ترجمه و توضیح سوره الملک 30 – 16

أَأَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ ﴿١٦

آيا از آن کس که در آسمان است ايمن شده ­ايد که شما را به زمین فروبرد، پس به ناگاه زمین بلرزد؟ (١۶)

بعد از آن که در آيه قبل به ربوبيّت خدا اشاره شد، اين آيه بشر را تهدید می­کند که چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبيّت خدا کفر ورزیده ­اند و در برابر او خاضع نشده و برايش شريک قايل شده­ اند. مگر ايمن از اين هستيد که ملائکه­ ی ساکن آسمان و موکل بر امور عالم، زمین را زير پايتان بشکافند و به امر خدا در شکم زمین پنهانتان دارند. اگر خداوند دستور دهد اين زمین ذلول وآرام، طغیان می­کند، و به صورت حيوانی چموش در می­آيد، زلزله ­ها شروع می‌شود، شکاف­ها در زمین ظاهر می­گردد، و شما و خانه­ ها و شهرهايتان را در کام خود فرو می­برد. جمله ” فاذا هی تمور” (آن پيوسته حرکت می­کند و نا آرام است­) ممکن است اشاره به اين باشد که خدا می­تواند فرمان دهد زمین شما را فروبرد و پيوسته از نقطه­ ای به نقطه ­ای ديگر در درون خود منتقل سازد حتی قبر شما هم آرام نباشد. يا اين که زمین آرامش خود را برای هميشه از دست بدهد، و زلزله‌ای دايمی بر آن حاکم گردد.

أَمْ أَمِنتُم مَّن فِي السَّمَاءِ أَن يُرْ‌سِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًاۖ فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ‌ ﴿١٧

يا از آن‎کس‎که درآسمان است ايمن شده‎ايد که‎ برسرشما تندبادی مملوّ از سنگريزه فرو فرستد؟ پس به زودی خواهيد دانست انذار و تهدید من چگونه است (17)

سپس می­ افزايد: لازم نيست حتما زلزله ­ها به سراغ شما آيد، بلکه می­تواند اين فرمان را به تند بادی مملوّ از سنگريزه دهد تا شما را زير کوهی از آن مدفون سازد. درک اين معنا نيز برای کسانی که شن­ های روان و بادهای “حاصب” (بادهایی که توده­ های ريگ را با خود حرکت داده، از جایی به جای ديگر منتقل می­کند) را ديده اند، بسيار ساده است، آنها می­دانند که ممکن است درچند لحظه خانه­ ها يا آبادی­هایی زير توده­ای از ريگ­ها و شن­های روان مدفون گردد. حال که مشرکین به ربوبيّت خدا کافر شدند و خود را از عذاب او ايمن دانستند پس به زودی معنای تهدید را خواهند فهمید.

وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴿١٨

و البته کسانی هم که پيش از آنها بودند به تکذیب پرداختند، پس بنگر عذاب من چگونه بود (١٨)

گروهی را با زلزله­ های ويرانگر، و اقوامی را با صاعقه­ ها، و جمعی را با طوفان يا تندباد مجازات کردیم، و شهرهای ويران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتی باقی گذاردیم. درحقیقت آيات فوق به اين معنا اشاره می­کند که عذاب آنها منحصر به عذاب قيامت نيست، در اين دنیا نيز خداوند با مختصر تکان زمین يا حرکت بادها، می­تواند به زندگی آنها پایان دهد، مانند امّت­ های پيشين.

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَۚ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَـٰنُۚ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ﴿١٩

آيا به پرندگان بالای سرشان ننگریسته­ اند که بال­هاي شان را باز و بسته می‌کنند؟ آنها را جز خدای رحمان نگه نمی­دارد. مسلما او به هر چيزی بينا است (١٩)

اين اجسام سنگين، برخلاف قانون‌ جاذبه از زمین بر می­خيزند، و به راحتی تمام برفراز آسمان، ساعت‌ها، و گاه هفته­ ها و ماه­ ها پشت سرهم به حرکت سريع و نرم خود ادامه می­دهند. جز خدای رحمان چه کسی بدن آنها را به گونه ­ای آفريده که به راحتی در آسمان سير می­کنند؟ ! چه کسی اين قدرت را به بال­های آنها بخشيده، و دانش پرواز را به آنها آموخته؟، آری خداوند به هر چيزی بينا است و نياز هر مخلوقی را می­داند و با رحمت عامّش که همه موجودات را فراگرفته، به پرندگان نيز آنچه لازم داشتند بخشيده است.

أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِي هُوَ جُندٌ لَّكُمْ يَنصُرُكُم مِّن دُونِ الرَّحْمَـٰنِۚ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ ﴿٢٠

کيست آن کسی که او سپاه شماست و شما را در برابر خدای رحمان ياری می­کند؟ کافران جز دچار غرور نيستند (٢٠)

اين آيه توبیخ و سرکوب کفار است، که به جای خدای تعالی معبودهای ديگر گرفتند تا ياري­شان کنند، می­فرمايد: نه، بلکه می­پرسم آن چه کسی است که به آن اشاره می­شود، که ياور شما و لشکر شماست، غير از خدای رحمان، اگر خدای رحمان سرنوشت شومی يا عذابی برای شما مقرر کرده باشد آيا آن ياور، شما را ياری می­کند؟ نه، پس غير از خدا کسی نيست که شما را ياری کند. و چون مشرکین پاسخی به اين توبیخ خدا نداشتند لذا؛ خدا جواب می­دهد که غرور آن­چنان آنها را احاطه کرده که نمی­توانند بديهی­ ترين حقایق را درک کنند.

أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُۚ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ ﴿٢١

کيست آن که اگر خدا روزی خود را از شما بازدارد روزيتان می­دهد؟ بلکه در سرکشی و فرار از حق اصرار می­ورزند (٢١)

در اين آيه هم، خود خدای سبحان پاسخ می­دهد، می­فرمايد: حق برای آنان روشن شده ولی در برابر آن خاضع نمی­شوند تا تصديقش کنند و آنگاه پيرويش کنند، بلکه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده و بيشتر جلو می­روند.

أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٢٢

پس آيا آن که به رو افتاده حرکت می­کند، هدایت يافته­تر است، يا آن  کسی  که راست قامت بر راه راست می­رود؟ (٢٢)

کفار در لجاجت و سرکشی عجيبی که دارند و در نفرت­ شان از حق، مثل کسی می­مانند که راه را با خزيدن، آن هم با صورت طی می­کند و معلوم است که چنين شخصی نه موانع را می­بيند و نه سرعتی دارد و نه قادر به واکنش است و نه به راه احاطه دارد، پس هرگز نظير آن کسی که سر پا و مستقيم راه می­رود، نمی­ تواند باشد، چون او جای هرقدم از قدم­ های خود را می­بيند و احيانا اگر موانعی برسر راهش باشد مشاهده می­کند و می­داند که اين راه به کجا منتهی می­شود. و اين کفار راه زندگی خود را مثل آن شخص خزنده طی می‌کنند، يعنی با اين که حق را تشخیص می­دهند به عمد چشم خود را از شناختن آنچه بايد بشناسند می­ بندند، و خود را به نديدن می­زنند، و از عمل کردن به وظيفه چشم می­پوشند و در برابر حق خاضع نمی­شوند، به خلاف مؤمنين که راه زندگی را تشخیص می­دهند و بر صراط مستقيم پايدارند و از هلاکت درامان هستند.

قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَۖ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ﴿٢٣

بگو: اوست آن کس که شما را آفريد و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد اما کمتر سپاس­گزاری می­کنيد (٢٣)

منظور از” إنشاء بشر” فقط خلقت او نيست بلکه مراد، خلقت بی ­سابقه­ ی اوست يعنی، در انسان ويژگی هست که اصلاً در ماده نيست، در حالی که آنجا که جسم انسان مورد نظر است، تعبیر به خلقت می­کند. ولی وقتی به خود او می­رسد، از ايجادش تعبیر به إنشاء می­نمايد. که از آن فهميده می‌شود که انسانِ شنوا و بينا و متفکر، دارای خلقتی ديگر است که اين همان إنشاء است. پس انسان هر چند که به صفات بسياری از قبيل حواس پنجگانه­ ی ظاهری و باطنی از ساير موجودات، يعنی جمادات و نباتات ممتاز است، ولی در آيه به دو صفت سمع و بصر اکتفا کرده، چون اين دو صفت مهم­تر از ساير امتيازات است. و منظور از کلمه­ ی “أفئده” (قلب)، نَفْسِ متفکر آدمی است، که انسان با اين امتياز از ساير حيوانات ممتاز می‌شود. پس خداوند، تمام ابزار لازم برای آگاهی به علوم نقلی و عقلی را در اختيار انسان قرار داد، اما کمتر کسی سپاس اين همه نعمت را به جا می­ آورد. زيرا شکر به معنای استفاده­ ی هر نعمت در جهت هدفی است که برای آن آفريده شده است.

قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿٢٤

بگو او کسی است که شما را در زمین خلق کرد و به سوی او بازمی­گرديد (٢۴)

منظور از خلق انسان در زمین اين است که خلقت­ شان وابسته به زمین است يعنی، هم از خاک هستند و هم کمال آنها جز به اعمالی که وابسته به ماده­ ای زمينی است، تمام نمی­شود. در واقع خدا مواد زمينی را در دل بشر زينت داد تا دل­ها به سوی آنها مجذوب شود و به اين وسيله انسان­ها، با نوع موضع­گيری مقابل زينت­ها به صالح و طالح تقسیم شوند به همین دلیل در آخر به بعثت و جزای قيامت اشاره می­کند. در حقیقت آيه ٢٢، مسير را مشخص می­کند و آيه ٢٣، ابزار و وسايل کار را، و اين آيه هدف و مقصد را، يعنی در راه راست و صراط مستقيم ايمان و اسلام گام برداريد، و از تمام ابزار شناخت بهره گيريد، و به سوی زندگانی جاويدان حرکت کنيد.

وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٢٥ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ ﴿٢٦

و می­گويند: اين وعده کی خواهد بود اگر راست می­گوييد؟ (٢۵)  بگو:  علم  آن فقط نزد خداست و من فقط هشداردهنده ­ای آشکارم (٢۶)

منکرين معاد و کفار از روی استهزا، برای آمدن قيامت عجله می­کردند و می­پرسيدند پس اين وعده کی می­رسد؟ آيه جواب می­دهد که ای پيامبر، بگو علمش نزد خداست و غير از او هيچ­کس از آن آگاهی ندارد و من به جز اين که انذار کننده‌ای آشکار هستم مسئولیت و اختيار ندارم، من تنها مأمورم به شما خبر دهم که به زودی به سوی خدا محشور می­شويد اما زمان آن را نمی­دانم. و باید چنين باشد، چرا که اگر تاریخ قيامت معلوم بود هرگاه فاصله­ ی زيادی داشت مردم در غفلت فرو می­رفتند، و اگر فاصله کم بود حالتی شبيه اضطرار پيدامی­ کردند و در هرحال، هدف­های تربيتی ناتمام می ­ماند.

فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَـٰذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ ﴿٢٧

و هنگامی که آن را نزديک ببينند، چهره ­های کسانی که کافر شده­اند درهم رود و گفته شود: اين همان چيزی است که طلب می­کرديد (٢٧)

وقتی کافران آن وعده­ ی الهی و عذاب را از نزدیک مشاهده کنند صورت­ شان زشت و سياه می‌شود به گونه­ ای که آثار اندوه و يأس از آن می­ بارد، و در اين موقع به آنها گفته می‌شود: اين عذاب را که می­بينيد همان وعده­ اي است که به شما دادند و شما پيوسته دعا و تقاضا می­کرديد که قيامت واقع شود، و از روی استهزا می ­پرسيديد: پس آن قيامت و عذاب چه وقت است؟، حالا واقع شده و راه فراری از آن نيست. و از شواهد برمی­ آيد که گوينده اين کلام ملائکه­ا ند، که به امر خدا به اهل دوزخ خطاب می‌کنند.

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّـهُ وَمَن مَّعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٢٨

بگو به  من خبر دهيد، اگر خدا  مرا و  هرکه را با من است هلاک کند يا  ما را مورد رحمت قرار دهد، چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه می­دهد (٢٨)

کافران مکه، به پيامبر (ص) و مسلمانان نفرین می­کردند و تقاضای مرگ او را داشتند به گمان اين که اگر آن حضرت از دنيا برود، دعوتش نيز برچيده می‌شود لذا خدا، رسولش را مأمور کرد که به ايشان بگويد: چه خدا ما را هلاک کند و چه باقی بدارد به هرحال سرنوشت ما بدست اوست و ما از رحمت او اميد خير داريم اما شما چه می­کنيد و چه کسی را داريد که از عذاب اليم خدا که به خاطر کفرتان مستحق آن شده­ايد، پناهتان دهد؟

قُلْ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنۖا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٩

بگو او رحمان است به او ايمان آورديم و تنها بر او توکل کرديم. پس به زودی خواهيد دانست چه کسی در گمراهی آشکار است (٢٩)

آيه در حقيقت نوعی دلداری دادن به رسول خدا (ص) و مؤمنان است که تصور نکنند که تنهايند، بلکه خدای مهربان ياور آنهاست. می­ فرمايد: بگو اگر ما به خدا ايمان آورده ­ايم و او را وکيل و سرپرست خود برگزيده­ ايم، دليلش روشن است چون او خدای رحمانی است که نعمتش هر چيزی، حتی دشمنان را فراگرفته است. اما معبودهای شما چه کاری کرده ­اند؟ به زودی می­دانيد چه کسی در گمراهی آشکار است؟ گرچه گمراهی شما همين جا آشکار است امّا در آخرت بيشتر روشن می‌شود.

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ ﴿٣٠

بگو به من خبر دهيد، اگرآب شما در زمین فرو رود، چه کسی آب روان برايتان خواهد آورد (٣٠)

می­دانيم زمین از دو قشر مختلف تشکيل شده: قشر نفوذ پذير که آب را در خود فرو می­برد و در زير آن، قشر نفوذ ناپذير است که آب را در آنجا نگاه می­دارد، تمام چشمه­ ها، چاه ­ها، قنات­ ها از برکت اين ترکيب خاص به وجود آمده، زيرا اگر تمام روی زمین تا اعماق زياد قشر نفوذ پذير بود، آب­ها چنان در زمین فرو می­رفتند که هرگز دست کسی به دامان­ شان نمی­ رسيد، و اگر همه نفوذ ناپذير بودند آب­های روی زمین می ­ايستادند و تبدیل به يک باتلاق می­شدند، يا به زودی به درياها می­ ريختند، و به اين ترتيب تمام ذخاير زيرزمينی آب از دست می­رفت. اين نمونه کوچکی از رحمت عام خداست که مرگ و حيات انسان سخت به آن گره خورده است.