ترجمه و توضیح سوره الفتح 29 – 16

 

قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَ‌ابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ ۖ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّـهُ أَجْرً‌ا حَسَنًا ۖ وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿١٦

به متخلفان بادیه نشین بگو: به زودی به سوی قومی بسیار زورمند فراخوانده می ­شوید که یا با آنها می­ جنگید و یا مسلمان می­ شوند. پس اگر اطاعت کنید، خداوند به شما پاداشی نیکو می­ دهد و اگر روی برگردانید، چنان که قبلا نافرمانی کردید، شما را به عذابی دردناک عذاب می­ کند (16)

درواقع آیه راه بازگشت را برای متخلفان سفر حدیبیه مشخص می­ کند. معلوم می­ شود که هنوز از آنها قطع امید نشده است. و علامه م ی­فرماید: چون سخن از جزیه گرفتن درآیه نیامده، پس آن قوم نیرومند جزء مشرکین بودند، و جزیه از مشرک قبول نمی­شود و مخصوص اهل کتاب است، مشرک یا باید مسلمان شود یا بجنگد. خدای سبحان سپس کلام خود را با وعده و وعید خاتمه می­ دهد، وعده در مقابل اطاعت، و وعید در مقابل نافرمانی، می ­فرماید: اگر اطاعت کنید و برای جنگ بیرون شوید خدا اجر نیکی به شما می­ دهد، واگر روی برگردانید، و نافرمانی کنید، و خارج نشوید، همان­ طور که دفعه­ ی پیش روگرداندید، و درسفر حدیبیه خارج نشدید، آن وقت خدا در دنیا وآخرت شما را عذابی دردناک می­ کند.

لَّيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَ‌جٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَ‌جِ حَرَ‌جٌ وَلَا عَلَى الْمَرِ‌يضِ حَرَ‌جٌ ۗ وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَرَ‌سُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِ‌ي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ‌ ۖ وَمَن يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿١٧

بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست، و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند، او را درباغ­ هایی که از پای درختانش نهر­ها جاری است، داخل می­ کند، و هرکه روی برگرداند او را به عذابی دردناک عذاب می­ کند (17)

دراین آیه حکم جهاد را برای معلولین که جهاد برای شان طاقت فرساست، بیان می‎کند. نمی­ فرماید: این­ها حکم جهاد ندارند، بلکه با جمله­ ی هرکس اطاعت خدا و رسولش را کند… می ­فهماند که همین عده نیز باید به هر نحو که قادرند، جبهه را تقویت کنند. در این آیه هم نیز مانند آیه قبلی با وعده­ ی بهشت به کسانی که خدا و رسول را اطاعت می‎کنند، و وعید (تهدید) به عذاب دردناک برای هرکس که روی بگرداند، کلام را خاتمه می­ دهد.

لَّقَدْ رَ‌ضِيَ اللَّـهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَ‌ةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِ‌يبًا ﴿١٨ وَمَغَانِمَ كَثِيرَ‌ةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿١٩

به راستی خداوند از مؤمنان هنگامی که با تو زیر درخت بیعت می­ کردند راضی شد و از آنچه در دل­ هایشان بود آگاه گردید، پس آرامش را بر آنها نازل کرد و فتحی نزدیک را به آنها پاداش داد (18) و غنیمت­ های فراوانی که می­ گیرند، و خداوند شکست ناپذیر حکیم است (19)

در صلح حدیبیه “عثمان بن عفان” نماینده مسلمین بود که نزد مشرکان رفت تا بگوید ما برای جنگ نیامده ­ایم و قصدمان زیارت است. با توقیف موقتی عثمان به ناگاه شایع شد که عثمان کشته شده است، لذا پیامبر فرمود: من از این جا حرکت نمی ­کنم تا با این گروه پیکار کنم، سپس به زیر درختی که آنجا بود، رفتند و با مردم تجدید بیعت کردند. آوازه‎ی این بیعت درمکه پیچید و با وحشت، عثمان را آزاد کردند. این بیعت، به بیعت رضوان معروف شد، چون سبب خشنودی خدا و انسجام و تقویت هر چه بیشتر مؤمنین‎ گردید. خدا  به افرادی‎ که  در این  لحظه‎ی حساس بیعت کردند چهار پاداش بزرگ داد. 1) رضایت و خشنودی خود را، که در واقع از ثوابی و پاداشی خبر می ­دهد که خدای تعالی در مقابل بیعت­ شان در زیر درخت به ایشان ارزانی داشته. 2) چون خدا از صداقت و ایمان آنها خبر داشت، پس سکینه و آرامش را بر آنها نازل کرد،آن چنان که از ثبات قدم­شان مشرکان وحشت کردند. 3) فتح نزدیکی را که همان فتح خیبر است، در سال بعد به عنوان پاداش نصیب آنها کرد. 4) غنایم بسیاری را به دنبال فتح خیبر بدست آوردند. و چون خدا شکست ناپذیر است، در آنچه اراده می­ کند مسلط و غالب است، و چون حکیم است، آنچه را اراده می­ کند، متقن و از روی حساب انجام می ­دهد.

وَعَدَكُمُ اللَّـهُ مَغَانِمَ كَثِيرَ‌ةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَـٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٢٠ وَأُخْرَ‌ىٰ لَمْ تَقْدِرُ‌وا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّـهُ بِهَا ۚ وَكَانَ اللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرً‌ا ﴿٢١

خداوند به شما غنیمت­ های فراوانی را وعده داده است که آنها را خواهید گرفت ولی این غنایم را زودتر به شما ارزانی داشت و دست مردم را از شما کوتاه ساخت، تا برای مؤمنان نشانه­ ای باشد و شما را به راه راست هدایت کند (20) و دیگری که بر آنها دست نیافته­ اید تنها خدا بر آنها احاطه دارد، و خدا بر هر چیزی قادر است (21)

مراد از این “غنیمت­های فراوانی” که مؤمنین به زودی آنها را به دست می­ آورند، اعم از غنیمت­ های خیبر و غیر خیبر است،که بعد از مراجعت از حدیبیه به دست مسلمانان افتاد، و آن که زودتر محقق شد همان غنایم خیبر است. اما دو قبیله اسد و غطفان، تصمیم گرفتند بعد از مراجعت رسول خدا (ص) از خیبر به مدینه، حمله نموده اموال و زن و بچه مسلمین را به غارت ببرند، ولی خدای تعالی وحشتی در دل آنان انداخت، و از این کار بازشان داشت،که این لطف دیگری بودکه خداوند در حق مسلمانان انجام داد. سپس می‎فرماید: هدف این بود که این وقایع نشانه ­ای بر حقانیت دعوت تو برای مؤمنان باشد و خداوند شما را به راه مستقیمی هدایت کند، چرا که هر یک از این وقایع آیتی از آیات خدا و دلیلی بر صدق پیامبر و وسیله­ ای برای هدایت مردم به صراط مستقیم بود، و قسمتی از آن جنبه پیشگویی و خبر غیبی داشت. سپس بشارت می­ دهد که به شما غنیمت­ های دیگری وعده داده شده، که خود شما قادر نبودید آنها را به دست بیاورید، اما چون خداوند بر آن فتوحات و غنایم احاطه دارد، آنها را نصیب شما می­ کند، زیرا خدا بر هر چیزی قادر است.

 وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ‌ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرً‌ا ﴿٢٢ سُنَّةَ اللَّـهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّـهِ تَبْدِيلًا ﴿٢٣

و اگرکسانی که کافر شدند، به جنگ با شما برمی­ خاستند، قطعا به شما پشت می­ کردند و یار و یاوری نمی­ یافتند (22) سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نخواهی یافت (23)

آیه به صلح حدیبیه اشاره دارد،که در واقع پیشگویی دیگری است که در آن خدای تعالی از ناتوانی کفار در پیکار با مؤمنین خبر می­ دهد، و می­ فرماید: نه ولی و سرپرستی دارند که آنها را به درستی برای جنگ مدیریت کند، و نه کمکی از اعراب دارند، که یاری شان کنند. و این سنتی قدیمی است، از خدای سبحان که انبیا و مؤمنین به انبیا را در صورتی که در ایمان خود صادق و در نیّات­ شان خالص باشند بر دشمنان غلبه می ­دهد، و سنّت خدا هرگز تغییر نمی کند، اگرهم صدمه و شکستی مسلمانان در جنگ های خود دیدند، به خاطر پاره­ای مخالفت­ ها بوده که با خدا و رسولش مرتکب شدند.

وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَ‌كُمْ عَلَيْهِمْ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرً‌ا ﴿٢٤

و او کسی است که در دل مکه بعد از پیروز کردن شما بر آنها دست­ های آنها را از شما و دست­ های شما را از آنها کوتاه کرد، و خداوند به آنچه انجام می ­دهید بیناست (24)

آیه در مورد همان صلحی است که در حدیبیه واقع شد، چون حدیبیه محلی است در نزدیکی مکه و در بطن آن قرار دارد، و آن قدر به آن اتصال دارد که بعضی گفته ­اند از حدود حرم است. در این محل قریش تمامی قدرت خود را در جمع آوری لشگر به کار برده بود، مؤمنین هم با رسول خدا بیعت کرده بودند که تا آخرین قطره خون خود در برابر آنها مقاومت کنند، مسلمانان داخل سرزمین کفار شده بودند و در چنین وضعی جز جنگ و خونریزی هیچ احتمال دیگری نمی­رفت، اما خدای سبحان دست کفار را از مؤمنین، و دست مؤمنین را ازکفار دور نگه داشت، و در عین حال مؤمنین را بر آنان پیروزی بخشید، و خدا به آنچه می­ کنند داناست.

هُمُ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَ‌امِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ ۚ وَلَوْلَا رِ‌جَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّ‌ةٌ بِغَيْرِ‌ عِلْمٍ ۖ لِّيُدْخِلَ اللَّـهُ فِي رَ‌حْمَتِهِ مَن يَشَاءُ ۚ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُ‌وا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿٢٥

آنها کسانی بودند که کافر شدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی که بازداشته شده بود به محلّش برسد. و اگر مردان و زنان مؤمنی که شما آنها را نمی­ شناختید، وجود نداشتند که ندانسته آنها را زیر دست و پا هلاک­ شان سازید، پس دیه و غرامت آن­ها به گردن شما می­ ماند، تا خدا هرکه را بخواهد در رحمت خود داخل گرداند. اگر از یکدیگر جدا بودند همانا کسانی از آنان را که کافرند به عذابی دردناک معذّب می­ ساختیم (25)

می­ فرماید: مشرکین مکه همان­هایی هستند که به خدا کفر ورزیدند، و نگذاشتند شما داخل مسجد الحرام شوید، و نگذاشتند شترهای قربانی که با خود آورده بودید به محل قربانیش در مکه برسد، چون حج عمره بود والّا برای حج تمتع محل قربانی، مِنا است. سپس می­ فرماید: در میان کفار گروهی از مردان و زنان مسلمان بودند که ناشناس مانده بودند، واگر مسلمانان به مکه حمله می­ کردند جان این گروه به خطر می‎افتاد، و در نتیجه به خاطر کشتن آن بی­ گناهان دچار گرفتاری می­ شدند، پس خدا دست شما را از قتال اهل مکه باز داشت، برای این که هرکه از مؤمنین و مؤمنات را بخواهد داخل در رحمت خود کند، و تا دست شما به خون آن مؤمنین ناشناس آلوده نشود، و شما را هم از این که مبتلا به گرفتاری طعنه و سرزنش شوید، حفظ کرد. اما اگر مؤمنین از کفار مکه جدا بودند، ما آنهایی که کافر بودند عذابی دردناک می ­کردیم، ولی از آن جایی که آن دو گروه به هم آمیخته بودند عذاب­ شان نکردیم.

 إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُ‌وا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَ‌سُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَىٰ وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا ۚ وَكَانَ اللَّـهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿٢٦

آن گاه که کافران در دل­ هایشان تعصب ورزیدند، تعصب جاهلیّت، پس خدا آرامش خود را به فرستاده­ ی خویش و مؤمنین نازل کرد و آنها را پای بند آرمان تقوا کرد که آنها بدان سزاوارتر بودند و اهلیت آن را داشتند، و خداوند بر هر چیزی داناست (26)

 یعنی ایشان کسانی هستند که کفر ورزیدند، و دل­ های خود را به خاطر کفرشان پر از خشم کردند، و به همین خاطر شما را از خانه خدا جلوگیری کردند. بنابراین؛ خدا هم در مقابل، سکینه و آرامش را بر رسول خدا (ص) و مؤمنین نازل کرد، و در نتیجه آرامش دل یافتند، و خشم و شجاعت دشمن سست­ شان نکرد، و بر عکس از خود سکینه و وقار نشان دادند، بدون این که دچار جهالتی شوند. و نیز خداوند روح ایمان را، که همواره آدمی را امر به تقوا می­ کند، همراه آنها ساخت؛ چون آنها با اعمال صالح استعداد خود را تکمیل کرده بودند، پس آنها نسبت به دیگران سزاوارتر  بودند که چنین عطیه ­ای الهی به آنها داده شود، و اما این که اهل آن بودند، باز برای این بود که به غیر ایشان کسی شایستگی دریافت روح ایمان و تقوا را نداشت. در پایان می ­فرماید: خدا بر هر چیزی داناست، پس می­ داند چه کسی سزاوار و شایسته تقوا است، و چه کسی باید مشمول خشم و غضب خداوند باشد.

لَّقَدْ صَدَقَ اللَّـهُ رَ‌سُولَهُ الرُّ‌ؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَ‌امَ إِن شَاءَ اللَّـهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُ‌ءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِ‌ينَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًا قَرِ‌يبًا ﴿٢٧

حقا خدا رؤیای پیامبر خود را راست کرد که شما حتما به خواست خدا سر تراشیده و موی سر کوتاه کرده بدون هیچ ترسی با خاطری آسوده وارد مسجد الحرام خواهید شد، پس خدا چیزهایی می ­دانست که شما نمی­ دانستید، و قبل از آن، فتح نزدیکی قرار داده است. (27)

چون مؤمنین خیال می­ کردند این که رسول خدا (ص) در خواب دیده به زودی داخل مسجد الحرام می­ شوند، در حالی که سرها تراشیده و تقصیر هم کرده ­اند، پیشگویی مربوط به همان سال است، و وقتی به این قصد از مدینه به سوی مکه حرکت کردند و مشرکین جلو آنان را در حدیبیه گرفتند، و از ورودشان به مسجد الحرام جلوگیری نمودند، دچار شک و تردید شدند، بنابراین؛ خدای تعالی برای این که این شک و تردید را از بین ببرد، می­ فرماید: آن رؤیای حقی که خدا به رسولش نشان داد، درست نشان داد، رؤیای صادقه ­ای بود، ولی اگر یک سال آن را به تأخیر انداخت، برای این بود که اول فتح حدیبیه را نصیب شما بکند، تا داخل شدنتان به مسجد الحرام میسّر گردد، چون خدا می ­دانست در همان سالی که رؤیا را نشان پیامبر داد شما نمی­ توانستید بدون ترس داخل مسجد شوید و اعمال حج را انجام دهید.

هُوَ الَّذِي أَرْ‌سَلَ رَ‌سُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَ‌هُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا ﴿٢٨

او کسی است که پیامبر خود را با هدایت و آیین درست فرستاد تا آن را بر همه‎ی ادیان پیروز گرداند، و گواهی خدا کفایت می ­کند (28)

اسلام به این علت همه­ گیر می­ شود که از یک طرف محتوایش انسان را به سمت سعادت واقعی ­اش هدایت می­ کند، و از طرف دیگر حق است و اصول و فروعش با هم موافق بوده و با فطرت انسان و حقیقت آفرینش منطبق است. آیه به صراحت به مسلمانان بشارت می­ دهد هر فتنه ­ای که برپا می­ شود به خواست خدا به نفع ایشان و به ضرر دشمنان تمام می­شود. و خدای قادر متعال شاهد بر صدق نبوت رسولش است، و نیز شاهد بر صدق این وعده است که به زودی اسلام  بر همه‎ی ادیان غلبه پیدا می­کند.

مُّحَمَّدٌ رَّ‌سُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ‌ رُ‌حَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَ‌اهُمْ رُ‌كَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِ‌ضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ‌ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَ‌اةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْ‌عٍ أَخْرَ‌جَ شَطْأَهُ فَآزَرَ‌هُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّ‌اعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ‌ ۗ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَ‌ةً وَأَجْرً‌ا عَظِيمًا ﴿٢٩

محمد صلّی الله علیه وآله و سلّم فرستاده­ ی خداست، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربانند. همواره آنها را در رکوع و سجده می بینی که فضل و خشنودی خدا را می­ جویند. نشانه ی آنها اثر سجده­ ای است که در چهره هایشان است. این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه ­های خود را خارج کرده، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و به قدری نمو و رشد کرده ­است که زارعان را به شگفتی وا م ی­دارد؛ تا کافران را به خشم آورد، اما خداوند به کسانی از آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده­ اند، وعده ­ی آمرزش و اجر عظیمی داده است. (29)

آیه شریفه درصدد این است که ایمان آورندگان به رسول خدا (ص) را توصیف کند، و اوصاف ظاهر و باطن و عواطف و افکار و اعمال آنها را طی پنج صفت چنین بیان می­ کند: کسانی که با او هستند در برابرکفار شدید و محکم هستند، اما در میان خود رحیم و مهربانند، آری آنها کانونی از عواطف و محبت  نسبت  به  برادران و دوستان و همکیشانند، وآتشی سوزان و سخت، و سدی محکم و پولادین درمقابل دشمنانند. و دیگراین که مؤمنین را پیوسته در حال عبادت و در رکوع و سجده می­ بینی و مستمر در حال نماز خواندن هستند. عبادتی که رمز تسلیم در برابر فرمان حق و نفی کبر و خودخواهی و غرور از وجود ایشان است. و همواره در پی خشنودی پروردگارند، و جز از او از کسی انتظار پاداش ندارند. سجده آنها چون برای خشوع در مقابل پروردگار است، لذا؛ این سجده در چهره آنان اثری گذاشته، که هر کس ایشان را ببیند با آن سیما ایشان را می­ شناسد. امام صادق (ع) فرمودند: منظور شب زنده داری به نماز است. البته باید توجه داشت که منظور از (آنها که با پیامبر بودند) سخن از کسانی می­ گوید که در همه چیز با پیامبر (ص) بودند، در فکر و عقیده و اخلاق و عمل، نه تنها کسانی که همزمان با او بودند، هرچند خط­ شان با او متفاوت بود. سپس می ­فرماید: این توصیفی که ما از ایشان کردیم، همان وصفی است که ما در دو کتاب تورات و انجیل ایشان را به آن اوصاف ستوده­ ایم. مَثَل مؤمنین مثل زراعتی و گیاهی است که از کثرت برکت جوانه­ هایی هم در پیرامون خود رویانده باشد، و آن را کمک کند تا آن نیز کلفت شده، مستقلا در روی پای خود بایستد، به طوری که برزگران از خوبی رشد آن به شگفت درآمده باشند. و این کنایه از این است که خدای تعالی در مؤمنین برکت قرار داده، روز به روز به عده و نیروی آنان اضافه می­ شود، و به همین جهت دنبال این کلام فرمود: تا خداوند به وسیله­ ی آنان کفار را به خشم آورد. و در پایان مغفرت و اجر عظیم را مشروط به ایمان و عمل صالح می­کند، پس اگر از کسانی که با رسول خدا (ص) بودند افرادی بوده باشند که در باطن ایمان نداشته­ اند، و مانند منافقین ایمان شان زبانی بوده، یا در آغاز ایمان آوردند، ولی بعدا به شرک گراییدند، یا واقعا هم ایمان آورده، و به سوی شرک و کفر هم برنگشته، ولی عمل صالح نکرده ­اند، این­ها مغفرت و اجر عظیم نصیب­ شان نمی­ شود.