ترجمه و توضیح سوره القدر

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١

ما آن را در شب قدر نازل كرديم. (١)

در آغاز سوره مبارکه «زخرف» فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾، اما ﴿وَ إِنَّهُ فىِ أُمّ‏ِ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَليِّ‏ٌّ حَكِيمٌ﴾، یعنی قرآن در لوح محفوظ «عَليِّ حَکِيم» است، نه عبري است و نه عربي، چون سخن از لفظ نيست؛ يک سلسله حقايق و مطالبي است در نزد خداي سبحان که عُلوّ و حکمت دارد، متقن و محکم است، بعد اين «عَليِّ حَکِيم» را ما تنزّل داديم، پس وقتي که پايين آمده لفظ دارد، بالا که هست علم است، فرمود: ما وقتي اين را از لوح محفوظ تنزّل داديم، همين مطالب را گاهي به صورت عبري و سرياني براي انبياي ابراهيمي می­ گوییم، و گاهي هم براي شما به صورت عربي مي گوييم، منتها کاملتر، عاليتر و عمق دارتر آن براي شماست؛ ولي آن‌جا که هست ديگر نه عربي است و نه عبري. [1]لذا فرمودند که دو نزول هست: يک نزول دفعي است و يک نزول هم تدريجي است؛ نزول دفعي آن در ليلهٴ قدر ماه مبارک رمضان بود، و نزول تدريجي آن در ظرف 23 سال بود؛ ولي اين­که نزول دفعي شد يعني چه؟ يعني کلّ اين قرآن دفعتاً نازل شد؟ اگر دفعتاً نازل شد، آن‌جا که از حضرت سؤال می­ شود، حضرت منتظر چيست؟ گاهي دو روز يا سه روز کمتر يا بيشتر منتظر است! مثلا زن و شوهری درباره مسايل خانوادگي خودشان مجادله اي داشتند، آمدند خدمت پيغمبر(ص) و سؤالاتي کردند، بعد حضرت منتظر جواب بود، تا این که آیات اول سوره مجادله نازل شد. ﴿وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما﴾، اين قصه هاي تدريجي نشان مي دهد که حادثه اي اتفاق مي افتد، وجود مبارک حضرت منتظر دستور الهي است، بعد حکم الهي نازل مي شود و حکم مشخص مي شود. پس اين کتاب نمي تواند يک کتاب دفعي باشد! اگر نزول آن دفعي بود و دفعتاً کلّ مجموعه اين کتاب نازل شد، حضرت منتظر چه بود؟! قهراً بين آن نزول دفعي و اين نزول تدريجي بايد فرق گذاشته شود، چون در سوره مبارکه «زخرف» فرمود: اين کتاب مثل باران نيست که ما همه را به زمين انداخته باشيم، اين کتاب يک «حَبل متين» است! ما اين را به زمين آويختيم؛ يک طرف آن بالاست، طرف پايين به دست شماست، در بالا  نه عبري، نه عربي، نه تازي، نه فارسي و نه آذري است، در آن‌جا سخن از لفظ و مفهوم نيست؛ چون لفظ و مفهوم يک امر قراردادي است، پس اين‌ چنين نيست که لفظ و قرارداد در عالَم الهي باشد؛ لذا اگر کسي با آن مقام (علی حکیم) بخواهد تماس بگيرد، يک مرحله است و با «عربيِّ مبين» بخواهد تماس بگيرد، يک مرحله ديگر است؛ آن نزول دفعي برای آن است که وجود مبارک حضرت با آن «عليِّ حکيم» ارتباط پيدا مي کند، کلّ قرآن آن‌جا هست! آن‌جا ديگر وقايع و کثرت ها و سؤال و جواب ها و امثال آنها نيست. نزول تدريجي آن در ظرف 23 سال است که فرمود: ما آن را «عربيِّ مبين» قرار داديم؛ سوره هود آیه 1 می فرماید: فرمود: ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ، كتابى است كه آيات آن استحكام يافته، سپس از جانب حكيمى آگاه توضيح داده شده است﴾،  يعني قرآن يک مرتبه، محکم و متقن و بسته و ملکوتي دارد، که دفعتا برپیامبر نازل شد، و يک مرتبه هم مقام تفصيل و شرح دارد، که در طی 23 سال به پیامبر نازل شد. مطلب بعدي آن است که ما يک قضا داريم و يک قَدَر؛ قضاي الهي يک اصل کلّي است؛ مثل ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ اين يک قضاي الهي است؛ اما قَدَري داريم که مربوط به تکتک افراد در زمان و زمين است که ﴿فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَيَستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ﴾، اين ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ يک اصل کلّي است و شامل همه اين قَدَرهاست، آن قَدَر و اندازه معين به تدريج نازل مي شود. ما قَدَري داريم که زيد در چه زمانی ميميرد که قابل تغيير هم هست و قضايي هم داريم که قابل تغيير نيست؛ قضايي که قابل تغيير نيست، اين است که ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾، کسي که نميرد در عالَم نيست؛ اما براي زيد مشخص شد که مثلاً فلان مقدار عمر دارد، اگر صله رحم کند و بهداشت را رعايت کند، و اگر صله رحم نکند، صدقه ندهد و بهداشت را رعايت نکند و مانند آن عمر او کم ميشود؛ ابهامي نزد خدا نيست، زيرا خدا ميداند که زيد به سوء اختيار خود بيراهه ميرود، يا به حُسن اختيار خود در راه است، زيد کدام راه را انتخاب ميکند و پايان آن چيست «عِندَ الله» معلوم است؛ لذا ﴿أَجَلٌ مُسَمّي عِندَهُ﴾.[2] پس شب قدر شب اندازه‏ گيري است، خداي تعالي در آن شب حوادث يك سال را يعني از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مي ‏كند، زندگي، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايي ديگر از اين قبيل را مقدر مي‏ سازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است بر اين معنا دلالت دارد: (فيها يفرق كل امر حكيم) فرق، به معناي جدا سازي و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و “فرق هر امر حكيم” جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏ اي كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏ گيري مشخص سازند. و از اين استفاده مي‏ شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالي كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مي‏ شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمري شب قدري هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيري و مقدر مي‏شود. براي اين كه اين فرض امكان دارد كه در يكي از شب­هاي قدر چهارده قرن گذشته قرآن دفعتا نازل شده  باشد، ولي  اين  فرض  معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامي قرون گذشته و آينده تعيين گردد.[3]

وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢

و تو چه می­دانی شب قدر چيست؟ (٢)

لحن آيه به گونه­ اي است که عظمت و ارزش شب قدر را بيان مي ­کند. در واقع شب قدر به اين جهت قدر ناميده شده که، جميع مقدّرات بندگان در تمام سال در آن شب تعيين مي­ شود. البته اين امر هيچ­ گونه تضادی با آزادی اراده انسان و مسأله ی اختيار ندارد، چون که تقدير الهی به وسيله ی فرشتگان بر طبق لياقت­ ها و شايستگي­ های افراد و ميزان ايمان و تقوا و پاکی نيّت و  اعمال آنهاست. يعنی برای  هر کس  چيزی  را  مقدر می­ کنند که لايق آن است و زمينه­ هايش از ناحيه ی خود او فراهم شده.[4]

لیْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣

شب قدر بهتر از هزار ماه است. (٣)

هزار ماه يعنى بيش از هشتاد سال، پس شب قدر به اندازه ی يک عمر طولانی پر برکت، ارزش دارد و بهتر بودنش از حیث فضیلت عبادت است، چون همه‌ی عنايت قرآن در اين است که مردم را به خدا نزديک و به وسيله ی عبادت زنده کند، پس زنده داری آن شب با عبادت، بهتر است از عبادت هزار ماه. (که مقصود ارزش بسیار زیاد آن است). و ممكن است همين معنا را از آيه سوره دخان نيز استفاده كرد، چون در آنجا شب قدر را پر بركت خوانده، و فرموده: انا انزلناه في ليلة مباركة.[5]

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ ﴿٤

فرشتگان و روح در آن شب به فرمان پروردگارشان برای هر کاری فرود آیند (4)  

با توجه به اين­كه تنزل فعل مضارع است، و دلالت بر استمرار دارد روشن مى ‏شود كه شب قدر مخصوص به زمان پيغمبر اكرم (ص) و نزول قرآن مجيد نبوده، بلكه امرى است مستمر و شبى است مداوم كه در همه سال تكرار مى ‏شود. در اين كه منظور از روح كيست؟ بعضى گفته‏ اند: جبرئيل امين است كه روح الامين نيز ناميده مى‏شود، و بعضى روح را به معنى وحى تفسير كرده‏اند، [وكذلك اوحينا اليك روحا من امرنا: همان­ گونه كه بر پيامبران پيش وحى فرستاديم بر تو نيز به فرمان خود وحى كرديم(52/ شوری)]. بنابر اين مفهوم آيه چنين مى‏ شود: فرشتگان با وحى الهى در زمينه تعيين مقدرات در آن شب نازل مى ‏شوند. در اينجا تفسير سومى وجود دارد كه از همه نزديک­تر به نظر مى‏ رسد، و آن اين­كه روح مخلوق عظيمى است ما فوق فرشتگان، چنان كه در حديثى از امام صادق (ع) نقل شده است كه شخصى از آن حضرت سؤال كرد: آيا روح همان جبرئيل است؟ امام (ع‏) در پاسخ فرمود: جبرئيل من الملائكة، و الروح اعظم من الملائكة، ا ليس ان الله عز و جل يقول: تنزل الملائكة و الروح؟ جبرئيل از ملائكه است، و روح اعظم از ملائكه است، مگر خداوند متعال نمى‏ فرمايد: ملائكه و روح نازل مى‏ شوند؟. منظور از “من كل امر” اين است كه فرشتگان براى تقدير و تعيين سرنوشت­ ها و آوردن هر خير و بركتى در آن شب نازل مى ‏شوند، و هدف از نزول آنها انجام اين امور است. يا اين­كه هر امر خير و هر سرنوشت و تقديرى را با خود مى‏ آورند. تعبير به “ربهم” كه در آن تكيه روى مساله ربوبيت و تدبير جهان شده است. تناسب نزديكى با كار اين فرشتگان دارد كه آنها براى تدبير و تقدير امور نازل مى ‏شوند و كار آنها نيز گوشه‏ اى از ربوبيت پروردگار است.[6]

سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥

شبی است سرشار از سلامت و برکت تا طلوع صبح. (۵)

پس لطف خدا در اين شب بر اين تعلق گرفته که هر کدام  از  بندگان که  به  سوی  او رومی ­آورد مشمول رحمت بی­کران او شود و اين­ طور خواسته که در شب قدر درهای عذاب بسته باشد و کيد شياطين مؤثر واقع نشود.[7]

 

   www.portal.esra.ir  –  تفسیر سوره زخرف، آیت الله جوادی آملی،  جلسه1 (29/9/94) [1]

   www.portal.esra.ir  –  تفسیر سوره دخان، آیت الله جوادی آملی،  جلسه 1و2 (10و11/11/94)­[2]

 – المیزان، ج 20، ص 764 – 763[3]

 – نمونه، ج 27، ص 187[4]

 – المیزان، ج 20، ص 767 – 766[5]

 – نمونه، ج 27، ص 185 – 184[6]

 – المیزان، ج 20، ص 768[7]