ترجمه و توضیح سوره العنکبوت 22 – 1

 

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش از آن مؤمنین است.

الم ﴿١ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿٢ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿٣

الف، لام، میم (1) آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم به حال خود رها می­شوند و مورد آزمایش قر ار نمی­گیرند. (2) به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا حتما آنان را که راست گفتند معلوم دارد و نیز دروغگویان را معلوم دارد. (3)

آیا مردم گمان کرده ­اند به صرف این که بگویند: ایمان آورده ­ایم، رها می­شوند و در  بوته ­آزمایش ­قرار نمی­گیرند، و هر ادعایی بکنند از ایشان پذیرفته می­شود؟ در حالی که چنین نیست، یکی از سنت­ های ما امتحان است که در امت­های قبل از ایشان نیز جریان داشت، در این امت نیز باید جریان یابد، تا راستگویان از دروغگویان متمایز و جدا شوند، یعنی آثار راستگویی آنان و دروغگویی اینان خودنمایی کند، و در نتیجه ایمان راستگویان پا بر­جاتر شده، و ادعای صوری و دروغی اینان نیز از دل هاشان بیرون بریزد.[1] پس کسی که ایمان آورد بدون آزمون نیست، خدا حتما امتحان می­کند. امتحان سنت الهی است تا ایمان مؤمنان و کمالات آنان از قوه به فعل بیاید و آنچه به عنوان ایمان دارد عملا ظهور پیدا کند. بنابراین در مقام اول، ایمان باید با آزمون تکمیل بشود که معلوم می­شود ایمان هست یا نه.[2]

أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿٤

آیا کسانی که مرتکب زشتی ­ها می­شوند می­ پندارند که برما پیشی می­گیرند؟ چه بد داوری می­کنند. (4)

در آیات قبل سخن از آزمایش کسانی بود که گفته بودند: ما ایمان آورده ­ایم، ولی در معرض برگشتن از ایمان بودن چون از فتنه و شکنجه مشرکین می­ ترسیدند. این آیه درباره مشرکین است که مؤمنین را می­ آزردند، و از راه خدا بازشان می­داشتند. آیه شریفه می­فرماید: چه بد داوری می­کنند که گمان کرده­ اند می­توانند بر خدا غلبه کنند، و با فکر و خدعه خود و بازداری مؤمنین از راه خدا، و شکنجه دادن ایشان، از او سبقت بگیرند، در حالی که همین پندار غلط عیناً مکری است که خدا به ایشان کرده، و آنها را از این که به راه راست در آیند جلوگیری نموده و نمی­گذارد به سعادت خود برسند.[3]

مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّـهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّـهِ لَآتٍ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٥

کسی که به دیدار خدا امید دارد، به یقین زمان دیدار خدا آمدنی است و او شنوای دانا است. (5)

هر کس به خدا ایمان آورد به این امید که به سوی او بازگردد، و به دیدار او نایل شود، باید بداند که روز دیدار او بدون شک خواهد رسید، یعنی روز قیامت مردم به حقانیت خدا علم پیدا می­کنند، و لقای علمی برای­شان حاصل می­شود. پس لازمه حتمی بودن آن این است که بنده خدا آن را سبک نشمارد، و در ایمان حقیقی به خدا و صبر در برابر آن، و تحمل فتنه­ ها، کوتاهی ننموده، و از دین خدا و ایمان به او برنگردد. حال وقتی خدای سبحان سمیع و شنوای گفتارها و دانای به احوال باشد، پس باید انسان ایمانش از باطن دلش به زبان جاری شود، و در نتیجه در مقابل بلا و مصیبت­ها  هر قدر هم که سنگین باشد صبر کند.[4]

 وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿٦

هر که بکوشد تنها به سود خود می­کوشد، همانا خداوند از جهانیان سخت بی نیاز است. (6)

می­فرماید: مجاهده­ ی مردم در راه خدا، یعنی دست برنداشتن از ایمان، و صبر در برابر شداید و ناملایمات، چیزی نیست که نفع آن عاید خدای سبحان شود، تا آن که مردم درباره­ی آن سهل انگاری نموده بگویند: شدشد نشدنشد، بلکه نفعش عاید خودشان می­شود، چون خدای تعالی از همه عالمیان بی نیاز است، پس مردم باید به خاطر سعادت خودشان ایمان خود را محکم نگاه دارند، و به خاطر ناملایمات از آن صرفنظر نکنند.[5]

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٧

و­کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند، قطعا گناهان­شان را از آنها می­ زداییم و بهتر از آنچه  می­کردند پاداش­ شان می­دهیم. (7)

این آیه عاقبت ایمان واقعی آنان را که توأم با جهاد است را شرح داده و آن نکته­ ای را روشن می­ سازد که فرموده بود نفع ایمان عاید خود صاحبش می­شود نه خدا، و بیان می­کند که ایمان واقعی و لوازم آن خود عطیه و فضلی است از ناحیه­ ی خدا، و این که جهاد در راه خدا همان ایمان و عمل صالح است. اما تکفیر سیئات معنایش عفو از گناهان است، یعنی حتما حتما گناهان آنها را می­بخشیم و هر عملی که کرده­ اند، آنقدر دفع نواقص از آن نموده و آنقدر بالا می­بریم، تا به صورت بهترین عمل درآید، و یا این است که در هنگام حساب در اعمالی که کرده اند خورده­ گیری ننموده، هر نقص و عیبی که در آنهاست به حساب نیاورند، در نتیجه در همه آنها معامله­ ی بهترین عمل از نوع خودش را بکنند، مثلا نمازش را به جای بهترین نماز بپذیرند، هر چند که دارای نواقصی باشد. [6]

 وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۚ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨

و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند. و اگر آنها کوشیدند تا تو چیزی را شریک من کنی که بدان علم نداری، از ایشان اطاعت مکن. بازگشت شما به سوی من است و شما را به کارهایی که می­کردید آگاه می­کنم.(8)

می­فرماید: ما به انسان در خصوص پدر ومادرشان عهد خوبی کردیم و دستورشان دادیم که به پدر و مادر احسان کنند، اما اگر پدر و مادرتان کوشش کردند که شما به من شرک بورزید، اطاعت­ شان نکنید، چون در حقیقت آنها فرزندان­شان را دعوت به جهل و نادانی می­کنند، زیرا شرک غیر منطقی و مبتنی بر جهل است و خدای تعالی همواره پیروی از جهل را نهی کرده است، می­فرماید: [ولا تقف ما لیس لک به علم، چیزی را که به آن علم نداری پیروی مکن،(اسرا/38)]. بازگشت شما به سوی من است و به زودی به شما می­ فهمانم که اعمالتان که یکی از آنها بت­ پرستی و شرک به خدای سبحان است چه معنا داشت.[7]

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ ﴿٩

و کسانی که ایمان آوردند و کارهای  شایسته کردند، البته  آنان  را در گروه شایستگان در می ­آوریم. (9)

آیه شریفه در مورد افرادی است که گرفتار پدر و مادر مشرکند، می­فرماید: اگر پدر و مادر او را به سوی شرک خواندند، و او زیر بار نرفته و به حکم خدا نافرمانی­ شان کرده، و ناچار از ایشان کناره­ گیری کرد، و پدر و مادر را به خاطر خدا از دست داد، مسؤولیتی از این بابت ندارد، و ما در برابر پدر و مادری که از دست داده بهتر از آن دو به او می­دهیم، و به پاداش ایمان و عمل صالحش او را در زمره­ی صالحان در می­ آوریم، همان صالحانی که نزد ما در بهشت متنعم هستند.[8]

 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّـهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّـهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّـهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ ﴿١٠

و از مردم کسانی هستند که می­گویند: به خدا ایمان آورده ­ایم، و چون در راه خدا اذیت شوند، آزار مردم را مانند عذاب خدا قرار می­دهند، و اگر از جانب پروردگار تو یاری رسد حتما خواهند گفت: ما با شما بودیم. مگر خدا به آنچه دردل­های جهانیان است داناتر نیست؟ (10)

این آیه در مورد افرادی است که ایمان عاریتی دارند، از آنجایی که این افراد ایمان­شان مقید به عافیت و سلامتی، و تا حد ضرر و اذیت ندیدن از آن است، لذا قر آن کریم ایمان­شان را به طور مطلق ایمان نخواند، و فرمود: بعضی از مردم هستند که می­گویند ایمان آوردیم، چنان که می­فرماید: (بعضی از مردم هستند که خدا را در یک فرض بندگی می­کنند، و آن وقتی است که از ایمان خود سود ببرند، که اگر بردند نسبت به ایمان خود علاقمند می­شوند و اما اگر فتنه­ ای ببینند، آن چنان پشت می­کنند که دیگر عقب سر خود را ننگرند.) (حج/11). در ادامه می­فرماید: اگر به جرم این که به خدا ایمان آورده اذیت بییند، یعنی ایمانش باعث آزار دیدنش شد، اذیت مردم و عذاب خدا را به یک اندازه می­ پندارد، پس با خود می­گوید: هیچ عقلی به من نگفته که تو خودت را به خاطر ایمان به خدا به زحمت و عذاب بیفکنی، آن­گاه از ایمان چشم می ­پوشد و به شرک می­ گراید، تا مبادا مردم اذیتش کنند. اما اگر از ناحیه خدا راه نجاتی برای شما مؤمنین واقعی رسید، این مؤمنین قلابی به شما می­گویند: ما هم با شماییم، یعنی ما هم از این گشایش سهمی می­ بریم. اما خدای سبحان ادعای آنها را رد می­کند و می ­فرماید: شما گمان کرده ­اید به صرف ادعای ایمان، خدا را فریب می­دهید؟ نه، خدا به آنچه در دل­های مردم است آگاه است، ­و می­داند که دل­های شما ایمان ندارد. مراد به عالمیان جماعت­ هایی از انسان، و یا جماعت­ هایی از صاحبان عقل است، چه انسان، و چه جن، و چه ملک.[9] جالب این که از مجازات الهی تعبیر به عذاب می­کند، و از آزارهای مردم تعبیر به فتنه، اشاره به این که آزارهای مردم در حقیقت عذاب نیست، بلکه آزمایش و وسیله­ ی تکامل برای انسان است و اصلا با عذاب الهی قابل مقایسه نیست.[10]

 وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـه الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ ﴿١١

البته خدا کسانی را که ایمان آورده ­اند می­ شناسد و منافقان را نیز نیک می­ شناسد. (11)

آیه شریفه می­ فرماید: گروهی که مورد بحث در آیات گذشته بودند همان منافقین هستند، که ایمان آوردن­شان در واقع مقید بود به این که درد سری برای­شان ایجاد نکند، ولی در ظاهر وانمود می­کردند که ما در هرحال ایمان داریم، ولی سنت الهی بر امتحان اشخاص کار خود را کرده، رسواشان ساخت، چون هیچ چیز جلوی این سنت را نمی­گیرد. پس خدای سبحان به وسیله امتحان بین مؤمنین واقعی و منافقین جدایی خواهد انداخت، و از یکدیگر متمایز­شان خواهد کرد.[11]

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿١٢

و کسانی که کافر شدند، به کسانی که ایمان آورده­ اند گفتند: طریقت ما را پیروی کنید و باید گناهانتان را گردن بگیریم! ولی آنها چیزی از گناهان­ شان را به گردن نخواهند گرفت. قطعا آنها دروغگویانند. (12)

مشرکین مکه به کسانی که به اسلام ایمان آورده بودند گفتند: اگر راه ما را پیروی کنید، یعنی مشرک بشوید، ضرر نمی­ بینید، برای این که اگر این برگشتن خطا نباشد، که هیچ، و اگر هم خطا وگناه باشد، ما گناهانتان را گردن می­گیریم. اما آیه پاسخ می­دهد که : پیروی از طریقه مشرکین و برگشتن از ایمان به خدا خطا و گناه است، و انتقال این خطا از شخص گناهکار به دیگری محتاج به اذن خداست، چون اوست که در برابر خطا مؤاخذه و کیفر می­کند، و خدا هم نه تنها چنین اجازه ­ای نداده، بلکه صریحا فرموده: آنها هرگز چیزی از گناهان ایشان را به گردن نخواهند گرفت. پس مشرکین دروغ می­گویند، چون از فحوای کلام­شان این برمی­ آید که خدا به آنها اجازه داده که گناه مؤمنین را به گردن بگیرند، در حالی که خدا چنین اجازه­ ای نداده است.[12]

وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ ۖ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿١٣

و بی­تردید بارهای گناه خودشان و بارهای دیگران را اضافه بر بار خود بر دوش می­کشند، و مسلما روز قیامت از آنچه افترا می­بستند بازخواست خواهند شد. (13)

این آیه در ادامه مبحث آیات قبل می­ فر­ماید: کفار نمی­توانند عین خطاهای مؤمنین را حمل کنند، برای این که خطای هر کسی به گردن خود اوست، اما خطاهای خودش را با مثل خطاهای مؤمنینی که به دست آنان کافر شده­ اند را حمل خواهند کرد، بدون این که چیزی از گناه آن مؤمن برگشته از ایمان، کم شود. پس مشرکین دو عذاب خواهند دید، یکی برای ضلالت و گمراهی­ شان، و دیگری به خاطر گمراه کردن مؤمنین. و از مشرکین حتما در قیامت به خاطر  افترایی که  به  خدا بستند سوال خواهد  شد همان ادعایی که گفتند: ما  خطاهای  شما را  حمل می­کنیم، و خدا چنین اجازه­ای به ما داده.[13]

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤

و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس در میان آنها هزار سال جز پنجاه سال بماند، اما سرانجام طوفان آنها را در گرفت در حالی که ستمکار بودند. (14)

بعد از آن که خدای سبحان فرمود: که امتحان سنت الهی است، که به هیچ وجه و در حق هیچ کس از آن چشم پوشی نمی­شود، و در همه ­ی امتها آن را اجرا می­کند، از این آیه به بعد به جاری شدن سنت امتحان در امت­های گذشته می­پردازد. می­فرماید: نوح در بین مردم هزار سال مگر پنجاه سال زندگی کرد، که این نوع بیان، به منظور زیاد جلوه دادن مدت دعوت او است، و از ظاهر آیه برمی ­آید که این مدت 950 سال، مدت دعوت نوح (ع) بوده، یعنی فاصله بین بعثت او، و وقوع طوفان، که حتما چند سال هم قبل از بعثت و بعد از طوفان زندگی کرده است.[14] سپس می­فرماید: آنها به هنگام وقوع طوفان همچنان به ظلم و ستم خود ادامه می­دادند، اشاره به این که اگر این کارها را رها کرده و نادم می­شدند و به سوی خدا می­ آمدند هرگز گرفتار چنین سرنوشتی نمی­ شدند.[15]

فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿١٥

پس او را با کشتی نشینان نجات دادیم و آن را برای جهانیان عبرتی ساختیم. (15)

ما نوح و یاران او را که با او سوار کشتی شدند نجات دادیم، و آنان عبارت بودند از خانواده نوح، و عده کمی از کسانی که به وی ایمان آورده بودند، و از ظالمان نبودند. این واقعه و نجات آنان را آیتی برای جهانیان قرار دادیم.[16]

 وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٦

و ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا دارید. این کار بر ای شما بهتر است، اگر می­دانستید. (16)

ما وقتی نوح را به سوی قومش فرستادیم به قومش گفت: (اعبدوا الله وتقواه)، یعنی ایشان را به دین توحید دعوت و از عذاب خدا انذار کرده. چون در وثنیت یعنی کیش بت­ پرستی خدا پرستیده نمی­ شود، و آنها غیر خدا را می­پرستند، به این علت که معتقدند ممکن نیست خدا پرستیده شود، مگر از طریق کسانی که مقرب درگاه خدا هستند، مانند ملایکه و جن، پرستیده شوند. پس دعوت ابراهیم (ع) به پرستش خدا، دعوت او به دین توحید و پرستش انحصاری خدا است، یعنی نفی پرستش واسطه­ ها و مقربان.[17]

 إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّـهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ ۖ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿١٧

جز این نیست که به جای خداوند، بت­هایی را می­پرستید و دروغی می­سازید. در حقیقت، آنها را که جز خدا می­پرستید، مالک روزی شما نیستند. پس روزی را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس­گزارید که به سوی او باز گردانده می­شوید. (17)

آیه ابتدا برای بطلان بت ­پرستی می­فرماید: این بت­ها و بت­ پرستی یک عمل بی ­پایه و اساس است، که هیچ حقیقتی ندارد، شما از خود دروغی را می­تراشید و آن را إله و معبود می ­نامید و همین تراشیده ­های خود را به جای خدا می­ پرستید، درست است که در این میان إله و معبودی هست که باید او را پرستید، اما آن تنها خداست نه بت­ها. شما به این دلیل بت­ها را می­پرستید، که از شما راضی شوند، و در نتیجه به شما روزی دهند و آن را برایتان فراوان کنند، اما باید بدانید که این­ها مالک رزقی برای شما نیستند، فقط خداست که مالک رزق شماست، چون او شما را آفریده و نیز رزق­تان را خلق کرده، حال که غرض شما از عبادت رزق است، پس رزق را از خدا بخواهید، و تنها او را بپرستید و شکرگزار باشید که به شما رزق داده، و از انواع نعمت­ها بهره ­مندتان ساخته، و شکر منعم در برابر آنچه انعام کرده واجب است. اما این که گفتیم خدا را عبادت کنید، نه برای این که به شما رزق دهد، بلکه برای این که به سویش باز می­گردید، و از شما حساب می­ کشد، چون اگر قیامتی و حساب و کتابی نبود، برای عبادت خدا هیچ علت قانع کننده ­ای نبود. پس باید مسأله رجوع به خدا باعث عبادت و شکر شود، نه آن که طلب رزق منشأ عبادت گردد.[18]

 وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٨

و اگر تکذیب می­کنید، در حقیقت امت­هایی که پیش از شما بودند نیز تکذیب کردند، و بر پیامبر جز ابلاغ آشکار وظیفه­ ای نیست. (18)

حضرت ابراهیم (ع) با تهدید و نشان دادن بی­ اعتنایی خود نسبت به مشرکین می­فرماید: تکذیب از شما بعید نیست، بلکه انتظارش هم می­رفت، چون این عمل، سنت جاریه ­ای است در همه­ ی امت­های مشرک، که پیامبران­شان را تکذیب کنند، شما هم یکی از آنهایید، و در این میان هبچ وظیفه­ ای متوجه من نیست، چون من رسول هستم و جز ابلاغ هیچ مسؤولیتی ندارم.[19]

أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّـهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرٌ ﴿١٩

آیا ندیدند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می کند، و سپس آن را بازمی­گرداند به راستی این بر خدا آسان است. (19)

چون مشرکین منکر معاد هستند و آن را بعید می­دانند، لذا در بین داستان حضرت ابراهیم (ع) خدای سبحان به استدلال معاد می­پردازد: آیا مشرکین چگونگی آفرینش و بازگرداندن موجودات را نمی­دانند؟ باید بدانند که کیفیت آن دو مثل هم است، و آن عبارتست از پدید آوردن چیزی که نبوده. برای آن خدایی که خود شما معتقدید که عالم را ایجاد کرده، چرا ممکن نیست که ایجاد بعد از ایجاد هم بکند، چون بازگرداندن عبارتست از انتقال دادن خلق از خانه ای به خانه­ ی دیگر. و این باید برای خدا ساده­ تر از خلق کردن باشد، اگر چه برای قدرت نامتناهی خدا مشکل و ساده اصلا وجود ندارد.[20]

 قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّـهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٠

بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده ­است. سپس خداوند جهان دیگری را پدید می­ آورد. بی­تردید خدا بر هر چیزی تواناست. (20)

این آیه تا سه آیه بعد به رسول خدا (ص) دستور می­دهد که حجت خود را بر علیه مشرکین تمام کند، و به سیر در زمین راهنمای ی­شان کند تا بفهمند، چگونه خدا موجودات این عالم را با اختلافاتی که در طبیعت ­شان و تفاوتی که در اشکال و رنگ­هایشان هست، بدون الگو و نقشه قبلی آفریده است، پس چنین خدای قادر و توانایی عالم آخرت را هم مانند عالم دنیا خلق می­کند.[21]

يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ ۖ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ﴿٢١

هر که را بخواهد عذاب می­کند و هر که را بخواهد رحمت می­کند. و به سوی او باز­گردانده می­شوید. (21)

این قسمت نیز جزء کلامی است که رسول خدا (ص) مأمور شده به مردم بفرماید، لذا می­فرماید: عالم آخرت عالمی است که خدا هر که را بخواهد عذاب می­کند، و آنها مجرمین هستند، و هر که را بخواهد رحم می­کند  که آنها غیر مجرمین هستند، و به سوی او باز می­گردید، که جز او کسی در مورد شما حکم نمی­راند، چون در قیامت در موقفی قرار می­گیرید که تمامی سبب­ها از سببیت افتاده، و جز  خدای  سبحان  حاکمی  نیست.[22]

وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿٢٢

و شما نه در زمین و نه در آسمان عاجز کنندگان نیستید، و جز خدا نه سرپرستی دارید و نه یاوری. (22)

آیه تمام درهای فرار از مجازات الهی را به روی مجرمان و مشرکان می­بندد. نه تنها خودتان هرگز نمی­توانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان فر ار کنید، بلکه ولی و سرپرستی نیز ندارید که شما را از دست خدا نجات دهد، و یاوری هم نیست که به کمک او بتوانید خدا را عاجز کنید. آوردن “فی السماء” برای مبالغه است، یعنی اگر هم بتوانید به آسمان­ها بروید باز تحت قدرت او هستید، لذا اصلا امکان فرار نیست.[23]

المیزان، ج 16، ص 156   – [1]

www.portal.esra.ir  2- تفسیر سوره عنکبوت، آیت الله جوادی آملی، جلسه 1، تاریخ11/9/1391

–  المیزان، ج16، ص 157 [3]

 – المیزان، ج16، ص 160 – 158 [4]

 المیزان، ج16، ص160- [5]

– المیزان، ج16، ص161[6]

 – المیزان، ج16، ص163[7]

 – المیزان، ج16، ص163[8]

– المیزان، ج16، ص166 – 164[9]

– نمونه، ج16، ص221[10]

– المیزان، ج16، ص166[11]

– المیزان، ج16، ص169 – 168[12]

– المیزان، ج16، ص170 – 169[13]

 – المیزان، ج16، ص180[14]

 – نمونه، ج16، ص230[15]

 – المیزان، ج16، ص180[16]

 – المیزان، ج16، ص181[17]

 – المیزان، ج16، ص182 – 181[18]

 – المیزان، ج16، ص183[19]

 – المیزان، ج16، ص184 – 183[20]

 – المیزان، ج16، ص184[21]

 – المیزان، ج16، ص185[22]

 – خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص858[23]