ترجمه و توضیح سوره الجن

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش ‎از آن مؤمنين است.

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿١

بگو به من وحی شده که چند نفر از طايفه ی جن به سخنانم گوش فرا داده­ اند، سپس گفتند که ما قرآن عجيبی شنيديم (١)

آيه به خوبی نشان می­ دهد که طايفه ی جن دارای عقل و شعور و تکلیف هستند. مطابق آيات قرآن طايفه ی جن موجوداتی هستند که وجود دارند امّا از حواس ما پنهانند. آنها قبل از انسان خلق شده ­اند، از جنس آتشند، مانند انسان حيات و مرگ و قيامت دارند، مانند ساير جانداران نر و ماده و توليد مثل دارند، دارای شعور و اراده هستند، مانند انسان مؤمن و کافر دارند و ابليس از جنيّان است. امّا اگر اين جنيّان قرآن را عجيب خواندند، برای اين بود که درلفظ و معانی و معارفش خارق ­العاده است به ويژه اين که از شخصی صادر شده که بي­ سواد است.

يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِۖ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا ﴿٢

که به راه راست هدایت می­ کند، پس ما به آن ايمان آورده ­ايم و هرگز کسی را شريک پروردگارمان قرار نخواهيم داد (٢)

وقتی آن چند نفر جن به سوی قوم خود برگشتند گفتند: ما کلام خارق العاده ­ای شنيديم که به سوی عقاید و اعمالی دعوت می­کند که، انسان را به رشد و سعادت واقعی می­ رساند، به همين دليل قرآن را تصديق می­ کنیم و به آن ايمان می­ آوریم.  البته ايمان جنيّان به قرآن همان ايمان به خدايی است که قرآن را نازل کرده، بنابراین؛ اضافه می‌کنند که به توحید ايمان داريم و هرگز هيچ کس را شريک پروردگارمان نمی­ گيريم.

وَأَنَّهُ تَعَالَىٰ جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا ﴿٣ وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّـهِ شَطَطًا ﴿٤

و اين که شأن و عظمت پروردگار ما بلند است، نه همسری گرفته نه فرزندی (٣) و اين که سفيه ما درباره خداوند سخنان پريشانی می گفت (۴)

جنيّان ادامه دادند که مقام با عظمت پروردگارمان بلند است و از هرگونه عيب و نقص مبّراست و برای خود همسر و فرزندی انتخاب نکرده است. و ما اکنون اعتراف می­ کنيم که سخن سفيهان و مشرکین ما، يعنی همان ­ها که برای خدا شريک و همسر و فرزند قائل بودند، دور از حق و نارواست.

وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن تَقُولَ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا ﴿٥ وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا ﴿٦

و اين که ما گمان می­ کرديم که انس و جن هرگز بر خدا دروغ نمی­ بندد (۵) و اين که مردانی از آدميان به مردانی از جن پناه می ­بردند و بر سرکشی آنها  می ­افزودند (۶)

جنيّان افزودند: ما خيال می ­کرديم انس و جن هرچه می­ گويند راست است؛ درنتیجه وقتی به مشرکین برخورديم و شنيديم که ايشان به خدا نسبت زن و فرزند داشتن را می­ دهند باور کرديم، و ما نيز مشرک شديم تا اين که قرآن را شنيديم و حقيقت برايمان روشن شد، و معلوم گشت که انس و جن می ­توانند عليه خدا دروغ ببندند، و معلوم شد که بعضی از انسان­ها خود را در اختيار جنيّان می­ گذارند و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیان آنها می­ شوند.

وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا كَمَا ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَبْعَثَ اللَّـهُ أَحَدًا ﴿٧

و اين که آنها نيز آن گونه که شما پنداشته ­ايد، گمان بردند که خدا هرگز کسی را مبعوث نمی­ کند (٧)

و در ادامه گفتند: گروهی از انسان­ها مثل شما گمان می­ کردند که خدا هيچ انسانی را به پيامبری مبعوث نمی­ کند، بنابراین؛ به انکار قرآن و تکذیب رسول برخاستند، امّا هنگامی که با دقت به آيات قرآن گوش داديم حقانیت آن را درک کرديم، پس مبادا! شما هم مانند انسان ­های مشرک، کفرپيشه کرده و به سرنوشت آنها دچار شويد.

وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا ﴿٨ وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِۖ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا ﴿٩

و اين که ما آسمان را جستجو کرديم و همه را پراز محافظان قوی و تيرهای شهاب يافتيم (٨) و اين که ما پيش ازاين در محل­ هایی از آسمان برای شنيدن اخبار آسمانی می ­نشستیم، امّا اکنون هرکه بخواهد به گوش باشد، تير شهابی را در کمين خود می­ يابد (9)

توضیح اين که سابقا جنيّان می ­توانستند آزادانه به آسمان رفت و آمد کنند و در جايی که خبرهای غيبی و سخنان ملائکه به گوش­شان برسد، می ­نشستند، امّا يک حادثه ی آسمانی سبب شد که ديگر نتوانند اخبار غيبی را بشنوند و از استراق سمع ممنوع شدند، لذا اگر در نقطه­ های قبلی آسمان بنشينند تيرهای شهاب را می ­يابند که از خصوصياتش اين است که در کمين تيراندازی می‌کنند. اين وضع تازه، دليل بر اين حقيقت است که با ظهور اين پيامبر و نزول قرآن، دگرگونی عظیمی در جهان رخ داده بود به طوری که مطلقا از به گوش نشستن جنیّان جلوگیری می ­شود. شاید منظور اين باشد که دوران شيطنت و کهانت و فريب­ها پايان گرفته است، زيرا اجنّه از طريق استراق سمع اخباری را که به دست می ­آوردند در اختيار انسان­های شرور قرار می ­دادند تا مايه گمراهی مردم شوند.

وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَن فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا ﴿١٠

و اين که ما  نمی­ دانيم آيا اراده  شرّی  درباره  اهل زمین شده  يا  پروردگارشان خواسته است آنها را هدایت کند؟ (١٠)

يعنی جنیّان، نسبت به جلوگیری­شان از اطلاع يافتن از اخبار آسمانی دچار حيرت شدند، امّا اين قدر فهميدند که اين حادثه که در آسمان رخ داده مربوط به اهل زمین است، امّا نمی­ دانند اين امر برای خير و هدایت اهل زمین و يا مقدمه ی نزول عذاب و بلا از سوی خداست. جنيّان در کلام خود هدایت را به خدا نسبت می­ دهند، امّا شرّ را به صورت فعل مجهول ذکر می­ کنند؛ چون آنچه از خدا می ­رسد خير و هدایت است و خدا شرّ فردی را نمی­ خواهد، مگر آنکه انسان کاری کرده باشد که مستحق شرّ خدايی شده باشد.

وَأَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَمِنَّا دُونَ ذَٰلِكَۖ كُنَّا طَرَائِقَ قِدَدًا ﴿١١

و اين که در ميان ما، افرادی صالح و افرادی غير صالحند و ما گروه ­های متفاوتی هستیم (١١)

در واقع  مؤمنان جن، همچنان  در تبلیغ  برای  قومِ گمراه  خويشند  و با اين سخن، روشن می سازندکه اصل اختيار و آزادی اراده بر آنها نيز حاکم است. لذا، زمينه ی هدایت در وجود آنها فراهم است.

وَأَنَّا ظَنَنَّا أَن لَّن نُّعْجِزَ اللَّـهَ فِي الْأَرْضِ وَلَن نُّعْجِزَهُ هَرَبًا ﴿١٢

و اين که ما يقين داريم که هرگز نمی ­توانيم خدا را در زمین عاجز کنيم و هرگز نمی ­توانيم با گريختن او را عاجز کنیم (١٢)

مؤمنان جن، در ادامه ی سخنان خود به ديگران هشدار می­ دهند که ما يقين داريم هرگز نمی توانيم در زمین از راه فساد جلوی خواست خدا را بگيريم و اورا عاجز کنيم، و نگذاریم نظامی را که در زمين جاری کرده، جاری شود، بلکه اگر خدا بخواهد ما را دستگير کند نمی ­توانيم از پنجه قدرت او فرار کنیم و نه اصولا امکان فرار برای ما هست.

وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِۖ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا ﴿١٣

و اين که ما هنگامی که هدایت قرآن را شنيديم به آن ايمان آورديم، و هرکس به پروردگار خود ايمان بياورد، نه از نقصان می­ ترسد و نه از ستم (١3)

مؤمنان جن می ­افزايند: هرکس به قرآن ايمان بياورد درحقیقت به پروردگار خود ايمان آورده و هرکس به پروردگار خود ايمان بياورد ديگر ترس ندارد، نه ترس از نقصان در خير که مثلا خدا از روی ظلم، خير اورا ناقص کند و نه ترس از اين که ناملایمات اورا احاطه کرده و بيچاره ­اش کند. پس حال که چنين است و جايی برای نقصان و ناملایمات نيست چرا نباید بی­ درنگ ايمان آورد؟

وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَۖ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَـٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا ﴿١٤ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا ﴿١٥

و اين که ازميان ما برخی تسلیم امر خدا و برخی منحرفند پس هرکس تسلیم امر خدا گردد، آنهايند که راه رشد را درپيش گرفته ­اند (١۴) ولی منحرفان، هيزم جهنم خواهند بود (١۵)

اين می ­فهماند که تسلیم امر خدا شدن فقط با توجه و تحقيق سازگار است و نه چشم بسته‌ و کورکورانه. و امّا جنيّان منحرف نيز مانند انسان­ های منحرف، هيزم جهنم هستند و در دوزخ با سوختن معذّب می­ شوند و جان­شان مشتعل می­ گردد.

وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ﴿١٦

واگرآنها بر طريقه ی ايمان استقامت ورزند ما آنها را با آب فراوان سيراب می کنيم(16)

يعنی داستان از اين قرار است که  اگر جن و انس بر طريقه ی اسلام، يعنی تسلیم خدا بودن استقامت بورزند، ما رزق بسيار روزي­شان می­ کنيم، تا در رزق­شان امتحان­ شان کنيم. قابل توجه اين که طبق اين بيان آنچه مايه ی وفور نعمت می‌شود استقامت برايمان است نه اصل ايمان، زيرا ايمان موقت و زودگذر نمی ­تواند چنين برکاتی ازخود نشان بدهد، مهم استقامت بر ايمان و تقوی است که پای بسياری درآن لنگ و لرزان است.

لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِۚ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا ﴿١٧

تا آنها را  در اين  نعمت  فراوان  بيازمائيم، و  هرکس از ياد  پروردگار خود روی برگرداند، وی را در عذابی روز افزون بکشاند (١٧)

معلوم می‌شود يکی از اسباب مهم امتحان الهی، وفور نعمت است که اتفاقا پيچيده­ تر و سخت­ تر از آزمایش به وسيله ی عذاب است؛ زيرا طبیعت وفور، سستی و تنبلی و غفلت و غرق شدن در لذائذ و شهوات است و اين همان چيزی است که انسان را از خدا دور می ­سازد، و تنها افرادی می­ توانند از عوارض نا مطلوب وفور نعمت درامان مانده و در امتحان موفق شوند که به طور دائم به ياد خدا باشند و ذکر او را فراموش نکنند، چون روی­گردانی از خدا، به عذاب مشقت بار و تنگی و سختی زندگی می­ انجامد.

وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّـهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا ﴿١٨

و اين که مساجد ازآن خداست، پس هيچ کس را با خدا نخوانید (18)

منظور از مساجد، اعضای هفتگانه سجده است؛  يعنی اينها را تنها برای خدا بايد بر زمین گذاشت و برای غير او جايز نيست و مراد از دعا، که فرموده: پس غير خدا را نخوانید نيز همان سجده است، چون روشن­ ترين مظاهر و مصادیق عبادت و يا خصوص نماز همان سجده است، و اصلا نماز به خاطر سجده است که عبادت ناميده می‌شود.

وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّـهِ يَدْعُوهُ كَادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَدًا ﴿١٩

و اين ‎که چون بنده خدا برخاست تا اورا بخواند، نزدیک بود‎که برسر او فرو افتند (١٩)

آيه، بيان حال مشرکان عرب است که وقتی پيامبر مشغول نماز و قرآن می­شد سخت اطراف اورا می­ گرفتند و به استهزا و آزارش می ­پرداختند و صدای خود را بلند می ­کردند، تا صدای آن­جناب به گوش کسی نرسد.

قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا ﴿٢٠

 بگو: تنها پروردگار خود را می­ خوانم و کسی را شريک او نمی­ کنم (٢٠)

مشرکین از پيامبر اعمال و عباداتی را می­ ديدند و سخنانی می ­شنيدند که تا آن روز از هيچ کس نه ديده و نه شنيده بودند و اين تعجب، وادارشان می­ کرد تا عمل‌ ايشان را حمل بر نوعی حيله و مکر برای ازبين بردن بت­ها و اغراض مادی بکنند. می ­فرمايد: آنچه که من انجام می­ دهم حيله و مکر نبوده و به جهت اغراض دنيوی نيست، بلکه تنها و تنها پروردگار يگانه­ام را می ­خوانم.

قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا ﴿٢١

بگو: بی­ تردید من برای شما اختيار هيچ زيانی و هيچ رشد و هدايتی را ندارم (٢١)

بعد از آن که رسول خدا (ص) موقعيت خود را نسبت به خدای تعالی بيان داشت دراين آيه موقعيتش را نسبت به مردم بيان می­ دارد که من هم، بشری مثل شما هستم و مثل شما مالک رشد و ضرر خود نيستم، تا چه رسد به اين که با اراده ی خودم به شما ضرر برسانم و يا ارشادتان کنم.

قُلْ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ اللَّـهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿٢٢

بگو: هرگز‎کسی مرا از خدا پناه نمی­ دهد، و هرگز پناهگاهی جزاو نخواهم يافت (٢2)

پيامبر می­ فرمايد: درصورت سرپيچی، هيچ کس نمی ­تواند مرا از کيفر خدا پناه دهد، بلکه  هيچ  پناهی برای مخالفان  خدا نيست پس شما  هم چاره ­ای جز اطاعت  خدا و رسولش را نداريد.

إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِسَالَاتِهِۚ وَمَن يَعْصِ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ﴿٢٣

جز  ابلاغی از  جانب خدا و  رساندن پيام ­های اوست. و  هر که  خدا  و رسولش را نافرمانی کند، قطعا برای او آتش جهنم است که جاودانه در آن خواهند ماند (23)

در ادامه می­ فرمايد: من تنها مأموری از جانب خدا و فرمانبردار او هستم و هرکسی که خدا و رسولش را عصيان کند برای او جهنم است که تا ابد در او خواهد بود. منظور از عصيان، انکار اصول دين و متفرعات آن است پس تنها کفار، که اصول دين را منکرند تا ابد در جهنم خواهند بود.

حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرًا وَأَقَلُّ عَدَدًا ﴿٢٤

تا آنگاه که آنچه را وعده داده می­ شوند ببينند، پس به زودی خواهند دانست چه کسی از جهت ياور ضعيف ­تر و در عدد کم جمعیت ­تر است (٢۴)

لحن آيه نشان می­ دهد که دشمنان اسلام پيوسته قدرت و کثرت نفرات خود را به رخ مسلمانان می ­کشيدند و آنها را ضعيف و ناتوان می­ شمردند، امّا خدا به مؤمنين دلداری و نويد می­ دهد که سرانجام، روز پيروزی آنها و شکست دشمنان فرا­خواهد رسيد و در آن موقع که عذاب دنيوی و اخروی به سراغ کفار آيد خواهند فهمید چه کسی ياورش ضعيف ­تر و لشکرش ناتوان­ تر است. يعنی فزونی جمعیت مهم نيست بلکه مهم ايمان جمعیت است.

قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا ﴿٢٥

بگو: من نمی ­دانم که آيا آنچه وعده داده می ­شويد نزدیک است يا پروردگارم برای آن مدّتی قرار می ­دهد (٢۵)

وقتی درآيه ی قبل مشرکین تهدید شدند، ممکن بود اين سؤال پيش آيد که اين تهديد کی تحقق می­ يابد؟ لذا فرمود: بگو من نمی­ دانم زمان تحقق آن نزدیک است يا نه. يعنی عملش مخصوص ذات پاک خداست.

عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا ﴿٢٦ إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿٢٧

او دانای غيب است و کسی را  بر غيب خود آگاه  نمی­ کند (٢۶)  مگر پيامبری را که بپسندد که از پيش رو و پشت سرش مراقبانی را گسيل می ­دارد (٢٧)

خدا به تمامی غيب ها عالِم است آن هم به علمی که اختصاص به خودش دارد، پس هيچ کس از مردم را به غيب خود که مختص به خودش است آگاه نمی­ کند، مگر هر پيغمبری از پيامبران را به هر مقدار از غيب که بخواهد آگاه می­ سازد، و نگاهبانانی از ملائکه بين رسول و مردم گمارده و نگاهبانانی هم بين رسول و خودش قرار داده، تا وحی الهی را که يکی از مصادیق علم غيب است از هر تغییر و کم و زياد شدن و خدشه­ دار شدن حفظ کنند.

لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴿٢٨

تا بداند که محققا پيام ­های پروردگار خود را رسانده‌اند و خدا بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد، و هر چيزی را به عدد برشمرده است (٢٨)

پس دليل وجود نگاهبانان و مراقبين اين است که رسول، در گرفتن وحی اشتباه نکرده و ذهنش آن را فراموش نکند و شيطان در دل او دست نياندازد و وحی خدا دچار تغییر و تبدیل نگردد، و در رساندن اين وحی به مردم، مصونیت پيدا کند و چون رساندن وحی تنها به زبان نيست بلکه تبلیغ عملی هم هست، پس رسول بايد در مرحله ی عمل‌ نيز از هر معصیت و ارتکاب گناه و ترک واجب دينی معصوم باشد.