ترجمه و توضیح سوره الممتحنة

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی‎ که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش ‎از آن مؤمنين است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْكَفَرُ‌وا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِ‌جُونَ الرَّ‌سُولَ وَإِيَّاكُمْۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ رَ‌بِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَ‌جْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْ‌ضَاتِيۚ تُسِرُّ‌ونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿١

ای کسانی که ايمان آورده ­ايد! دشمن من و دشمن خودتان را  دوست  نگيريد، که نسبت به آنها اظهار محبّت کنید  در حالی که آنها به آنچه از حق بر شما آمده کافر شده ­اند، و رسول خدا و شما را به خاطر ايمان به خدایی که پروردگار همه­ ی شماست از شهر و ديارتان بيرون می­رانند، اگر شما برای جهاد در راه من و به خاطر جلب خشنودی من هجرت کرده­ ايد. شما مخفيانه با آنها رابطه­ ی دوستی برقرار می­کنيد در حالی که من آنچه را پنهان يا آشکار می­کنيد، می­دانم. وهرکس از شما چنين کاری کند از راه راست گمراه شده است (١)

بعضی از مؤمنين مهاجر در خفا با مشرکین مکه رابطه­ ی دوستي داشتند تا بلکه با جلب دوستي‎ آنها، خويشاوندان و فرزندان خود را که در مکه مانده‌اند درامان بدارند. آيه می­ فرمايد: مشرکین را، که دشمن من هستند و مرا نمی­ پرستند و دعوت من و رسولم را نمی ­پذيرند، به دوستي نگيريد؛ زيرا وقتی فردی با من دشمن است، با شما هم که به من ايمان آورده­ ايد دشمن است، بنابراین؛ چه جای دوستي با آنها وجود دارد؟ در حالی که آنها هم در عقيده با شما مخالفند و هم در عمل به مبارزه با شما برخاسته ­اند و کاری را که بزرگ­ترين افتخار شماست، يعنی ايمانتان به پروردگار را، بزرگ­ترين جرم و گناه می­ شمارند و به همین خاطر شما را با بدرفتاری ناچار به ترک مکه کردند. حال آيا جای اين است که نسبت به آنها اظهار محبّت کنید ؟ شما در پنهانی به مشرکین اطلاع می­دهيد که ما دوستتان داريم و حال آن که من آنچه را که پنهان کرده يا آشکار می­کنيد از هرکس بهتر می­دانم، پس مخفی کاری هيچ فايده­ ای ندارد! در آخر با تهديدی قاطع می­ فرمايد: هرکس از شما چنين کاری کند از راه راست منحرف و گمراه شده است چون ايمان خود و مؤمنين را به مخاطره می­ اندازد.

إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُ‌ونَ ﴿٢

اگر بر شما دست يابند، دشمن شما خواهند بود و دست و زبان خود را به آزار شما دراز خواهند کرد و آرزو دارند که شما نيز کافر شويد (٢)

مراد اين  است که پنهان کردن  دوستي  با کفار  به  منظور جلب محبّت آنان، و رفع عداوت­ شان هيچ سودی به حالتان ندارد، و مشرکین با وجود اين دوستي­ هایی که بعضی از مؤمنين اعمال می‌کنند، اگر به ايشان دست يابند همچنان، دشمنی خود را ادامه می­دهند، و در اين کار از هيچ چيزی فروگذار نمی­کنند، بدون اين که دوستي­ های مؤمنين تغييری در دشمنی آنها داده باشد؛ و با دست و زبان شما را مورد هرگونه آزاری قرار می­دهند اعم از کشتن، اسير کردن، شکنجه و ناسزاگویی و… و از همه بدتر به اين اميد شما را شکنجه می‌کنند که شاید از دينتان برگرديد و اين بزرگ­ترين آرزوی آنهاست.

لَن تَنفَعَكُمْ أَرْ‌حَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْۚ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌ ﴿٣

روز قيامت نه خويشان شما و نه فرزندانتان هرگز به شما سودی نمی­ رسانند. ميان شما جدایی م ی­اندازد و خداوند به آنچه می­ کنید بيناست (٣)

ممکن است توهّم شود که  دوستي  با مشرکین  به خاطر حفظ خويشان و فرزندان نباید از نظر شرع اشکالی داشته باشد، اما آيه  پاسخ می­دهد که  همین خويشان و فرزندانی که به خاطر حفظ‌ شان امروز با مشرکین و دشمنان خدا دوستي می­ کنيد در روزی که کيفر معصیت و اعمال زشت خود را، که يکی هم دوستي با مشرکین است، می­ بينند به درد شما نمی­ خورند؛ زيرا در آن دنیا پيوندهای خويشی بريده می‌شود.  پس انسان عاقل نباید به خاطر خويشانش به خدا و رسولش خيانت کند زيرا اين­ها در قيامت دردی را دوا نمی­ کنند. در آخر به همگان هشدار می­دهد که خدا از نيّات و اعمال مخفی و ارتباطات سرّی شما آگاه است و خواه و ناخواه شما را بر آن مؤاخذه می­کند.

قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَ‌اهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَ‌آءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ كَفَرْ‌نَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَ‌اهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَ‌نَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّـهِ مِن شَيْءٍۖ رَّ‌بَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ‌ ﴿٤

به طور قطع  برای شما در مورد ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی است، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می ­پرستيد بيزاريم، ما نسبت به شما کافريم، و ميان ما و شما برای هميشه دشمنی و کينه پديد آمده‌است تا وقتی که به خدای يگانه ايمان بياوريد!  جز آن سخن ابراهیم، که به پدرش گفت: حتما برای تو طلب آمرزش می­کنم و در عين حال در برابر خداوند برای تو صاحب اختیار چيزی نيستم، پروردگارا! ما بر تو توکل کرديم و به سوی تو بازگشتيم، و سرانجام همه به سوی توست (۴)

در واقع آيه  برای  تکمیل تعلیمات خود، الگوی مهمی از جهان  انسانيت را  شاهد می ­آورد؛ ابراهیم (ع) و مؤمنانی که پيرو او بودند، آنها به سه صورت بيزاری خود را از مشرکین بيان کردند، اول اين که: با مخالفت عملی اعلان بيزاری کردند که شما و آيين و مذهبتان را قبول نداريم و از همه­ ی شما متنفريم. دوم :عداوت قلبی و دشمنی هميشگی خود را نيز آشکار ساختند. سوم: بر تنفر و بيزاری از مشرکین استمرار ورزيدند و اعلان دشمنی ابدی کردند. اين برائت و بيزاری، تا زمانی که به خدای واحد ايمان بياورند ادامه دارد و اين، نهايت قاطعیت و جدا سازی صفوف خود از مشرکین می­باشد، مگر آن که آنها مسير خود را عوض کنند. پس اگر به پدرش (عمويش آزر) وعده­ ی طلب آمرزش از خدا می­دهد، دلیل بر اظهار دوستي ابراهیم نسبت به ايشان نيست فقط بيانگر تمايل او بود تا پدرش توبه کند و به خدا ايمان آورد، و وقتی هم که آزر ايمان نياورد ديگر ابراهیم برای او استغفار نکرد و با وی قطع رابطه نمود. سپس ابراهیم (ع) می­ فرمايد: من در مقابل بی­ نیازی و عزت پروردگار عاجزم و اين خداست که باید به بنده ­اش ترحم کند و او را ببخشد چون هيچ کس غير از خدا مالک چيزی نيست. و چون مبارزه با دشمنان خدا با اين قاطعیت، ممکن بود آثار سويی برای مؤمنين به بار آورد، بنابراین؛ در آخر عرض کرد: خدايا تنها به تو توکل می­کنيم و زمام امورمان را به دست تو می­سپاريم و مشيت تو را جايگزين مشيت خود می­ سازيم تا به هر طور که خواستی آن را تدبير کنی زيرا بازگشت همه­ ی امور به توست.

رَ‌بَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُ‌وا وَاغْفِرْ‌ لَنَا رَ‌بَّنَاۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿٥

پروردگارا! ما را مايه­ ی امتحان کافران قرار مده و ما را بيامرز، پروردگارا ! به درستی که تو مقتدر و حکيمی (۵)

در واقع ابراهیم (ع) و پيروانش از خدا می­ خواهند که از آثار سوء اظهار بيزاري شان از کفار، پناه­ شان دهد و ايشان را بيامرزد. کلمه­ ی “فتنه” وسيله­ ی امتحان است و معنای اين که عرض کردند: ما را مايه­ ی امتحان کافران قرار مده، اين است که کافران را بر آنها مسلط نکند تا مورد امتحان قرار گرفته، و به انواع آزار و شکنجه دچار شوند که چرا به خدا ايمان آورده ايد، و خدايان ما را رها کرده، از آنها و از عبادت­شان بيزاری جسته­ ايد؟ در آخر می­ فرمايد: پروردگارا ! تويی آن غالبی که هرگز مغلوب نمی­ شوی و حکيمی و کارهايت متقن و محکم است؛ بنابراین از استجابت دعای ما عاجز نيستی و می­توانی ما را از مکر دشمنان حفظ کنی. تکرار”ربنا “برای جلب رحمت الهيه و به جوش آوردن لطف خداست.

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْ‌جُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ‌ۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿٦

به درستی که برای شما در آنها سرمشقی نيکوست، برای کسی که به خدا و روز قيامت اميد دارد.  و هرکس  روی  برتابد (به خود زيان زده است)  زيرا خداوند  بی ­نياز و شايسته­ ی هرگونه ستايش است (۶)

يعنی کسانی برنامه­ ی ابراهیم و پيروانش را الگو قرار می­دهند که به خدا و روز جزا اميد داشته باشند. البته بيزاری جستن از کفار به نفع خود شماست ؛ زيرا خدا از اطاعت مردم بی­ نياز است  و هر آنچه که امر می‌شود برای سعادت زندگی انسان است، و نه خودش. مهم­ترین نتيجه­ ای که از آيات فوق گرفته می‌شود اين است که، اگرچه اسلام روی پيوندهای خويشاوندی و دوستي تاکيد دارد، اما آنچه مهم­تر است  مصالح اسلام است  و هر جا که  اين پيوند  به تزلزل  ارکان  مذهب، منتهی می‌شود باید قطع شود.

عَسَى اللَّـهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةًۚ وَاللَّـهُ قَدِيرٌ‌ۚ وَاللَّـهُ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿٧

 اميد است خدا ميان  شما  و دشمنانتان  پيوند محبّت برقرار کند  و خدا  قادر و آمرزنده و مهربان است (٧)

البته آيه  نمی­ خواهد حکم  برائت را نسخ کند؛ بلکه  مراد  اين است که اين اميد وجود دارد که خدا بين مؤمنين و کفار از طریق موفق کردن آنها به تشرف به اسلام ايجاد مودت کند. زيرا همين که کافران مسلمان شوند دشمنی با آنها تبدیل به مودت خواهد شد. همان­ طور که در جريان فتح مکه اين اتفاق رخ داد. می­ فرمايد: خدا بر اين کار قادر است و گناهان بندگان خويش را می­ آمرزد و اگر توبه کنند و به اسلام درآيند خدا از گذشته­ ی آنها می­گذرد. پس مؤمنين باید اميدوار باشند و از خدا بخواهند تا به رحمت و مغفرت خود اين دشمنی را مبدل به مودت نمايد.

لَّايَنْهَاكُمُ اللَّـهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِ‌جُوكُم مِّن دِيَارِ‌كُمْ أَن تَبَرُّ‌وهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿٨

خدا شما را از نيکی کردن و رعایت عدالت با افرادی که در امر دين با شما نجنگیده و شما را از خانه و ديارتان بيرون نکرده اند، نهی نمی­کند. چرا که خدا عدالت پيشگان را دوست دارد (٨)

پس اگر خداوند فرمود: دشمن مرا و دشمن خود را به دوستي نگيريد، به اين معنا نيست که شما را از احسان و معامله و عدل نسبت به افرادی که با شما در دين پيکار نکرده و از سرزمين تان اخراج نکردند، نهی کرده باشد؛ برای اين که احسان به اين کفار، خود عدالتی است از شما و خدا افراد عادل را دوست دارد. پس آيه تکلیف مسلمانان را با کفاری که کاری به مسلمین نداشته و دشمنی و پيکارنمی­ کنند، مشخص می ­سازد.

إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّـهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَ‌جُوكُم مِّن دِيَارِ‌كُمْ وَظَاهَرُ‌وا عَلَىٰ إِخْرَ‌اجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿٩

تنها شما را از دوستي افرادی نهی می­کند که در امر دين با شما پيکار کردند و شما را از خانه­ هايتان بيرون راندند، و دربيرون راندن شما با يکديگر همدستی کردند. و هرکس با آنها  دوستی کند آنان همان ستمگرانند (٩)

پس آن گروه از مشرکین که در مقابل مسلمین ايستادند و آنها را وادار به ترک ديارشان کرده و دشمنی خود را با اسلام آشکار ساختند، به هيچ عنوان نباید به دوستي مسلمانان درآيند و مسلمین بايد هرگونه پيوند و دوستي را با ايشان قطع کنند که اگر اين­طور عمل نکنند در پيشگاه خدا ظالم هستند.

يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَ‌اتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّۖ اللَّـهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْ‌جِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ‌ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَّهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّۖ وَآتُوهُم مَّا أَنفَقُواۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَن تَنكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَ‌هُنَّۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ‌ وَاسْأَلُوا مَا أَنفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنفَقُواۚ ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّـهِۖ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْۚ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿١٠

ای کسانی که ايمان آورده ­ايد! وقتی زنان با ايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند، امتحان­ شان کنید- خدا به ايمان­ شان داناتر است – پس اگر آنها را مؤمن يافتيد، آنها را به سوی کافران بازنگردانيد، نه آنها برای کفار حلالند و نه کفار برای آنها حلال؛ و هر آنچه را پرداخته اند به آنان بپردازید؛ و گناهی بر شما نيست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مهرشان را به آنها بدهيد، و هرگز زنان کافر را در همسری خود نگه نداريد، شما مهری را که پرداخته ­ايد مطالبه کنید، آنها هم مهری را که پرداخته ­اند مطالبه کنند؛ اين حکم خداوند است که در ميان شما حکم می­کند، و خداوند دانا و حکيم است (١٠)

در عهد نامه ­ی مربوط به صلح حديبيه نوشته بود که اگر از اهل مکه مردی به مسلمانان ملحق شود، بايد او را به مکه برگردانند اما اگر از مسلمانان به اهل مکه ملحق شود آنها موظف به برگرداندن آن نيستند. در اين ميان بعضی از زنان مشرکین، مسلمان شده و به مدينه مهاجرت می­کردند که اهل مکه درخواست برگرداندن آنها را می­ نمودند که رسول خدا (ص) اين کار را نمی­ کردند، چون در عهد نامه چيزی در مورد زنان نيامده بود. در اين آيه دستوراتی  در مورد زنان مهاجر آمده است: آنها آزمایش شوند تا معلوم شود آيا ظاهر و باطن­ شان مؤمن است يا خير. اما چون به طور قطع نمی­شود علم پيدا کرد که آيا ايشان به راستی ايمان آورده ­اند، بنابراین؛  فرمود: خدا از ايمان آنها آگاه­ تر است ؛ يعنی مسلمانان کافی است تنها علم عادی به ايمان اين زنان پيدا کنند. اگر معلوم شد مؤمنند آنها را به کفار بازنگردانيد زيرا ايمان سبب جدایی زن مؤمن و مرد کافر است. نه اين زنان بر آن مردان و نه آنها بر اين زنان حلالند، زيرا کفر و ايمان يک جا جمع نمی ­شوند. سپس می ­فرمايد: شما مسلمانان مهريه­ ای را که مردان کافر به زنان مؤمن خود داده ­اند به آنان بدهيد. چون رسم معمول عرب اين بود که مهريه ­ی زنان خود را پيشاپيش می­پرداختند. گرچه شوهر کافر است اما عدالت اسلامی ايجاب می­کند که خسارت وی پرداخت شود. گناهی بر شما نيست که با آنها ازدواج کنید هرگاه مهر آنها را بپردازید. يعنی وقتی به همسران کافر آنها مهريه داده شد، ديگر مانعی برای ازدواج مسلمانان با آنها باقی نمی­ ماند.  عده ­ای تفسیر می­کنند که علاوه بر مهری که به همسران کافر آنها پرداخت شده باید برای حفظ حرمت زن مهر مناسبی نيز در ازدواج جدید برای آنها در نظر گرفته شود. هرگز همسران کافر را در همسری خود نگه نداريد چون اگر مرد مسلمان و زن همچنان کافر بماند باز نکاح فسخ می­شود. در آخرین حکم می­ فرمايد: اگر زن کافر شد و به بلاد کفر فرار کرد حق داريد مهری را که پرداختيد مطالبه کنید همان­ گونه که آنها حق دارند مهر زنان­شان را که از آنها جدا شده و به اسلام پيوستند را مطالبه کنند و اين مقتضای عدالت و احترام به حقوق متقابل است. در پایان تاکيد می­کند آنچه آمد حکم خداست و از علم الهی سرچشمه گرفته، بنابراین آميخته  با حکمت است و حقوق  همه­ ی  افراد را  در نظر گرفته است  و منطبق با عدالت و قسط اسلامی است.

وَإِن فَاتَكُمْ شَيْءٌ مِّنْ أَزْوَاجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ‌ فَعَاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم مِّثْلَ مَا أَنفَقُواۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿١١

و اگر يکی از همسران شما از دست تان برود و به کفار بپيوندد وشما از (کفار) غنايمی گرفتيد، پس به کسانی که همسرانشان رفته ­اند، معادل آنچه خرج کرده ­اند، بپردازید. و از خدايی که به او ايمان داريد بترسيد (١١)

طبق آيه فوق مسلمانان می ­توانستند مهر زنان کافرشان را از کفار بگيرند، همان طور که حق داشتند مهر همسران کفار را که به اسلام پيوستند به کفار دهند. گرچه مسلمانان به اين حکم عادلانه عمل کردند اما مشرکان مکه سرباز زدند، بنابراین؛ دستور داده شد که اگر مؤمنين در جنگ به غنيمتی رسيدند، اول مهريه ­ی اين گونه افراد را به همان مقداری که از چنگ­ شان رفته به آنان دهند و سپس غنایم را تقسیم کنند. قابل توجه اين که  اسلام حتی در مواقع بحرانی و طوفانی تلاش کرده که حقی بر باد  نرود  حتی اگر متعلق به دشمنان اسلام باشد و اين نشانه­ ی حقانیت اسلام و اعجاز احکام  آن می­باشد.

يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَن لَّا يُشْرِ‌كْنَ بِاللَّـهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِ‌قْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِ‌ينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْ‌جُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُ‌وفٍۙ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ‌ لَهُنَّ اللَّـهَۖ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿١٢

ای پيامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو می ­آيند تا با تو بيعت کنند که چيزی را شريک خدا قرار ندهند، دزدی نکنند، آلوده­ ی زنا نشوند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترایی پيش دست و پای خود نياورند، و در هيچ کار شايسته ­ای مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بيعت کن؛ و برای آنها از درگاه خدا طلب آمرزش نما که خدا آمرزنده و مهربان است. (١٢)

در واقع آيه حکم بيعت زنان مؤمنه با رسول خدا (ص) را معین می­کند و شش شرط برای اين بيعت ذکر می­کند: ترک هر گونه شرک و بت­ پرستی، ترک سرقت از شوهران، ترک زنا چون در عصر جاهلیت انحراف از جاده عفت شايع بود، عدم قتل اولاد خواه به صورت سقط جنين و خواه زنده به گور کردن، ترک بهتان و افترا، چون فرزندان مشکوک و حرام زاده را به شوهر خود نسبت می­دادند، سپس می­ فرمايد: تو را معصیت نکنند، و نفرموده خدا را معصیت نکنند، تا بفهماند معصیت رسول خدا (ص) و نافرمانی نسبت به آنجناب، منتهی به نافرمانی خدا می‌شود، بنابراین؛ آنچه که رسول در جامعه ­ی اسلامی مرسوم می­کند عملی است، معروف و پسنديده، و مخالفت با آن در حقیقت تخلف از سنّت اجتماعی و بی ­اعتبار کردن آن است؛ که هم شامل ترک معروف (واجبات ) و هم ارتکاب منکر(محرمات) می‌شود.

يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَ‌ةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ‌ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ‌ ﴿١٣

ای افرادی که ايمان آورده ­ايد! با قومی که خدا آنها را مورد غضب قرار داده دوستي نکنيد، آنها از آخرت مأيوس هستند همان­ گونه که کفار از اهل قبور نوميدند (١٣)

منظور از اين قوم، يهود هستند و البته تمام دشمنان خدا مانند کفار و مشرکان و منافقین را نيز شامل می‌شود. علت عدم دوستي با ايشان، شقاوت دايمی و هلاکت ابدی آنهاست، زيرا همان­ طور که کفار از مردگان خود مأيوس هستند و مرگ را هيچ و پوچ شدن می­دانند و براى آنها حياتی قايل نيستند؛ اينها نيز از ثواب آخرت مأيوس هستند پس باید از دوستي با ايشان و نشست و برخاست با آنها پرهيز کرد. چنين افرادی خطرناک و غير قابل اعتمادند زيرا کسی که از رحمت خدا نااميد است می ­تواند به هر جنايتی دست بزند.