ترجمه و توضیع سوره الفرقان 77 – 51

وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَّذِيرًا ﴿٥١

و اگر می­خواستیم قطعا در هر شهری هشدار دهنده­ ای بر­می ­انگیختیم (51)

اگر می خواستیم به هر قریه ­ای رسولی و نذیری بفرستیم که هر یک مردم قریه­ ی خود را انذار نموده، رسالت ما را ابلاغ کند، می­فرستادیم، ولی این کار را نکردیم، و به خاطر مقام ارجمند و منزلت عظیمی که تو نزد ما داری تو را به سوی تمامی قریه­ های عالم نذیر و رسول فرستادیم.[1]

فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴿٥٢

پس از کافران اطاعت مکن و به وسیله قرآن با ایشان به جهادی بزرگ بپرداز (52)

می­فرماید: وقتی مَثَلِ رسالت الهیه در برطرف کردن حجاب جهل و غفلت از دل­های مردم به وسیله اظهار حق و اتمام حجت، مثل آفتاب بود در دلالت بر سایه­ ی گسترده و برداشتن آن سایه به امر خدا، و نیز مثل روز بود نسبت به شب و تعطیلی کار در آن، و نیز مثل باران بود نسبت به زمین مرده و چهارپایان و انسان­های تشنه، ناگزیر حالا که تو حامل این رسالت شده­ ای، و به سوی همه اهل قریه ­ها مبعوث گشته­ ای، دیگر جا ندارد که از کافران اطاعت کنی، چون اطاعت ایشان تباه کننده ناموس عمومی خلقت است، که برای هدایت درست کردیم، پس باید که در تبلیغ رسالت خود و اتمام حجت بر مردم به وسیله­ ی قرآن که مشتمل بر دعوت حقه است جهد و تلاش کنی، و جهادی بزرگ انجام دهی.[2]

وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَـٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَـٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا ﴿٥٣

و اوست کسی که دو دریا را به هم پیوست، این یکی شیرین و گوارا و آن یکی شور و تلخ است، و میان آن دو مانع و حایل جدا کننده قرار داد (53)

آیه شریفه اشاره به مخلوط نشدن آبهای شیرین و شور کرده می­فرماید: او کسی است که دو دریا را با هم روانه می­کند، و در میان آنها آن­چنان برزخی قرار می­دهد که آب آنها با هم مخلوط نشوند، گویی هر یک به دیگری می­گوید: دور باش که نزدیک شدن تو بر من حرام است. در این جمله باز مسأله رسالت از این جهت که بین مؤمن و کافر جدایی می­ اندازد با این که هر دو در یک زمین زندگی می­کنند، اما در عین حال با هم مخلوط نمی­شوند، تشبیه شده به آب دو دریا که در عین این که در یک­جا قرار دارند اما به هم در نمی­ آمیزند.[3]

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا ۗ وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا ﴿٥٤

و اوست کسی که از آب بشری آفرید و او را دارای نسبی و سببی گردانید، و پروردگار تو توانا بوده است (54)

خدای سبحان آن کسی است که از نطفه که خود یک آب است بشری را خلق فرموده، و او را زن و مرد قرار داد، و نسل­های آنها را از طریق پیوندهای سببی و نسبی گسترش داد. سپس تاکید می­کند که پروردگار تو همواره قادر بوده و هست و انجام چنین کارهایی برای او دشوار نیست. آیه تشبیه دیگری است که می­فهماند که خدای سبحان کثرت را در عین وحدت حفظ و تفرقه را در عین اتحاد محفوظ کرده، و با این که انسان­ها از جهت طرز فکر و از جهت ایمان و کفر مختلفند، با این وجود وحدت آنها را حفظ کرده، پیامبری به منظور کشف حجاب ضلالت فرستاده، که اگر نمی­ فرستاد آن حجاب همه­ ی مجتمع بشری را فرا می­گرفت.[4]

وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ مَا لَا يَنفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ ۗ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِ ظَهِيرًا ﴿٥٥

و غیر از خدا چیزی را می­پرستند که نه سودشان می­دهد و نه زیان­شان می­رساند، و کافر همواره بر ضد پروردگار خود پشتیبان است (55)

این کفار مشرک خدا را گذاشته و چیزی را می­پرستندکه نه سودی به حال­شان دارد، و نه ضرر را از ایشان دفع می­کند، و کافران همواره معاونین شیطان بوده­ اند در دشمنی با پروردگارشان. البته باید دانست که قدرت نداشتن بت­ها بر نفع و ضرر رساندن به پرستندگان مطلبی است و ضرر داشتن بت­ پرستی که همان بدبختی دایمی و عذاب همیشگی است مطلب دیگر است.[5]

وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ﴿٥٦

و تو را جز بشارت دهنده و بیم رسان نفرستادیم (56)

ما در رسالت تو غیر از بشارت دادن و انذار تکلیفی به گردنت نگذاشته­ ایم، پس اگر این­ها معاند پروردگار خویش هستند، و با دشمن او یعنی شیطان همکاری می­کنند، تو تقصیری نداری، و ایشان خدا را خسته و ناتوان نمی­کنند، و جز به خود مکر و دشمنی نمی­کنند.[6]

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿٥٧

بگو: من بر این رسالت اجری از شما طلب نمی­کنم مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگار خود در پیش گیرد (57)

بعد از آن که برای آنجناب قطعی کرد که به جز رسالت به تبشیر و انذار وظیفه­ ای ندارد، به آنجناب دستور می­دهد که به مردم بگوید که در دعوتش هیچ هدفی و منظوری ندارد، و هیچ پاداشی از آنها نمی­خواهد، جز همین که دعوتش را بپذیرند، و به درگاه پروردگار خود راهی باز کنند، و نیز ابلاغ کند که ایشان در کار خود مختارند، و هیچ اجبار و اکراهی در کارشان نیست، اگر خواستند ایمان بیاورند، و اگر خواستند کفر بورزند خود دانند.[7]

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ ۚ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا ﴿٥٨

و بر آن زنده که نمی­ میرد توکل کن و به ستایش او تسبیح گوی و همین بس که او به گناهان بندگانش آگاه است (58)

بعد از این که فرمود: هیچ وظیفه ­ای جز تبلیغ رسالت به عهده­ ی رسول خدا (ص) نیست، و مردم در انتخاب راه مختارند، اگر خواستند ایمان بیاورند و اگر خواستند کفر بورزند، در این آیه به ایشان دستور می­دهد: که خدا را در کار ایشان وکیل بگیر، تا به هر چه بخواهد در مورد آنان حکم کند، و هر چه خواست با آنان بکند، چون خدایی که حیّ است و هرگز نمی ­میرد از او چیزی فوت نمی­شود، پس تنها او است که می­تواند وکیل باشد. لذا خدا را از عجز و جهل و از هر چیزی که لایق ساحت قدس او نیست منزه بدار، در حالی که این تنزیهت همراه با ثنای جمیل او نیز باشد. اگر کفار را مهلت داد و با نعمت­های خود آنها را استدراج کرد، از عجز و زبونی او نیست، و نیز از جهل به گناهان آنان نبوده، و اگر ایشان را به جرم گناهان­شان مجازات کرد به مقتضای حکمتش و استحقاق آنها کرده، پس هم سزاوار تسبیح است و هم حمد. در ادامه می­فرماید: تنها او وکیل و متصرف در امور بندگان خویش است، و تنها او است که به گناهان بندگان خبیر است، و تنها او است که در مورد آنان حکم می­راند، بدون این که احتیاجی به کسی داشته باشد، که او را در علمش یا در حکمش یاری دهد.[8]

الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَـٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا ﴿٥٩

همان کسی که آسمان­ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش روز آفرید، آن­گاه به عرش پرداخت. او رحمن است. از او بپرس که با خبر است (59)

جریان آفرینش آسمان­ها و زمین و بین آن دو که در شش روز مطرح شده، یعنی در شش دوره، که دو دوره برای خلق آسمان­ها، و دو دوره برای زمین، و دو دوره هم برای بین آسمان­ها و زمین بوده، که خدا می­داند شاید هر دوره­ ای میلیاردها سال طول کشیده است.[9] سپس می­فرماید: (ثم استوی علی العرش) که کنایه است از استیلا و تسلط خدای سبحان بر ملک خود و قیامش به تدبیر امور آن، به طوری که هیچ موجود کوچک و بزرگی از قلم تدبیرش ساقط نمی­شود و در تحت نظامی دقیق هر موجودی را به کمال واقعیش رسانیده حاجت هر صاحب حاجتی را می­دهد.[10] چنین خدای رحمانی که مسلط بر ملک خود است، و خلق و تدبیر موجودات قائم به رحمت او است، تمامی موجودات از ناحیه او آغاز نموده به سوی او برمی­گردند، پس حقیقت حال را از چنین کسی بپرس که او خبیر است، اگر از او بپرسی او حقیقت امر را آن­چنان برایت شرح می­دهد که به هیچ وجه بطلان در آن راه نداشته باشد.[11]

وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَـٰنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَـٰنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ۩ ﴿٦٠

و چون به آنها گفته شود: خدای رحمان را سجده کنید، می­گویند: رحمان چیست؟ آیا آن را که تو به ما فرمان می­دهی سجده کنیم؟ و بر نفرت­شان می ­افزاید (60)

این آیه نمونه دیگری از رفتار زشت کفار با رسول خدا (ص) و دعوت حقه­ ی ایشان را بیان می­کند، در این جمله استکبارشان ازسجود برای خدا، و نفرت­شان از آن را حکایت می­کند. رسول خدا (ص) به کفار گفته بود برای خدای رحمانی که وصفش گفته شد سجده کنید، آنها در جواب گفتند: این رحمان چیست؟ اگر نپرسیدند رحمان کیست، برای این بوده که در مورد خدا خود را به نادانی بزنند، و بگویند اصلا ما نمی­دانیم رحمان مثلا خوردنی است یا پوشیدنی و یا امثال آن. سپس گفتند: آیا به کسی که تو دستور می­دهی سجده کنیم، و از شدت تکبر و غروری که داشتند اسم خدا را نبردند، پیامبر (ص) را استهزا کردند و با این لحن گفتارشان خواستند به پیامبر بگویند مگر تو کیستی که ما دستوراتت را اطاعت کنیم؟ سپس می­فرماید: وقتی به ایشان گفته می­شود: سجده کنید، استکبار می­ورزند، و نفرت­شان بیشتر می­شود.[12]

تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا ﴿٦١

پر خیر و پاینده است آن کسی که در آسمان برج­هایی نهاد، و در آن چراغی و ماهی تابان قرار داد (61)

آیه شریفه در مقام ثنای خدای تعالی بر خویش است، می­خواهد پر برکت و با عظمت و پاینده بودن خدای سبحان را به خاطر این که برج­هایی محفوظ و تیرهایی شهاب درست کرده و آفتاب را روشنگر و ماه را منیر ساخته تا عالم محسوس را روشن کنند، بیان کند، و با این بیان به مسأله رسالت رسولان اشاره می­کند، چون همان­طور که آفتاب و ماه نسبت به عالم جسمانی انسان­ها روشنگری می­کنند، رسولان خدا عالم روحانی انسان­ها را روشن می­کنند، آری اگر آفتاب پیش پای آنان را روشن می­سازد، رسولان خدا دیده بصیرت بندگان خدا را روشن می­کنند. بروج به معنای مسکن و منزل، که ستاره­ ها در آن بروج قرار دارند.[13]

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا ﴿٦٢

و اوست که شب و روز را از پی هم قرار داد، برای هر کس که بخواهد پند گیرد یا سپاسگزار باشد (62)

مراد به “تذکر” رجوع و به یاد آوردن آن حقایقی است که در فطرت انسان نهفته است، و او را به توحید و ایمان به خدا راهنمایی می­کند. و منظور از “شکور” آن عمل و قولی است که حمد و ثنای خدا باشد، که قهرا جز عبادت و اعمال صالحه نمی­تواند چیز دیگری باشد. در واقع آیه شریفه منّت می­گذارد بر این نعمت که خدای سبحان شب و روز را طوری قرار داده که هریک پشت سر دیگری درآید، تا اگر کسی در یکی از این دو زمان ایمان به خدا از او فوت شد در زمان بعدی آن را تدارک کند، و اگر کسی در یکی از آن دو موفق به عبادت خدا و هر عمل صالح دیگر نشد، در زمان بعدی آن را تلافی کند.[14]

وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿٦٣

و بندگان خدای رحمان کسانی­ اند که روی زمین به فروتنی راه می­روند، و چون جاهلان خطاب­شان کنند، سلام گویند (63)

بعد از آن که در آیه قبلی به استکبار کفار بر خدای سبحان و اهانت­شان نسبت به اسم کریم و رحمان اشاره کرد، در این آیه دو صفت از صفات ستوده مؤمنین را ذکر می­کند: 1) بندگان مؤمن خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین با تواضع و تذلل راه می­روند، یعنی در زندگی کردن­شان بین مردم و معاشرت­شان با آنها متواضع هستند، و چون تواضع آنها مصنوعی نیست، لاجرم نه نسبت به خدا استکبار می­ورزند، و نه در زندگی می­خواهند که بر دیگران برتری پیدا کنند، و هرگز برای به دست آوردن عزت موهومی که در دشمنان خدا می­بینند، در برابرشان خضوع و اظهار ذلت نمی­کنند. البته اگر معنای کلمه “هون” مدارا و نرم خویی باشد، معنای آیه این می­شود که مؤمنین در راه رفتن­شان تکبر و غرور ندارند. 2) مؤمنین چون از جاهلان حرکات زشتی مشاهده می­کنند و یا سخنانی زشت و ناشی از جهل می­شنوند، پاسخی سالم می­دهند، و با سخنی خالی از لغو و گناه جواب می­دهند، یعنی بندگان رحمان در مقابل جهل جاهلان، جاهلانه برخورد نمی­کند.[15]

وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿٦٤ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ ۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿٦٥ إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿٦٦ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا ﴿٦٧

و آنانند که  شب را  در حال سجده و قیام  به  روز آورند (64) و کسانی­ اند  که می­گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذابش سخت و دائمی است (65) به راستی آن بد قرارگاه و جایگاهی است (66) و کسانی­ اند که چون انفاق و هزینه کنند، نه زیاده روی می­کنند و نه خساست می­ورزند، و میان این دو به راه اعتدال باشند (67)

اما صفت عباد رحمان در شب، آنها کسانی هستند که شب را درک می­کنند در حالی که برای پروردگار خود پشت سر هم سجده می­کنند، و بر­می­خیزند. و می­گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف­ گردان که عذابش سخت و مصیبتی است که همواره ملازم آدمی است و دست از سر او بر نمی­دارد. به راستی که جهنم بد جایگاه و بد اقامتگاهی است. و عباد و رحمان کسانی هستند که وقتی انفاق می­کنند، نه اسراف می­کنند (زیاده روی) و نه اقتار (خساست، سخت­گیری) به خرج می­دهند و همواره انفاق­شان در حد وسط و میانه اسراف و اقتار است.[16]

وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿٦٨

و کسانی که با خدا معبود دیگری را نخوانند، و کسی را که خدا حرام کرده جز به حق نکشند، و زنا نکنند. و هر کس چنین کند عقوبت را خواهد دید (68)

عباد الرحمن آنهایی هستند که با وجود خدا، غیر خدا را نمی­پرستند، و توحید عبادت سراسر قلب و زندگی­شان را روشن ساخته و از ظلمت شرک به دور هستند. همین­طور آنها در هیچ حالی، انسانی را که خدا خونش را حرام کرده و بی­ گناه است، نمی­کشند مگر در یک حال و آن موقعی است که کشتن وی حق باشد، مانند قصاص یا حد. آنها دامان عفت­شان را هرگز به زنا آلوده نمی­کنند. اما هر کس این کارها را انجام دهد، یعنی مرتکب شرک، قتل ناحق و زنا شود، عقوبت و مجازاتش را خواهد دید، که در آیه بعدی به کیفر آنها اشاره می­کند.[17]

يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ﴿٦٩

برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می­شود و تا ابد با خواری در آن می­ماند (69)

فرمود: این کارها را نکنید، اگر کسی هر سه گناه را مرتکب شود، با اهانت و خواری مخلّد در آتش است، این خلود به معنای ابدیت خواهد بود با معنای خاص خودش. حال چرا عذاب­شان مضاعف است؟ برای این که کفر اعتقادی از یک سو، عمل سیء و گناه بدنی از سوی دیگر، گناهان مکرر عذاب مضاعف دارد. اما چرا خلود دارند؟ برای این که مشرک­اند. اما اگر منظور از (و من یفعل ذلک) گناهان قتل و زنا باشد، نه شرک، آن گاه مضاعف بودنش برای این است که قتل از یک سو و زنا از سوی دیگر، گناه در پی گناه عذاب مضاعف دارد، ولی خلود  برای  این  دو گناه  به  معنای  مکث  طولانی  خواهد

بود نه به معنای ابدیت.[18]

إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّـهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٧٠

مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس آنانند که خدا بدی­هاشان را به حسنات تبدیل می­کند، و خدا آمرزنده­ی مهربان است (70)

آیه شریفه استثنایی است از حکم کلی خلود در عذاب، که در آیه قبلی بود، و در مستثنا سه چیز قید شده، 1) توبه، که معنایش بازگشت از گناه است، وکمترین مرتبه ­اش ندامت است. 2) عمل صالح، برای این که وقتی کسی از گناه توبه کرد، قهراً اگر نخواهد توبه خود را بشکند، عمل صالح انجام می­دهد، یعنی عملش صالح می­شود، پس توبه نصوح آن توبه ­ایست که عمل را صالح کند. 3)  ایمان به خدا، مربوط به کسانی است که هم شرک ورزیده باشند، و هم قتل نفس و هم زنا  مرتکب شده باشند، یا حداقل مشرک بوده باشند، که خدای­تعالی گناهان­شان را مبدل به حسنه می­کند.[19] اما چگونه؟ منظور از سیئات، خود آن اعمالی نیست که انسان انجام می­دهد، بلکه آثار سویی است که آن عمل به واسطه مخالفت امر خدا بر روح و جان انسان می­گذارد و در نامه ­اش نوشته می­شود. مثلا عمل زنا و نکاح از لحاظ ظاهر با هم فرقی ندارند، اما اگر یکی گناه است به خاطر آن اثر سویی است که بر روان انسان دارد، حسنه بودن عمل هم به خاطر خود عمل نیست، بلکه به واسطه­ ی اثر خیری است که آن عمل به جهت اطاعت امر خدا بر روان آدمی باقی می­گذارد.[20] پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمی است، چه آن ذاتی که به تمام معنا شقی است، و یا ذاتی که آمیخته با شقاوت و خباثت است. حال اگر فرض کنیم چنین ذاتی از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتی طیب و طاهر  و خالی از شقاوت و خباثت شد، لازمه این تبدیل این است که آثاری هم که در سابق داشت، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثاری شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد، و آن این است که عنوان گناه از آن برداشته شده عنوان حسنه  و ثواب به خود بگیرد.[21]

وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّـهِ مَتَابًا ﴿٧١

و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد. به طور نیکو به سوی خدا باز می­گردد (71)

این آیه می­خواهد بفهماند که امر توبه آن­قدر عظیم و اثرش آن­چنان زیاد است که سیئات را مبدل به حسنات می­کند، و برای خدا هیچ دشواری ندارد، چون توبه عبارت است از رجوع خاصی به سوی خدای سبحان، و خدای تعالی هر چه بخواهد می­کند. در این آیه شریفه نیز این نکته آمده است که توبه شامل تمامی گناهان می­شود، چه گناهی که توأم با شرک باشد؛ چه آن که توأم نباشد، ولی آیه قبلی این معنا را نمی­رساند.[22]

وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ﴿٧٢

و کسانی­ اند که در مجالس باطل حاضر نمی­شوند و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور می­کنند (72)

بندگان رحمان کسانی هستند که در مجالس باطل، کار باطل، حرف لغو حضور ندارند، اگر همایشی، کنفرانسی، گردهمایی، جایی باشد که فساد باشد اختلاط باشد، آهنگ­های حرام باشد، این­گونه از محافل آنها حضور ندارند، پس آنها در مجلس معصیت حضور ندارند، عصیان­های شخصی را هم مرتکب نمی­شوند. چون فعل (لایشهدون) آمده، این را می فهماند که اگر کسی با خاطرات حرام هم باشد این دیگر جزء عباد الرحمان نیست. خب این­ها که خودشان به این محافل نمی­روند، اگر هم یک وقت عبورشان بیفتد، سعی می­کنند بزرگوارانه و با بی ­اعتنایی از آن گذر کنند. مانند زنبور عسل که هرگز به سراغ سطل زباله نمی­رود، و همیشه در میان گل­ها می­چرخد، اگر یک وقت عبورش به کنار سطل زباله بیفتد، به سرعت از آن می­گذرد، زنبور عسل کارش عسل دادن است، عباد الرحمان کارش شیرین­ کام کردن جامعه است، او اصلا در رذایل راه ندارد، که بنشیند بد کسی را بگوید یا در دلش کینه کسی را بپروراند و برای او نقشه بکشد، و به این دسته از گناهان مشغول باشد.[23]

وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا ﴿٧٣

و کسانی ­اند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور بر آن نیفتند (73)

بندگان رحمان کسانی هستند که هرگاه آیات پروردگار­شان به آنها یادآوری می­شود و حکمت و موعظتی از قرآن می­شنوند، کورکورانه آن را نمی­پذیرند، و بدون تفکر و تعقل و بی­ جهت به آن دل نمی­بندند، بلکه آن را با بصیرت می­پذیرند، و به حکمت آن ایمان آورده و از موعظه ­های آن پند می­گیرند.[24]

وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿٧٤

و کسانی ­اند که می­گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان ما باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان (74)

بندگان رحمان علاوه بر این که خودشان را اصلاح کردند، اهل بیت­شان را نیز اصلاح می­کنند، سپس به خدا عرضه می­دارند: درست است ما موظفیم تعلیم بدهیم، تزکیه کنیم، نصیحت کنیم، سفارش کنیم، اما همه­ ی این­ها به هبه و بخشش و کرم تو بستگی دارد، داشتن همسر با ایمان است که فرزند صالح تربیت می­کند.[25] آن­گاه همسر و فرزند صالح که موفق به طاعت خدا و اجتناب از معصیت خدا می­شوند، سبب مسرور شدن و روشنی چشم می­گردند. سپس می­گویند: به ما توفیق ده تا در راه انجام خیرات و به دست آوردن رحمتت از یکدیگر پیش­دستی گیریم، در نتیجه دیگران که دوست­دار تقوایند از ما بیاموزند، و ما را پیروی کنند. این دعا می­رساند که عباد رحمان غیر این دیگر حاجتی ندارند، و دیگر این که اهل حقند، و پیروی هوای نفس نمی­کنند، زیرا هر همسر و ذریه­ ای را دوست ندارند، بلکه آن همسر و ذریه­ ای را دوست دارند که بنده خدا باشند.[26]

أُولَـٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ﴿٧٥ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿٧٦

اینانند که به پاس آن که صبر کردند غرفه بهشت را پاداش می­گیرند و در آن­جا با سلام و درود مواجه می­شوند (75) در آن­جا جاودانه خواهند ماند. چه خوش قرارگاه و مقامی است (76)

عباد رحمان که اوصاف­شان ذکر شد، درجه ­ی رفیعه و قسمت بالای بهشت را به خاطر صبر و استقامت­شان پاداش گرفته، فرشتگان ایشان را با تحیت و سلام دیدار می­کنند، تحییت به معنای هر پیش­کشی است که انسان را خوشحال سازد، و مراد به سلام هر چیزی است که در آن ترس و پرهیز نباشد. مراد از صبر، صبر بر طاعت خدا، و صبر بر ترک معصیت است، که لزوماً این دو نوع صبر، صبر در هنگام مصیبت و سختی­ها را به دنبال دارد. مسلما کسی که بر طاعت خدا و بر ترک معصیت او صبر می­کند، ممکن نیست در هنگام شداید صبر نکند.[27]

قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ ۖ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا ﴿٧٧

بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی­کند، شما تکذیب کردید، پس به زودی دامنگیر و ملازم شما خواهد شد (77)

می­فرماید: شما بی ­ارزشید چرا؟ برای این که شما ارزشتان در تصدیق سخنان ماست، ولی هر چه ما گفتیم شما تصدیق نکردید، اگر ذات اقدس الهی شما را نخواند و دستتان را نگیرد، بی­ ارزشید، اگر او پیغمبر نفرستد، هدایتتان نکند، دین پیدا نکنید، می­شوید لاشیء، نه این که اگر شما خدا را نخوانید لاشیء می­شوید، اول از طرف خدا باید شما را بخوانند تا حق حیات پیدا کنید وگرنه خودتان که خدا را نمی­خوانید، ولی متاسفانه شما به جای تصدیق، تکذیب کردید، و همین تکذیب که به صورت عذاب الهی درمی­ آید، از شما دست بردار نیست.[28]

 -المیزان، ج 15، ص 327[1]

 -المیزان، ج 15، ص 327[2]

 -خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص 779[3]

 -المیزان، ج 15، ص 329[4]

 -المیزان، ج 15، ص 330 – 329[5]

 -المیزان، ج 15، ص 330[6]

 – المیزان، ج 15، ص 332 – 331[7]

 -المیزان، ج 15، ص 334 – 333[8]

  www.portal.esra.ir   سوره سجده، جلسه 1، (20/12/91)، آیت الله جوادی آملی – تفسیر  [9]

 -المیزان، ج 8 ، ص 187[10]

 -المیزان، ج 15، ص 335[11]

 -المیزان، ج 15، ص 338 – 337[12]

 -المیزان، ج 15، ص 339 – 338[13]

 -المیزان، ج 15، ص 341 – 340[14]

 -المیزان، ج 15، ص 345[15]

 -المیزان، ج 15، ص 347 – 346[16]

 -خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص 782[17]

 –  www.portal.esra.ir   سوره فرقان، جلسه 27، (6/12/90)، آیت الله جوادی آملی –  تفسیر ­[18]

 -المیزان، ج 15، ص 350 – 349[19]

 – خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص 783[20]

 -المیزان، ج 15، ص 352[21]

 -المیزان، ج 15، ص 352[22]

 – www.portal.esra.ir   سوره فرقان، جلسه 28، (7/12/90)، آیت الله جوادی آملی –  تفسیر [23]

 -المیزان، ج 15، ص 354[24]

 — www.portal.esra.ir   سوره فرقان، جلسه 28، (7/12/90)، آیت الله جوادی آملی –  تفسیر [25]

 -المیزان، ج 15، ص 355 – 354[26]

 -المیزان، ج 15، ص 356 – 355[27]

 — www.portal.esra.ir   سوره فرقان، جلسه 31، (10/12/90)، آیت الله جوادی آملی –  تفسیر [28]