ترجمه و توضیح سوره الطور 49 – 25

وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ يَتَسَاءَلُونَ ﴿٢٥ قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِي أَهْلِنَا مُشْفِقِينَ ﴿٢٦

و به یکدیگر رو کرده از هم بپرسند (25) گویند: به راستی ما پیش­تر میان کسان خود ترسان بودیم (26)

یعنی به یکدیگر روی می ­آورند و هر یک از دیگری می ­پرسد در دنیا چه حالی داشته و چه عملی او را به سوی بهشت و نعمت­های الهی کشانیده؟ آنها می‎گویند: که ما در دنیا نسبت به خانواده خود دلسوز بودیم، هم آنان را دوست داشتیم و به سعادت و نجات­ شان از گمراهی و گرفتاری­ ها توجه داشتیم، و هم از این که مبادا گرفتار ضلالت و گمراهی شوند می­ ترسیدیم، لذا به بهترین وجهی با آنان معاشرت می­ کردیم، و نصیحت و دعوت به سوی حق را از ایشان دریغ نمی­ کردیم.

 فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَيْنَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ ﴿٢٧ إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ‌ الرَّ‌حِيمُ ﴿٢٨

پس خدا بر ما منّت نهاد و از عذاب سوزنده ­ی نافذ نگه­مان داشت (27) به راستی ما پیش از این او را می­ خواندیم؛ بی­ تردید او نیکی­ رسان و مهربان است (28)

این آیات این معنا را می­ فهماند که، اهل بهشت در دنیا خدا را به یکتایی می ­خواندند، یعنی تنها او را می ­پرستیدند، و تسلیم امر او بودند، و نسبت به خانواده­ ی خود دلسوز بودند، آنها را به حق نزدیک و از باطل دور می­ کردند، و همین علت شد که خدا بر آنها منت نهد و از عذاب سموم (حرارتی است که تا داخل سوراخ­ های عرق بدن فرو می­ رود، و بدن از آن متألم می­ گردد) حفظ­ شان کند، چون خدای تعالی نیکو کار و مهربان بود و به هر کس که او را می­ خواند احسان و رحم می­ کرد.

فَذَكِّرْ‌ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَ‌بِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿٢٩ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ‌ نَّتَرَ‌بَّصُ بِهِ رَ‌يْبَ الْمَنُونِ ﴿٣٠

پس تذکر ده که تو به لطف پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه (29) آیا می‎گویند: شاعری است که ما برای وی منتظر مرگ و حوادث روزگاریم؟ (30)

این آیه نتیجه ­ایست که از اخبار مربوط به وقوع عذاب الهی در روز قیامت، و این که متقین از آن عذاب محفوظند، و در جنات نعیم کامیابند، گرفته شده؛ لذا می­ فرماید: حال که آن اخبار حق است، پس تو به کار تذکر دادن خود بپرداز، و بدان که تو به حق تذکر می­ دهی، و انذار می­ کنی، و آن­طور که به تو نسبت می­ دهند کاهن و مجنون نیستی، زیرا تو تحت نعمت و لطف پروردگار هستی که نمی­ گذارد در معرض چنین صفاتی قرار بگیری. اما سومین اتهامی که به پیامبر (ص) می ­زدند این بود که او شاعر است و می­ گفتند: ما منتظر مرگ او هستیم، تا بعد از مردنش یادش از دل­ ها برود، و اسم و رسمش فراموش شود، و دفتر شعرش برای همیشه درهم پیچیده شود.

 قُلْ تَرَ‌بَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَ‌بِّصِينَ ﴿٣١

بگو: منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانیم (31)

در این آیه با بیانی پر معنی و تهدید آمیز رسول گرامی خود را دستور می ­دهد که: به ایشان بگو همان­ طور که خود پسندیده­ اید منتظر باشید، و من نیز مثل شما منتظر آینده هستم، اما آنچه پیش می ­آید علیه شما و به نفع من است، و آن عبارت است از هلاکت و وقوع عذاب بر شما.

أَمْ تَأْمُرُ‌هُمْ أَحْلَامُهُم بِهَـٰذَا ۚ أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ ﴿٣٢

آیا عقل­ هایشان آنها را به این وامی­دارد یا آنها مردمی سرکشند؟ (32)

آیا این نسبت­ هایی که به پیامبر(ص) می­ دهند از روی عقل است، آیا عقل آنها به ایشان دستور می­ دهد که چنین سخنانی را بگویند، یا مرگ او را انتظار بکشند؟ کدام عقلی حق را رد می­ کند و دل به این اباطیل می­ بندد؟ نه، عقل ایشان چنین دستوری نمی­ دهد بلکه  روح  عصیان و  طغیانگری است  که آنها  را  امر به چنینکاری می­ کند.

أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ ۚ بَل لَّا يُؤْمِنُونَ ﴿٣٣ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِينَ ﴿٣٤

یا  می­ گویند: آن  را  خودش ساخته ؟ آری ایمان  نمی ­آورند (33) پس اگر  راست می­ گویند سخنی مانند آن بیاورند (34)

تهمت دیگر این است که می­ گویند: قرآن ساخته و پرداخته­ ی خود اوست، که به دروغ به خدا نسبت م ی­دهد، و به او افترا می­بندد، در واقع آنها می­ خواهند تا به این بهانه در برابر قرآن تسلیم نشوند، و از آنجا که ایمان ندارند قرآن را با چنین سخنانی به پیامبر(ص) نسبت می ­دهند. قرآن پاسخ می­ دهد: اگر این آیات کلام بشری است پس سخنی مثل آن بیاورند، اگر راست می­گویند.

أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ‌ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ﴿٣٥

آیا آنها از چیز دیگری خلق شده ­اند یا خود خالق ­اند؟ (35)

یعنی، بلکه می ­پرسیم آیا این تکذیب کنندگان برخلاف سایر مردم از چیز دیگری خلق شده ­اند؟ و درنتیجه ارسال پیامبران و تکلیف، مربوط به سایر افراد بشر است، و این تکذیب کنندگان اصلا تکلیفی ندارند و امر و نهی متوجه این­ها نمی ­شود و ثواب و عقابی در کارشان نیست؟ یا این که خودشان خود را آفریده ­اند؟ و در نتیجه مخلوق خدای سبحان نیستند، تا خدا آنان را تربیت کرده و با اوامر و نواهی خود امورشان را تدبیر کند؟

 أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ ۚ بَل لَّا يُوقِنُونَ ﴿٣٦ أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَ‌بِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُ‌ونَ ﴿٣٧

یا مگر آسمان­ها و زمین را آنها خلق کرده ­اند؟ بلکه یقین نمی­ آورند (36) آیا ذخایر پروردگار تو نزد آنهاست یا ایشان (برعالم) تسلط دارند؟ (37)

یعنی نه، بلکه این­ طور می­ پرسیم که آیا این آقایان همه­ ی عالم را آفریده ­اند و   خودشان ارباب و اله ه­ی عالم هستند، که در مقام خود نمی ­بینند کسی را بندگی کنند، و زیر بار تکالیف  بروند؟  نه، هیچ یک از این­ها نیست، بلکه تنها مرض ­شان این است‎ که مردمی بی ­یقین هستند. سپس می‎فرماید: یا نکند خزینه­ های پروردگار تو نزد ایشان است، که هر کس را که بخواهند روزی دهند و  نبوت بخشند، و چون تو را پیغمبر نمی­ دانند تو پیغمبر نیستی؟ و شاید هم بر خدا غالبند و کار تدبیر عالم به دست آنهاست و می ­توانند نبوت و رسالت تو را که خدا به تو داده، سلب کنند؟

 أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ ۖ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿٣٨ أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ ﴿٣٩

آیا آنها نردبانی دارند که در آن بشنوند؟ پس شنونده­ ی آنها برهانی آشکار بیاورد (38) آیا دختران از آن اوست و پسران از آن شماست؟ (39)

می­ فرماید: شاید مدعی آگاهی از اسرار آسمانند و می ­توانند به آسمان صعود کنند و خودشان وحی را بشنوند و بگیرند و آنچه به تو و دیگران وحی شده رد کنند و نپذیرند؟ اما چه دلیلی برای این حرف خود دارند؟ اگر آنها با آسمان و وحی در ارتباطند این چه اعتقاد خرافی است که از دختران متنفرند، با این حال فرشتگان را دختران خدا می ­انگارند، آنها را برای خدا می­ گذارند و پسران را برای خود برمی ­دارند؟ ارتباط با وحی و این همه بی­ عقلی! البته باید توجه داشت که این مطلب در واقع نقل عقیده­ ی آنهاست نه تأیید آن.

 أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرً‌ا فَهُم مِّن مَّغْرَ‌مٍ مُّثْقَلُونَ ﴿٤٠ أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ ﴿٤١

آیا از آنها مزدی می­ خواهی که ایشان از پرداخت آن سنگین بارند؟ (40) آیا اسرار غیب نزد آنهاست و آنها می­ نویسند؟ (41)

شاید تو از ایشان دست مزدی در مقابل تبلیغ رسالتت مطالبه کرده­ ای، و ایشان برای تحمل این خسارتی که بدون جرم باید بپردازند به زحمت افتاده ­اند، به این خاطر ایمان نمی­ آورند؟ اما این محال است چون انبیا هیچ­گاه در برابر ابلاغ رسالت، چیزی درخواست نمی­ کنند. در ادامه می­ فرماید: نکند لوح محفوظ نزد ایشان است، و از آن نسخه برداری کرده به مردم خبر می­ دهند، و از آن جمله این که تو شاعر و مجنونی؟ یا این که چون خود را آگاه به اسرار غیب و احکام الهی می­ دانند پس خود را بی نیاز از رسالت تو می­ بینند؟

 أَمْ يُرِ‌يدُونَ كَيْدًا ۖ فَالَّذِينَ كَفَرُ‌وا هُمُ الْمَكِيدُونَ ﴿٤٢

آیا می­ خواهند نیرنگی بزنند؟ ولی کافران خودشان نیرنگ خورده ­اند (42)

پس هر آنچه که به تو نسبت می­ دهند مانند شاعر و مجنون به خاطر آگاهی آنها از اسرار غیب نیست، بلکه فقط برای خاموش کردن نور حق است، اما باید بدانند این مکر بر علیه خودشان است چون در درجه­ ی اول خود را از سعادت ابدی محروم می­ سازند و خدا به دست خودشان، توفیق هدایت را از آنها سلب و مُهر بر دل­ هایشان می­ زند.

 أَمْ لَهُمْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ‌ اللَّـهِ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا يُشْرِ‌كُونَ ﴿٤٣

آیا ایشان را جز خدا معبودی است؟ منزه است خدای یگانه از آنچه شریک او می­ سازند (43)

یا نکند معبودی به غیر از خدا سراغ دارند که می­ تواند یاور آنها باشد، امّا خدا منزه از شریک داشتن است؛ زیرا اگر غیر از خدا معبودی دیگر می ­داشتند باید بتواند عذابی را که در انتظار آنهاست دفع کند، امّا احدی قادر به حمایت از آنها نیست.

وَإِن يَرَ‌وْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْ‌كُومٌ ﴿٤٤

 و اگر قطعه ­ای از آسمان را در حال سقوط ببینند، گویند: ابری متراکم است (44)

یعنی کفری که دارند و اصراری که بر تکذیب دعوت حقه دارند به حدی رسیده که اگر قطعه­ ای از آسمان را ببینند که بر سرشان فرود می­ آید می­ گویند: نه، این آسمان نیست بلکه ابری است غلیظ و روی هم افتاده و اصلاً نشانه‎ی عذاب نیست. آیه به خوبی پرده از روی تعصب و لجاجت آنها برمی­ دارد، زیرا این­ ها که حقایق حسی را این­ طور انکار می­ کنند معلوم است که با حقایق معنوی چه می­ کنند.

 فَذَرْ‌هُمْ حَتَّىٰ يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ﴿٤٥

پس آنها را رها کن تا روز مرگ خود را که بی­هوش می­ افتند ملاقات کنند (45)

یعنی وقتی تمام عذرها و بهانه ­های مکذبین رد شد. حال به رسول (ص) دستور داده می­ شود که چون لجاجت آنها به حدی رسیده که تاب تحمل حق را ندارند، پس رهای شان کن تا روز مرگ خود را ملاقات کنند. در واقع آیه به­ طور کنایه تهدید می­ کند که اگر به همین حال بمانند عذاب شامل­ شان خواهد شد، عذابی که با مرگ­ شان آغاز و با مجازات­ های اخروی ادامه می­ یابد.

 يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُ‌ونَ ﴿٤٦ وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَٰلِكَ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ‌هُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٧

روزی که تدبیرشان هیچ به کارشان نیاید و نه ایشان یاری شوند (46) و همانا کسانی که ستم کردند، عذابی دیگر دارند، ولیکن بیشترشان نمی­ دانند (47)

روزی که نقشه ­های آنها سودی به حال­ شان نخواهد داشت و از هیچ سو یاری نمی­ شوند. چون از خواص روز قیامت است، که درآن روز تمامی سبب­ها از کار می ­افتد، و امر در آن روز تنها به دست خداست. آنها تصور نکنند که عذاب فقط مخصوص عالم برزخ یا قیامت است، بلکه در همین دنیا باید در انتظار عذاب­ هایی باشند، امّا اکثراً  از  این عذاب ­ها بی­ خبرند و اقلیتی نیز که آگاه هستند  به  واسطه­ ی لجاجت­ شان به مخالفت ادامه می­ دهند.

 وَاصْبِرْ‌ لِحُكْمِ رَ‌بِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَ‌بِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿٤٨

و برای فرمان پروردگارت صابر باش که مسلماً تو تحت نظر مایی، و پروردگارت را هنگامی که برمی­ خیزی، به ستایش تسبیح گوی (48)

در مقابل آن همه کارشکنی و تهمت و لجاجت فقط باید در تبلیغ رسالت صبر و استقامت داشته باشی؛ زیرا تو زیر نظر ما هستی و ما همه چیز را می­ بینیم و از همه موضوعات با خبریم و تو را تنها نخواهیم گذاشت، و در حفاظت کامل ما هستی. به علاوه هنگامی که برمی­ خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی چون تسبیح و تقدیس خدا نیز آرامش و نیروی تو را بیشتر می ­کند، خواه به وقت سحرگاه باشد و خواه نماز واجب و خواه به هنگام برخاستن از هر مجلس و محفلی باشد.

 وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ‌ النُّجُومِ ﴿٤٩

و او را پاسی از شب و به هنگام رفتن ستارگان تسبیح گوی (49)

آیه شریفه به نافله­ ی شب و نافله­ ی صبح تأکید دارد که صفای دیگری می­ بخشد،چون از تظاهر و عوامل غفلت­ زا  به دور است، بنابراین تاثیر بیشتری به­ جا می­ گذارد