بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنین است.
وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾
سوگند به آسمان و آن ستاره شبگرد (١) و تو چه میدانی ستاره شبگرد چیست؟ (٢) همان ستارهی درخشان (٣)
قرآن خودش در اینجا طارق را تفسیر کرده، میفرماید: این مسافر شبانه، همان ستارهی درخشانی است که در شب طلوع میکند و به قدری بلند است که گویی میخواهد سقف آسمان را سوراخ کند و نورش آن قدر خیره کننده است که تاریکیها را میشکافد و به درون چشم آدمی نفوذ میکند. در بعضی روایات “النَّجمُ الثاقِب” به ستارهی زحل تفسیر شده است. زحل آخرین و دورترین ستارهی منظومهی شمسی است که با چشم غیر مسلح دیده میشود، دارای حلقه های نورانی متعددی است که آن را احاطه کرده است و هشت قمر دارد، حلقه های نورانی زحل که گرداگرد آن را گرفته از عجیبترین پدیده های آسمانی است. این معنى از حدیثى که از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده استفاده مىشود، در آنجا که منجمى از آن حضرت سؤال کرد که منظور از ثاقب در کلام خدا النجم الثاقب چیست؟ فرمود: ستاره زحل است که طلوعش در آسمان هفتمین است، و نورش آسمانها را مىشکافد، و به آسمان پائین مىرسد، لذا خداوند آن را نجم ثاقب نامیده است. قابل توجه اینکه زحل آخرین و دورترین ستاره منظومه شمسى است که با چشم غیر مسلح دیده مىشود، و از آنجا که از نظر ترتیب بندى کواکب منظومه شمسى نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته (با محاسبه مدار ماه) امام (علیهالسلام) در این حدیث مدار آن را آسمان هفتم شمرده است.[۱]
إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ ﴿۴﴾
هیچ کس نیست مگر این که نگهبانی بر اوهست. (۴)
این سوگندها برایاین است که بفهماند تمام انسانها نگهبانانی دارند که اعمال خوب و بد هر کس را به همان نحوی که صادر شده حفظ میکنند، یعنی آنها را مینویسند؛ تا بر طبق آنها در قیامت حسابرسی شده و جزا داده شوند. و بعید هم نیست مراد، حفظ خود نفس و اعمال آن باشد، یعنی جانهای انسانها بعد از مردن نیز محفوظ مانده و با مردن نابود نمیشود، تا در قیامت به بدنها برگردد و انسانها دوباره همان شکلی را که در دنیا داشتند پیدا کنند و سپس طبق آنچه عمل کرده اند جزا داده شوند. جالب این که: میان سوگندهای یادشده با مسألهی مراقبت فرشتگان از اعمال آدمی، رابطهی زنده ای است، چرا که آسمان بلند و ستارگانی که مسیرهای منظم خود را همواره می پیمایند، دلیلی بر وجود نظام و حساب در این عالم بزرگند، پس چگونه ممکن است اعمال انسانها بی حساب و کتاب باشد و مراقبین الهی بر او نظارت نکنند؟[۲]
فَلْیَنظُرِالْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴿۵﴾ خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ﴿۶﴾ یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ﴿٨﴾
پس آدمی بنگرد که از چه آفریده شده؟(۵ )از آبی جهنده آفریده شده است (۶)که از میان ستون پشت و استخوانهای سینه خارج میشود(٧) همانا او، بر باز گردان آن تواناست.(٨)
وقتی معلوم شد هر نفسی به ذاتش و اعمالش نزد خدا محفوظ است، و هیچ چیز از او فانی و از اعمال او فراموش نمیشود، پس انسان باید بپذیرد که به زودی به سوی پروردگارش برمیگردد، و طبق آن چه کرده جزا داده میشود، و اگر انسان برگشتن به سوی خدا را بعید میداند، باید به خلقت اولش نظر کند و به یاد آورد که روزی یک قطرهی آب جهنده بود که از فضای مابین استخوانهای پشت و استخوانهای بالای سینه خارج شد. خوب همان کسی که توانست آن آب را به صورت انسان امروزی درآورد، چرا نتواند بعد از مردن، او را دوباره برگرداند؟[۳]
یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ﴿٩﴾
در آن روز که رازها فاش گردد. (٩)
سرائر جمع سریره به معنى حالات و صفات و نیات درونى و پنهانى است.آرى در آن روز که یوم البروز و یوم الظهور است اسرار درون آشکار مىشود، اعم از ایمان و کفر و نفاق، یا نیت خیر و شر، یا ریا و اخلاص، و این ظهور و بروز براى مؤمنان مایه افتخار و مزید بر نعمت است، و براى مجرمان مایه سرافکندگى و منشا خوارى وخفت، و چه دردناک است که انسان عمرى زشتیهاى درونى خود را از خلق خدا مخفى کرده باشد، و با آبرو در میان مردم زندگى کند ولى در آن روز که همه اسرار نهانى آشکار مىگردد، در برابر همه خلایق شرمسار و سرافکنده شود که گاه درد و رنج این عذاب از آتش دوزخ دردناکتر است. میفرماید: [یعرف المجرمون بسیماهم: در قیامت گنهکاران از چهره هایشان شناخته مىشوند(الرحمن/۴۱)] وهمچنین: [در قیامت گروهى چهره هاى سفید و روشن دارند و گروهى چهره هایشان تاریک و غبارآلود است (عبس ۳۸ /۴۱)]. آرى همانگونه که طارق و ستارگان به هنگام شب در آسمان ظاهر مىشوند، و از خفا و پنهانى بیرون مى آیند، حافظان و مراقبانى که مامور حفظ و ضبط اعمال آدمى هستند نیز در آنجا همه را آشکار مىسازند. در روایتى از معاذ بن جبل نقل شده است که مىگوید: از رسول خدا تفسیر سرائر را در این آیه شریفه سؤال کردم، و گفتم: چه اسرار نهانى است که خداوند بندگان را در آخرت با آن مى آزماید؟ فرمود: سرائر شما همان اعمال شما است، همچون نماز و روزه و زکات و وضو و غسل جنابت و هر عمل واجبى، زیرا همه اعمال در حقیقت پنهان است، اگر انسان بخواهد مىگوید: نماز خوانده ام، در حالى که نخوانده، و مىگوید: وضو گرفته ام در حالى که وضو نگرفته، و این است تفسیر کلام خداوند یوم تبلى السرائر.[۴]
فَمَا لَهُ مِن قُوَّهٍ وَلَا نَاصِرٍ ﴿١٠﴾
پس او را نه نیرویی باشد و نه یاوری. (١٠)
امّا مشکل مهم در آن روز اینجاست که برای انسان هیچ نیرویی از درون، و یاوری از برون وجود ندارد، نیرویی که بر زشتیهای اعمال و نیّات او پرده بیفکند و یاوری که او را از عذاب الهی رهایی بخشد. در واقع نه راه فرار و بازگشتی در برابر انسان قرار دارد و نه طریقی برای فرار از چنگال عدالت پروردگار، تنها و تنها وسیلهی نجات، ایمان و عمل صالح است.[۵]
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الرَّجْعِ ﴿١١﴾ وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ ﴿١٢﴾
سوگند به آسمان پر باران (١١) و سوگند به زمین شکافپذیر. (١٢)
عرب به باران “رجع” میگوید، به خاطر این که آبی که از زمین و دریاها برخاسته، از طریق ابرها و باران به سوی زمین برمیگردد. “رجع” از مادهی رجوع به معنای بازگشت است. “صدع” به معنای شکاف در اجسام سخت است و با توجه به آیه قبل، آن را اشاره به شکافتن زمینهای خشک و سخت، بعد از نزول باران و رشد و نمو گیاهان دانسته اند. در حقیقت این دو سوگند اشاره اى است به احیاى زمین هاى مرده به وسیله باران که قرآن بارها آن را به عنوان دلیلى بر مساله رستاخیز ذکر کرده است، مانند: [و احیینا به بلده میتا کذلک الخروج، ما به وسیله باران سرزمین مرده اى را زنده کردیم، خروج و قیام شما در قیامت نیز همینگونه است(ق/۱۱)]! به این ترتیب تناسب روشنى در میان این سوگندها و آنچه سوگند به خاطر آن یاد شده وجود دارد، و این یکى از لطائف بلاغت قرآن است، که در میان سوگندها و آنچه براى آن سوگند یاد مىکند تناسب جالبى دیده مىشود.[۶]
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١۴﴾
که این یک سخن قاطع است (١٣) و آن بیهوده و شوخی نیست. (١۴)
پس قسم به آن آسمان و این زمین که قرآن جدا سازنده حق از باطل است، و خالی از هر شوخی است. آن چه را قرآن ثابت میکند حق محض است، که شکی در آن نیست، و چون حق است هیچ باطلی نمیتواند آن را باطل کند، بنابراین، هر خبری که از قیامت و بازگشت داده، حق است و در آن شکی نیست.[۷]
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا ﴿١۵﴾ وَأَکِیدُ کَیْدًا ﴿١۶﴾
به راستی آنها پیوسته حیله میکنند (١۵) من نیز طرحی تدبیر میکنم. (١۶)
کفار با کفرشان و انکار معاد پیوسته در این فکرند که با حیله های خود نور خدا را خاموش کرده و دعوت تو را باطل سازند، و من هم علیه ایشان حیله میکنم، و ایشان را به دشمنی با سعادت خودشان وامیدارم، و با دادن مال و اولاد بیشتر و مُهر زدن بر دلهایشان گمراهشان میسازم و بر گوش و چشمشان پرده می افکنم، تا در آخر آنها را به سوی عذاب قیامت بکشانم.[۸]
فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا ﴿١٧﴾
پس کافران را اندکی مهلت بده و آنان را اندکی به خودشان واگذار (١٧)
وقتی می بینی آنها کید و حیله گری هایی دارند، و من نیز حیله هایی دارم، پس تو منتظرعذاب آنان باش، و درباره ی آنها عجله نکن، کمی مهلتشان بده، که به زودی آنچه در تهدیدشان وعده داده ام خواهد رسید.[۹] در این آیه خدا سه بار به پیامبرش دستور مدارا و مهلت داده است و این سرمشقی است برای همهی مسلمانان که در مواجه با دشمنان نیرومند با حوصله و شکیبایی رفتار کنند و از هر شتابزدگی پرهیز نمایند، تا هم اتمام حجت بشوند و هم بر گمراهیشان افزوده شود و شاید آنهایی که آمادگی دارند به اسلام بپیوندند.[۱۰]