ترجمه و توضیح سوره الفتح 15 – 1

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی‎ که رحمت عامّش شامل همه ورحمت خاصّش از آن مؤمنین است.

إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﴿١

حقا ما تو را پیروزی بخشیدیم، پیروزی درخشانی (1)

در این آیه شریفه خداوند به خاطر فتحی که در صلح حدیبیه نصیب پیامبر(ص) شد، برایشان منّت می­ گذارد؛ چون خارج شدن رسول خدا (ص) و مؤمنین از مدینه به سوی مکه به منظور حج در خانه خدا، عملی بسیار خطرناک بود، آن قدر که امید برگشتن به مدینه محال می­ نمود، چون مسلمانان عده­ای قلیل یعنی 1400 نفر بودند، و با پای خود به طرف قریش می­ روند، قریشی که داغ دل جنگ بدر و اُحُد و احزاب را از آنان در دل دارند، قریشی که پیروان بسیار دارند و دارای شوکت و قدرتند. و مسلمانان کجا می ­توانند حریف لشگر مشرکین نیرومند، آن هم در داخل شهر آنان باشند؟ ولی خدای سبحان مسأله را به نفع رسول خدا (ص) و مؤمنین و علیه مشرکین تغییر داد، به طوری که مشرکین به این قدر راضی شدند که برای مدت ده سال صلح کنند، و هر یک از دو طرف، که به طرف دیگری پناه برد، آزارش ندهند، و در امانش بدانند، و نیز رسول خدا (ص) آن سال را به مدینه برگردد، و سال بعد به مکه وارد شود، و مردم مکه شهر را سه روز برای ایشان خالی کنند. و این سرنوشت روشن­ ترین فتح و پیروزی است، که خدا نصیب پیامبرش کرد و مؤثرترین عامل برای فتح مکه در سال هشتم هجری شد، چون جمع کثیری از مشرکین در این دو سال بین صلح و فتح مکه اسلام آوردند، و در سال هفتم هجری خیبر و قریه­ های اطرافش را هم فتح کردند، و مسلمانان شوکتی بیشتر یافتند، و دامنه­ ی اسلام وسعتی روشن یافت، و نفرات مسلمین بیشتر شد، و آوازه ­شان منتشر شد، و سرزمین­ های زیادی را اشغال کردند، آن وقت در سال هشتم رسول خدا (ص) برای فتح مکه حرکت کرد، در حالی که به جای 1400 نفر در صلح حدیبیه، 10 یا 12 هزار نفر لشکر داشت.

 لِّيَغْفِرَ‌ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ‌ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٢ وَيَنصُرَ‌كَ اللَّـهُ نَصْرً‌ا  عَزِيزًا ﴿٣

تا خدا گناه گذشته و اخیرت را برطرف سازد، و نعمتش را بر تو تمام کند، و تو را به راهی راست هدایت کند (2) و خدا تو را به نصرتی بی­ شکست یاری دهد (3)

کلمه “ذنب” عبارت است از هر عملی که آثار شوم داشته باشد، و معنای “مغفرت” پوشاندن هر چیز است. بنابراین؛ قیام رسول خدا (ص) به دعوت مردم، و نهضتش علیه کفر و بت پرستی، و جنگ­هایی که بعد از هجرت با کفار مشرک داشتند، عملی بود دارای آثار شوم، و خلاصه عملی بود حادثه آفرین و دردسر ساز، و تا زمانی که کفار، دارای شوکت و نیرو بودند، از ایجاد درد سر برای آن­جناب کوتاهی نمی­ کردند، و انهدام سنّت و طریقه­ ی خود را، و نیز خون­هایی را که از بزرگان ایشان ریخته شده بود، از یاد نمی ­بردند، و نسبت به ایشان سخت کینه در دل داشتند. پس مراد از “ذنب” تبعات بد، و آثار خطرناکی است که دعوت آنجناب، از ناحیه کفار و مشرکین به بار می ­آورد، که در نظر کفار، ایشان مستحق عقوبت بود. این معنای گناهان گذشته­ ی رسول خدا (ص) است. و اما گناهان آینده ­اش عبارت است از خون­ هایی که بعد از هجرت از بزرگان قریش ریخت. و منظور از “مغفرت خدا نسبت به گناهان آن­جناب”، این است که خدای سبحان با صلح حدیبیه که منتهی به فتح مکه شد، شوکت و نیروی قریش را از آنان گرفت، و درنتیجه گناهانی که رسول خدا (ص) در نظر مشرکین داشت پوشانید، وآنجناب را از شرّ قریش ایمنی داد. سپس می­فرماید: این پیروزی مقدمه چینی و فراهم شدن زمینه برای تمامیت کلمه توحید است، یعنی خداوند جَو و افق را برای یک پیروزی شکست­ ناپذیر برایت پاک سازی م ی­کند، که این، هدایت به سوی صراط مستقیم است، چون این پاک سازی سبب شد که آن­جناب سلطه ­ی دین اسلام را در جزیرة العرب گسترش دهد، و در آخر هم به فتح مکه منتهی گردد. درواقع این پیروزی چنان خیره کننده بود که شرک را ریشه کن و یهود را ذلیل، و مسیحیان و مجوس ساکن در جزیره، تسلیم شدند، و خدای تعالی دین مردم را تکمیل، و نعمتش را تمام نمود، اسلام را برایشان دینی پسندیده کرد.

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٤

اوکسی است که‎ آرامش را در دل‎های مؤمنین نازل کرد تا ایمانی بر ایمان­ شان بیفزاید، و لشکریان آسمان­ها و زمین از آن اوست، و خداوند دانای حکیم است (4)

یعنی، اگر آن مواهب نصیب پیامبر شد، موهبت عظیمی نیز به همه مؤمنان مرحمت شد، و آن فرو فرستادن آرامش و سکینه در دل­ های مؤمنان می ­باشد، تا ایمانی که قبل از نزول آرامش، داشتند بیشتر و کامل­تر شود. منظور از سکینه از بین رفتن تزلزل اعتقادات و شک و تردیدهاست، که سبب ثبات قدم و شکیبایی بیشتر انسان می­ شود. سپس می­ فرماید: همه­ ی اسباب و عللی که در عالم هستی است از آن خداست، پس او می ­تواند هرچه را بخواهد به هر کس که بخواهد برساند، و چیزی نیست که بر اراده­ ی او غالب شود، چون او علیم است و از تمام نیازها و مشکلات و نیّات باخبر است، و چون حکیم است، دقیقاً آن کاری را می ­کند که باید بکند. پس اگر مسلمانان ایمان بیاورند که همه­ ی جنود آسمان­ها و زمین برای خداست، در این صورت با خدا بودن، یعنی این که تمام قوای هستی با آنهاست، و اگر ایمان بیاورند که او علیم و حکیم است و همه کارهایش حساب شده است، آن وقت به آرامش واقعی دست می­یابند، و دیگر نه از چیزی می ­ترسند و نه از پیشامدی غمگین می­ شوند.پس از آیه فهمیده می­ شود که، ایمان درجات و مراتبی دارد، و علت این است که ایمان عبارت است از علم به چیزی و پذیرش قلبی آن، به طوری که آثار آن علم در عملش ظاهر شود و چون هم علم و هم پذیرش قلبی شدت و ضعف دارد پس ایمان نیز دارای درجات و مراتب است.

 لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ‌ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ اللَّـهِ فَوْزًا عَظِيمًا ﴿٥ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِ‌كِينَ وَالْمُشْرِ‌كَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّـهِ ظَنَّ السَّوْءِ ۚ عَلَيْهِمْ دَائِرَ‌ةُ السَّوْءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرً‌ا ﴿٦

تا مردان و زنانی را که ایمان آورده­ اند، به بهشت­ هایی داخل کند که نهرها از پای درختانش جاری است و در آن جاویدان بمانند، و بدی ­هایشان را از آنها بپوشاند و این در پیشگاه خدا کامیابی عظیمی است (5) و تا مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا سوء ظنّ دارند، عذاب کند، حوادث بد زمانه بر آنها باد، وخدا بر آنها خشم گرفته و لعنت ­شان کرده و جهنم را برای آنها آماده کرده و چه بد سرانجامی است (6)

این آیه یکی دیگر از علت­ های فرو فرستادن سکینه و آرامش را در دل­های مؤمنین را بیان می­ فرماید که، اگر سکینه و آرامش را به مؤمنین اختصاص داد و دیگران را از آن محروم کرد، برای این بود که ایمان آنان اضافه شود، تا آنها را در باغ­ هایی از بهشت داخل کند که نهرها از زیر درختانش جاری است، در حالی که در آن بهشت­ ها جاودانه خواهند ماند، و گناهان­ شان را بپوشاند. که داخل شدن در چنین حیاتی، سعادت حقیقی و رستگاری عظیمی است. سپس می­ فرماید: اگر سکینه را بر مؤمنین نازل کرد برای این بود که منافقین و مشرکین را که به خدا سوء ظنّ داشتند، گرفتار عذاب کند، چون این­ها خیال می­ کردند خدا نمی ­تواند رسول خود را یاری کند، و به زودی مسلمانان از پای در خواهند آمد. لذا؛ خدای تعالی می­ فرماید: به زودی گردونه­ ی بلا  بر سرشان می­ چرخد تا آنها را هلاک و عذاب کند، و حوادث بدی را که انتظار داشتند بر سر اسلام بیاید، بر خودشان نازل می­ شود، و خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خویش آنها را دور ساخته و جهنم را که بازگشت گاه بدی است از هم اکنون برای آنها آماده کرده است. قابل توجه این که: اگر منافق را قبل از مشرک آورده، برای این است که بفهماند، خطر منافق برای مسلمانان از خطر مشرک بیشتر است، و دیگر این که، عذاب اهل نفاق سخت­تر از عذاب اهل شرک است.

وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿٧

 و لشکریان آسمان­ ها و زمین از آن خداست، و خداوند شکست ناپذیر با حکمت است (7)

منظور از جنود آسمان­ها و زمین اسبابی است که در عالم دست درکارند، چه آنهایی که به چشم دیده می­ شوند، چه ‎آنهایی که دیده نمی ­شوند، پس این اسباب واسطه­ هایی هستند بین خدای تعالی و خلق او، و آنچه را که او اراده کند اطاعت می­ کنند، و مخالفت نمی ­ورزند. پس چون تمامی اسباب آسمان­ ها و زمین در اختیار اوست، وچون او خدای شکست ناپذیر و حکیم است، می ­تواند آن مجازات­ها را به منافقین و مشرکین برساند، و اگر خداوند بر آنها غضب کند، هیچ مجرمی قادر به فرار نیست.

إِنَّا أَرْ‌سَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرً‌ا وَنَذِيرً‌ا ﴿٨ لِّتُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ وَتُعَزِّرُ‌وهُ وَتُوَقِّرُ‌وهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَ‌ةً وَأَصِيلًا ﴿٩

 همانا ما تو را گواه و بشارت­گر و هشدار دهنده فرستادیم (8) تا به خدا و فرستاده ­اش ایمان بیاورید و او را یاری کنید و بزرگش بدارید و خدا را صبح و شام به پاکی بستایید (9)

منظوراز شاهد بودن پیامبر (ص) شهادتش بر اعمال امت، یعنی ایمان و کفر و عمل صالح و طالح ایشان است. و مبشّر بودن آن­جناب به این است که افراد با ایمان و متقی را به قرب خدا و پاداش عظیم در آخرت بشارت می ­دهند. و نذیر بودن ایشان به این است که کفار و کسانی را که از دین خدا روی برمی­ گردانند را، از عذاب دردناک خدا می ­ترساند. سپس می­ فرماید: ما تو را به عنوان شاهد و مبشّر و نذیر فرستادیم، تا مردم به خدا و رسولش ایمان آورند، و او را با دست و زبان یاری کنند، و خدا را هر صبح و شام تسبیح و تعظیم نمایند، که منظور تسبیح در نماز است.

إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّـهَ يَدُ اللَّـهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّـهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرً‌ا عَظِيمًا ﴿١٠

کسانی که با تو بیعت می­ کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می­ کنند دست خدا بالای دست­های شان است، پس هرکه پیمان بشکند، تنها به زیان خود می­ شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می­بخشد (10)

آیه بیعت با رسول خدا (ص) را به منزله­ ی بیعت با خدا معرفی می­کند، یعنی هر اطاعتی که از رسول خدا (ص) بکنند، در حقیقت از خدا کرده­ اند، آن­گاه برای بیان تأکید بیشتر می­ فرماید: دست او دست خداست، یعنی دست پیامبر همان دست خداست، چون پیامبر(ص) درهنگام بیعت دست خود را روی دست مردم می­ گذاشتند. سپس می­ فرماید: حال که چنین است و بیعت تو بیعت با خداست، پس کسی که بیعت تو را بشکند، شکننده ی بیعت خداست، به همین جهت به جز خودش کسی متضرر نمی­شود، همچنان که اگر وفا کند کسی جز خودش از آن بیعت سود نمی­ برد، چون خدا بی­ نیاز از همه­ ی عالم است.

 سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَ‌ابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ‌ لَنَا ۚ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ لَكُم مِّنَ اللَّـهِ شَيْئًا إِنْ أَرَ‌ادَ بِكُمْ ضَرًّ‌ا أَوْ أَرَ‌ادَ بِكُمْ نَفْعًا ۚ بَلْ كَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرً‌ا ﴿١١

به زودی اعراب بادیه نشین که وامانده ­اند به تو خواهند گفت: اموال ما و کسان­مان ما را مشغول داشت، پس برای ما آمرزش بخواه، با زبان­ هایشان چیزی را می ­گویند که در دل­ هایشان نیست، بگو: چه کسی برای شما در برابر خدا اختیار چیزی را دارد، اگر برای شما ضرری را بخواهد، یا برای شما نفعی بخواهد، بلکه خداوند به آنچه انجام می­ دهید آگاه است (11)

آیه در مورد اعراب و قبایل اطراف مدینه است، که در سفر حدیبیه شرکت نکردند و از دستور آن جناب تخلف کردند، و گفتند: اموال و زن و فرزندانمان مانع شد تا در خدمت شما باشیم، چون کسی را نداشتیم برای سرپرستی آنها بگذاریم، و بیم آن داشتیم که در نبود ما دچار حادثه ­ای شوند، لذا ماندیم، و تو از خدا برای ما طلب مغفرت کن، که خدا ما را بیامرزد، و به خاطر این گناه ما را مؤاخذه نکند. اما آیه در جواب آنها می­ فرماید: نه گرفتاری مال و اولاد آنان را بازداشت، و نه اعتنایی به استغفار تو دارند، بلکه همه­ ی این­ها را می­ گویند تا روپوشی باشد که به وسیله­ ی آن از شرّ توبیخ مردم در امان باشند. تازه بر فرض هم که راست گفته باشند، به آنها بگو: دلبستگی شما در دفع ضرر و جلب منفعت هیچ سودی نمی ­دهد، چون اگر خدا چیزی را اراده کند هیچ کس قادر نیست بر اراده­ ی او غلبه کند. بله این درست است که انسان باید امور زندگیش را تدبیر کند، اما وقتی امر مهمتری مانند دفاع از دین و کشور پیش آید، باید هرگونه خطری را بپذیرد و سرپرستی زندگیش را به خدا بسپارد. در پایان با کنایه به این نکته اشاره می­ شود که شما در این بهانه­ ی خود دروغ می ­گویید، و علت تخلف شما مسأله­ ی اشتغال به امور اموال و اولاد نبود، چون خدای سبحان به آنچه که می­ کنید آگاه است.

بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّ‌سُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَىٰ أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَٰلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنتُمْ قَوْمًا بُورً‌ا ﴿١٢

ولی شما گمان کردیدکه پیامبر و مؤمنان هرگز به سوی خانواده­ هایشان برنخواهند گشت واین در دل­ های شما زینت یافته بود و گمان بد کردید؛ و سرانجام هلاک شدید (12)

این آیه علت واقعی تخلف را بیان می­ کند، و می­ فرماید: تخلف شما از شرکت در جهاد برای اشتغال به امور نامبرده نبود، بلکه این بود که شما پنداشتید رسول خدا (ص) و مؤمنین هرگز از این جنگ برنمی­ گردند، و هرکس در این سفر شرکت کرده به دست قریش که آن همه لشکر فراهم کرده، و آن همه نیرو و شوکت دارد، کشته خواهد شد، و همین بهانه بودکه در دلتان به دست شیطان زینت داده شد، و شما هم طبق آن عمل کردید، و از حرکت به سوی جهاد خودداری کردید، تا مبادا شما هم کشته شوید. البته علتش این بود که شما گمان کردید که خدای تعالی رسولش را یاری نمی­ کند، و دین خود را غلبه نمی­ دهد. اما این شما بودید که به خاطر این سرپیچی از جهاد، هم مورد سرزنش مردم قرار گرفتید، و هم در آینده دچار عذابی دردناک خواهید شد، که شما مردمی فاسد بوده ­اید.

وَمَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِ‌ينَ سَعِيرً‌ا ﴿١٣

و هرکسی به خدا و پیامیرش ایمان نیاورد پس قطعا ما برای کافران آتشی سوزان را آماده کرده­ ایم (13)

آیه شریفه با لحنی تهدیدآمیز م ی­خواهد بفهماند، کفر به رسول خدا (ص) و اطاعت نکردن از او کفر به خداست. سپس می­فرماید: اگر ما برای آنها آتشی فروزان فراهم کردیم، بدین علت است که آنها کافرند. جالب توجه این که (سعیراً) را نکره آورده تا دلهره­ ی بیشتری را ایجاد کند. یعنی عظمت این آتش چقدر است، فقط خدا می­ داند!

وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ يَغْفِرُ‌ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورً‌ا رَّ‌حِيمًا ﴿١٤

و فرمانروایی آسمان­ها و زمین از آن خداوند است، هر که را بخواهد می­ بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می ­کند، و خداوند آمرزنده­ ی مهربان است (14)

این آیه مطالب قبل را تأیید می­ کند، یعنی چون خداوند مالک و حاکم آسمان­ها و زمین است، و در عالم هستی فقط اراده ­ی او نافذ است، پس قدرت بر مجازات کافران و منافقان را دارد. با این که آیه راجع به مالکیت مطلق خداست، اما با آوردن دو نام غفور و رحیم، به این مطلب اشاره دارد که رحمتش از غضبش پیشی دارد، تا بندگانش به این وسیله تحریک و تشویق به استغفار شوند، و مورد رحمت خدا قرار گیرند.

سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُ‌ونَا نَتَّبِعْكُمْ ۖ يُرِ‌يدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّـهِ ۚ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمْ قَالَ اللَّـهُ مِن قَبْلُ ۖ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا ۚ بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿١٥

به زودی متخلفان، هنگامی که شما به طرف غنایم حرکت کنید تا آن را به تصرف درآورید، به شما خواهند گفت: بگذارید ما هم دنبال شما بیاییم. می­ خواهند سخن خدا را تغییر دهند. بگو: هرگز از پی ما نخواهید آمد. خدا از پیش چنین گفته است! آنها به زودی خواهند گفت: شما به ما حسد می ­ورزید، ولی آنها جز اندکی نمی­ فهمند. (15)

در این آیه خبر از یک آینده ­ای دیگر می ­دهد، که مؤمنین به زودی جنگی می ­کنند، و در آن جنگ پیروز می­ شوند و غنیمت­ هایی به دست می ­آورند، آن وقت آنهایی که تخلف کردند پشیمان شده درخواست می کنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه­ ی جنگ آیند، تا از غنیمت بهره مند شوند، این جنگ خیبر بود که رسول خدا (ص) و مؤمنین آنجا را فتح کردند و غنیمت هایی گرفتند، و خدای تعالی آن غنایم را به کسانی اختصاص داد که درسفر حدیبیه با پیامبر بودند، و نه کس دیگری. تخلف کنندگان از جهاد می­خواستند این حکم خدا را تغییر دهند، اما خدا به رسولش دستور می­ دهد که بگو: شما هرگز دنبال ما نمی‎آیید، یعنی آن­جناب از غیب خبرشان دادکه خدا از پیش این چنین خبر داده که شما هرگز ما را پیروی نمی­ کنید. اما متخلفین بعد از این که درخواست­شان پذیرفته نشد، گفتند: شما به ما حسد می­ ورزید، و این گفته­ ی خدا نیست، بلکه شما نمی‎گذارید ما با شما بیاییم، به این علت که می­ خواهید غنایمی را که به دست می­ آورید خودتان به تنهایی بخورید و چیزی به ما ندهید. باید توجه کرد که این پاسخ کسی است که نه ایمان دارد و نه عقل، کسی که این قدر تشخیص نمی ­دهدکه رسول خدا (ص) معصوم است، و در هیچ امری داخل و خارج نمی­ شود مگر به امر خدا. و در پایان خداوند می فرماید: این­ها حرف به خرج­ شان نمی ­رود، یعنی سخن اشخاص را آن طور که باید درک نمی ­کنند.