوری که زمان عده را از روز وقوع طلاق حساب کنند، و اين بدين صورت است که طلاق در پاکی واقع شود که در آن پاکی عمل جنسی انجام نشده باشد، از آن تاریخ حساب عده را نگه می­دارد تا سه بار حيض ديدن و پاک شدن، که بعد از آن زن می­ تواند شوهر کند. و منظور از اين دستور نگه­داری زن است، چون زن در اين مدت حق نفقه و مسکن را دارد، و همسرش بايد مخارجشرا بدهد، و نمی ­تواند از خانه بيرونش کند، البته شوهر در اين مدت می ­تواند رجوع کرده و زندگی با او را از سر بگيرد. در ادامه می ­فرمايد: از پروردگارتان بترسيد و نافرمانیش نکنيد به ويژه در امر طلاق و نگهداری حساب دقیق عده. و زنان را از خانه‌هاي شان بيرون نکنيد، يعنی همان خانه ­هايی که زنان قبل از طلاق در آن سکنی داشتند، و ديگر اين که خود زنان هم نباید در دوران عده از خانه­ هايشان خارج شوند. مگر آنکه گناهی ظاهر و آشکار از قبیل زنا، بد زبانی ، يا اذيت اهل خانه مرتکب شوند که در اين صورت مرد می ­تواند زن را نگهداری نکند. و هرکس از احکامی که برای طلاق ذکر شده که همه حدود الهی است، تجاوز کند در حقيقت از حدود خداوند تجاوز کرده است، و طبعا کسی که نافرمانی پروردگار خود کند، به خود ستم کرده است. در پایان می­ فرمايد: تو چه می­دانی، چه بسا خدا کاری کند که خشم و غضب­ ها از بين برود و طرفين آشتی کنند، زيرا زمام دل­ها به دست خداست و ممکن است محبت يکديگر را به دل هم بي اندازد و از طلاق منصرف شوند. در انتها لازم است به دو فلسفه‌ نگهداری عده اشاره گردد: اول) مساله‌ حفظ نسل و مشخص شدن وضع زن از نظر بارداری است. و دوم) ايجاد زمينه برای بازگشت به زندگی اول و از بين بردن عوامل جدایی است.

فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُ‌وفٍ أَوْ فَارِ‌قُوهُنَّ بِمَعْرُ‌وفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّـهِۚ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَ‌جًا ﴿٢

و چون عده­ ی آنها سرآمد، آنها را  به طرز شايسته­ ای نگه داريد يا به طرز شايسته ­ای از آنان جدا شويد، و دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد، و شهادت را برای خدا به پا داريد، با اين (دستورات) کسي که به خدا و روز رستاخیر ايمان دارد موعظه می‌شود، و هرکس تقوای الهی پيشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می­کند. (٢)

منظور از “بلغن أجلهن” اين است که زنان به آخر زمان عده نزدیک شوند، نه اين که به کلّی عده­ شان سرآيد، چون اگر عده سر بيايد ديگر جمله “آنها را نگه دارید” معنی نخواهد داشت، زيرا منظور از اين جمله همان رجوع است که بعد از عده ديگر رجوعی نيست. و منظور از “جدا شويد از آنها ” اين است که در اين چند روز آخر عده، رجوع نکنيد، تا عده سرآید و جدایی به کلّی حاصل گردد. و مراد از اين که فرمود: نگهداری زن به طور معروف باشد، اين است که اگر شوهر خواست برگردد، و از جداشدن از همسرش صرف نظر کرد، بايد از آن به بعد با او به نيکی رفتار کند، و حقوقی را که خدا برای زن بر مرد واجب کرده، رعایت کند. و مراد از جدایی به نحو معروف هم اين است که حقوق شرعیه زن را احترام بگذارد. البته واجب است برای جدایی،  دو مرد عادل مسلمان شاهد باشند، که تمايل قلبی به سمت يکی از دو طرف نداشته باشند تا مانع شهادت حق بشوند. پس همه­ ی اين­ها مطالبی است که مؤمنين به وسيله آنها موعظه می­ شوند، که در واقع روی گردانی از اين احکام، و يا تغییر دادن آن، خارج شدن از ايمان است. و در آخر می­ فرمايد: هرکس از محرمات الهی به خاطر خدا و ترس از او بپرهیزد، و حدود او را نشکند، و حرمت شريعتش را نگه دارد و به آن عمل کند، خدای تعالی برايش راه نجاتی از تنگنای مشکلات زندگی فراهم می­کند.

وَيَرْ‌زُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِ‌هِۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرً‌ا ﴿٣

و او را از جایی که گمان نمی ­برد روزی می ­دهد. و هرکس بر خدا توکل کند او برای وی کافی است. همانا خداوند فرمان خود را به انجام می ­رساند. بی­تردید خدا برای هرچیزی اندازه­ ای قرار داده است (٣)

يعنی مؤمن نباید نگران اين باشد که اگر حدود الهی را محترم شمرد خوشی زندگيش تأمین نمی­ شود و به تنگی معيشت دچار می­گردد، اين طور نيست چون رزق از ناحیه خدا ضمانت شده و خدا قادر است که از عهده ضمانت خود برآيد. انسانی که بر خدا توکل کرده و اراده خدا را بر اراده خودش مقدم داشته، برای او خدا کافی و کفيل است زيرا خدا آخرین سبب است و تمام اسباب به او منتهی می‌شود. بنابراین؛ اگر چيزی را اراده کند حتما محقق می‌شود. پس وقتی انسانی که فقط بعضی اسباب ظاهری را می­شناسد، به اراده­ ی خدایی پيوند بخورد، که از همه­ ی اسباب خبر دارد، بديهی است خدا از اين اسباب، و سرهم کردن آنها، که برای شخص، ناشناس است، آن چنان اثری به وجود می­ آورد، که خود بنده، چنان تأثيری را هيچگاه  سراغ نداشته است. البته چنين تقوایی حاصل نمی ­شود مگر با شناخت خدا، أسماء و صفات او، که لازمه­ ی آن، اين است که فقط کاری را انجام دهد يا ترک کند که،  خداوند اراده کرده باشد. بنابراین، خدای سبحان که ولی و عهده دار سرپرستی بنده­ ی متوکل خويش است، او را از پرتگاه هلاکت بيرون می­ کشد، و از طريقی که خود او پيش بينی او را نمی ­کند، روزی می­دهد چه مادی چه معنوی. در پایان می ­فرمايد: چون تمامی امور در حيطه ­ی قدرت خدای تعالی است، و وقتی حدود و اندازه هر موجودی را خدای تعالی معين می­کند، بنده متوکل هم يکی از موجودات است ، او نيز از تحت قدرت خدا خارج نيست، پس اندازه و حدود او نيز به دست خداست. رسول اکرم (ص) می­ فرمايد: اگر انسان بداند که مخلوق، نه زيان می­ رساند و نه نفع، و نه عطا می­کند و نه منع، و چشم اميد از خلق بردارد و به خدا بدوزد، آن وقت جز برای خدا کار نمی­کند و به غير او اميد نمی­بندد و اين روح توکل است.

وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْ‌تَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ‌ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَۚ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِ‌هِ يُسْرً‌ا ﴿٤

و از زنان شما آنهایی که از عادت ماهانه مأيوس شده­ اند، اگر در وضع  آنها  شک داريد، عده ­ی آنها سه ماه است، و زنانی که عادت ماهانه نديده­ اند، و عده­ ی زنان باردار، اين است که بار خود را بر زمین بگذارند، و هرکس تقوای الهی پيشه کند، خداوند کار را بر او آسان می­ سازد (۴)

اين آيه حکم سه گروه از زنان را بيان می­ فرمايد: اول) زنانی که از حيض يائسه می­شوند، اگر در علت يائسه شدن­ شان شک داشتيد که آيا به خاطر رسيدن به حد يائسگی است، يا به خاطر عارضه­ ی مزاجی است، در صورتی که طلاق­ شان داديد، بايد سه ماه عده نگه بدارند.  دوم) زنانی که در سن حيض ديدن هستند اما حيض نمی­ بينند، اين­ها هم بايد سه ماه تمام عده نگه دارند.  سوم) زنانی که آبستن هستند و طلاق گرفته ­اند، منتهای زمان عده ­ی آنها روزی است که وضع حمل کرده باشند. پس کسی که از خدا بترسد، خدای تعالی  شداید و مشقت‌هايی را که برايش پيش می­ آيد آسان می ­سازد و در دنیا و آخرت برايش گشايش فراه می ­آورد.

ذَٰلِكَ أَمْرُ‌ اللَّـهِ أَنزَلَهُ إِلَيْكُمْۚ وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يُكَفِّرْ‌ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرً‌ا ﴿٥

اين فرمان خداست که بر شما نازل کرده، و هرکس تقوای الهی پيشه کند، خداوند گناهانش را می­بخشد و پاداش او را بزرگ می ­دارد (۵)

يعنی آنچه خدای تعالی در آيات قبلی بيان کرد، احکامی است که او به سوی شما نازل کرده، بنابراین؛  پيروی اوامر خدا خود مرحله‌ای است از تقوا،  مانند اجتناب از محرمات که آن هم مرحله‌ای ديگر از تقوا است. بعضی از مفسران گفته ­اند که منظور از سيئات در اين­جا گناهان صغيره است، و منظور از تقوا پرهيز از گناهان کبيره است به اين ترتیب پرهيز از کبائر، سبب بخشودگی صغائر می‌شود، و لازمه­ ی اين سخن آن است که مخالفت احکام گذشته در زمینه طلاق وعده، جزء گناهان کبيره محسوب می‌شود. ولی در بسياری از آيات قرآن مجيد سيئات به عموم گناهان اعم از صغيره و کبيره اطلاق شده است.

أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّ‌وهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّۚ وَإِن كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّۚ فَإِنْ أَرْ‌ضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَ‌هُنَّۖ وَأْتَمِرُ‌وا بَيْنَكُم بِمَعْرُ‌وفٍۖ وَإِن تَعَاسَرْ‌تُمْ فَسَتُرْ‌ضِعُ لَهُ أُخْرَ‌ىٰ ﴿٦

آنها را هرجا خودتان سکونت دارید و در حد توانايي شماست سکونت دهيد، و به آنها زيان نرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ کنید، و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازيد، و ميان خود به نيکی مشورت و سازش کنید، و اگر باهم به توافق نرسيديد، زن ديگری او را شير دهد. (۶)

در اين آيه ۶ حکم درباره حقوق زنان بعد از طلاق بيان شده است: ١( زنانی را که طلاق داده­ ايد تا سرآمد عده ­شان بايد در همان مسکن که خودتان ساکنيد، آنها را ساکن کنید، البته هرکس به مقدار توانائيش، توانگر به قدر توانگريش، و فقير هم به مقدار وسعش. ٢) حق نداريد ضرری متوجه آنان کنید تا ماندن در آن منزل برايشان دشوار شود و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه­ ی شما شوند. ٣) اگر زنان طلاقی حامله باشند، بايد نفقه­ ی آنان را بدهيد تا وضع حمل کنند. ۴) اگر حاضر شدند نوزاد خود را شير دهند، شما بايد أُجرت شير دادن­ شان را بدهيد، چون اين أُجرت در حقیقت نفقه فرزند است، که به گردن پدر است. ۵) درباره فرزند خود مشورت کنید تا به نحوی پسنديده و عادی به توافق برسيد، به طوری که هيچ يک از شما و فرزندتان متضرر نشويد، نه مرد با دادن أُجرت زيادتر از حد معمول متضرر شود، و نه زن با کمتر گرفتن، و نه فرزند با کمتر از دو سال شير خوردن متضرر گردد. ۶) اگر به توافق نرسيديد بايد به زودی و قبل از آن که کودک گرسنه شود، زنی ديگر آن کودک را شير دهد.

لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِۖ وَمَن قُدِرَ‌ عَلَيْهِ رِ‌زْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّـهُۚ لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَاۚ سَيَجْعَلُ اللَّـهُ بَعْدَ عُسْرٍ‌ يُسْرً‌ا ﴿٧

آنان که امکانات وسيعی دارند، بايد از امکانات وسيع خود انفاق کنند و آنها که تنگ دستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمايند، خداوند هيچ کس را جز به مقدار توانايي که به او  داده  تکلیف نمی­کند،  خداوند به زودی بعد  از سختي­ها آسانی قرار می­دهد (٧)

می­فرمايد: مردان توانگر وقتی همسر بچه دار خود  را طلاق می­دهند، بايد در ايام عده و ايام شيرخواری کودکشان، به زندگی زن مطلقه و کودک خود توسعه دهند. و کسی که فقير و در تنگنای معيشت است، هر قدر که می­تواند از مالی که خدای تعالی به او عطا کرده به ايشان انفاق کند. خدای تعالی هرکسی را به قدر توانائیش تکلیف می­کند. سپس به اشخاص تهيدست تسلیت و دلداری داده، مژده می ­دهد که به زودی خدای عز و جل بعد از تنگدستی و سختی، گشايش و رفاه قرار می­ دهد.

وَكَأَيِّن مِّن قَرْ‌يَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ‌ رَ‌بِّهَا وَرُ‌سُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّكْرً‌ا ﴿٨

چه بسيار شهرها که از فرمان پروردگارشان و پيامبرانش سرپيچی کردند، پس ما از آنها حسابی سخت کشيديم و آنها را به عذابی بی­ سابقه  مجازات کردیم (٨)

در قرآن درباره­ ی هيچ حکمی به مقدار احکام مربوط به زنان تأکید نشده و اين به خاطر پيامدهايی است که اين احکام و توصیه‌ها دارند،  برای همین آيات پايانی جنبه­ ی موعظه و تهدید و بشارت دارد تا همه به احکام الهی از جمله احکام مربوط به طلاق عمل کنند. لذا می­ فرمايد: چه بسیار شهرهایی که مردمانش از فرمان پروردگارشان سرپيچی کردند و مرتکب کفر و شرک شدند و دعوت پيامبران را تکذیب کردند، در نتیجه ما در حسابرسی آنها سختگیری کردیم و کيفری در اين دنیا به آنها داديم که بی­ سابقه بود،  چون مو به مو با اعمال­ شان تطبیق داشت و آن انقراض نسل­ شان در دنیا بود. نکته مهمی که از آيه فهمیده می‌شود اين است که هر مصيبتی که در دنیا به انسان می ­رسد (البته آن چه که از نظر دين مصيبت است) نتیجه‎ی محاسبه‎ی اعمال آدمی است،  منتهی خدا بسياری از اعمال را عفو و سهل انگاری می­کند و مته به خشخاش نمی­ گذارد،  امّا در محاسبه­ ی اعمال مستکبرین و آنهایی که عارشان می­ آيد که به احکام الهی عمل کنند‌ و ولایت رسولش را بپذیرند، سختگیری کرده، و هيچ يک از گناهان شان را از قلم نمی­ اندازد.

فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِ‌هَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِ‌هَا خُسْرً‌ا ﴿٩

آنها سزای کار خود را چشيدند، و عاقبت کارشان خسران بود (٩)

يعنی اهل اين شهرها معامله­ ی بدی کردند چون با استکبارشان، اطاعت خدا و رسولش را فروختند و در عوض عذاب الهی را خريدند و البته سود اين معامله همان خسران و زيان آنهاست. که در اين بازار تجارت دنیا،  نه تنها متاعی نخريدند بلکه سرانجام با عذاب الهی نابود شدند.

أَعَدَّ اللَّـهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًاۖ فَاتَّقُوا اللَّـهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُواۚ قَدْ أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرً‌ا ﴿١٠

خداوند  عذاب سختی  برای آنها  فراهم  ساخته،  پس ای خردمندانی که  ایمان آورده ­ايد! از خدا بترسيد، همانا خداوند چيزی که مايه تذکر است بر شما نازل کرده است (10)

اين آيه  به کيفر آخرت آنها می ­پردازد. می­ فرمايد:  فکر و انديشه از يک  سو، ايمان و آيات الهی از سوی ديگر، به شما هشدار می ­دهد که سرنوشت اقوام سرکش و طغيانگر را ببينيد، و از آن عبرت بگيريد، مبادا در صف آنها واقع شويد که خداوند، هم در اين جهان شما را به مجازات هولناک و بی­ سابقه ­ای گرفتار می­کند، و هم عذاب شديد آخرت در انتظار شماست.

رَّ‌سُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّـهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِ‌جَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ‌ۚ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّـهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًاۖ قَدْ أَحْسَنَ اللَّـهُ لَهُ رِ‌زْقًا ﴿١١

رسولی به سوی شما فرستاده که آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می­کند تا کسانی را که ايمان آورده و کارهای شايسته انجام داده‌اند، از تاريکي ­ها به سوی نور هدایت کند،  و هر کس به خدا ايمان آورده و عمل صالح انجام دهد او را در باغ­هايی از بهشت وارد سازد که از زير درختانش نهرها جاری است، جاودانه در آن می ­مانند و خداوند روزی نيکويی برای او قرار داده است (١١)

پس مراد از ذکر، که در آيه­ ی قبل اشاره شد پيامبر (ص) است زيرا وی وسيله­ ی تذکّر است و خدا و آيات او را يادآوری می­کند. هدف نهايی بعثت رسول خدا (ص) تلاوت آيات الهی برای خارج ساختن بندگان از ظلمات کفر و جهل و فساد به سوی ايمان و توحید و تقوی می ­باشد. درآخر به مؤمنينی که عمل صالح انجام داده و اين راه را تداوم می ­بخشند مژده بهشت و روزی­ های نيکو می­دهد، رزقی که هرگونه نعمتی را در آخرت و حتی در دنیا در برمی­ گيرد. چرا که نتیجه ايمان و تقوا تنها مربوط به آخرت نيست، افراد مؤمن و پرهيزگار در اين دنیا نيز زندگی پاک­تر و آرام­تر و لذت بخش ­تری دارند.

اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْ‌ضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ‌ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ‌ وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿١٢

خداوند کسی است که هفت آسمان را آفريد، و از زمین نيز همانند آن را، فرمان او در ميان آنها پيوسته فرود می ­آيد تا بدانيد که خداوند بر همه چيز تواناست  و علم او بر همه چيز احاطه دارد (١٢)

يعنی خدایی که برای  شما ذکر و رسول فرستاد و مخالفينش را  تهدید به عذاب شديد کرد و پيروانش را بشارت بهشت جاودان داد، همان خدایی است که هفت آسمان و هفت زمین را آفريد پس اين توانايي را دارد تا به وعده­ هايش عمل نمايد. منظور از هفت زمین شايد هفت قاره يا هفت طبقه از زمین يا هفت کره مانند زمین در آسمان­ ها باشد. با همه ­ی اين عظمت­ ها، تدبیر و فرمان خداوند بر تمام آسمان­ها و زمین­ها جاریست و همه را در مسير منظمی هدایت و رهبری می­ کند. پس خردمندان مؤمن بدانند که خدا بر هر چيزی تواناست و می­تواند مطيعانش را پاداش و مستکبرین را مجازات بفرمايد بدون اين که هيچ سرّی از اسرار و هيچ عملی از اعمال و هيچ نيّتی از نيّات بر او مخفی بماند. به علاوه بدانند که آنچه از احکام شرعی به ويژه احکام طلاق برای انسان­ ها قرار داده همگی مطابق مصلحت است. قابل توجه اين که: در مورد زمین­های هفتگانه ممکن است اشاره به طبقات مختلف کره زمین باشد، زيرا امروز ثابت شده که زمین از قشرهای گوناگونی تشکيل يافته، و يا اشاره به زمین ­های متعددی باشد که در عالم هستی وجود دارد تا آنجا که بعضی از دانشمندان فلکی می­گويند کراتی که مشابه کره زمین، برگرد خورشيدها در اين عالم بزرگ گردش می ­کنند حداقل سيصد ميليون کره است. و دانشمندان ديگر فلکی نيز تأکید می‌کنند که در کهکشانی که منظومه شمسی جزء آن است ميليون­ها کره وجود دارد که در شرايطی مشابه کره زمین قرار گرفته، و مرکز حيات و زندگی می­باشد. به هرحال اگر تدبیر خداوند لحظه ­ای از اين عالم برداشته شود نظام همگی درهم می­ريزد، و راه فنا پيش می ­گيرند.