ترجمه و توضیح سوره القمر 25 – 1

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خداوندی ‎که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش‎ از آن مؤمنین است.

اِقْتَرَ‌بَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ‌ ﴿١

قیامت نزدیک شد و ماه بشکافت (1)

این آیه به معجزه­ ی شق القمر، که خدای تعالی به دست رسول خدا (ص) در مکه و قبل از هجرت به پیشنهاد مشرکین مکه به وقوع پیوست، اشاره می­ کند. بعضی از مفسران گفته ­اند: شق القمر این است که به زودی در هنگام برپایی قیامت ماه دو نیم می­شود؛ اما با توجه به آیه بعد که این اتفاق را معجزه می­ نامد، منظور آیه این است که، مشرکین حتی اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند، می­ گویند: سحری است پشت سرهم؛ و چون روز قیامت، روز پرده پوشی نیست، روزی است که همه‎ی حقایق ظهور می­ کند، بنابراین؛ معنا ندارد در چنین روزی، بعد از دیدن شق ­القمر باز بگویند: این سحری پی در پی است، پس هیچ چاره­ای نیست جز این که بگوییم شق القمر معجزه­ ای بود که واقع شده تا مردم را به سوی حق و صدق دعوت پیامبر گرامی اسلام راهنمایی کند. و اگر نزدیک شدن قیامت و این معجزه را با هم ذکر کرد، به خاطر آن است که اصولاً ظهور پیامبر اسلام(ص) خود نشانه­ ای از نزدیکی قیامت  است،  چون بعد از پیامبر اسلام دیگر پیامبری تا  قیامت نخواهد آمد و طومار نبوت و رسالت برچیده شد.

وَإِن يَرَ‌وْا آيَةً يُعْرِ‌ضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ‌ مُّسْتَمِرٌّ‌ ﴿٢

و اگر معجزه ­ای ببینند، روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است(2)

یعنی مشرکان و مخالفان لجباز برای این که بهانه ­ای برای تسلیم نشدن به حق داشته باشند، هر معجزه­ ای که ببینند درباره ­اش می­ گویند: این­ها همه سحرهایی است پشت سرهم. گویا آنها معجزات مکرری از پیامبر(ص) دیده بودند که شق القمر در ادامه­ ی آنها بود و ایشان همه را حمل بر سحر می­ کردند.

وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَكُلُّ أَمْرٍ‌ مُّسْتَقِرٌّ‌ ﴿٣ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ‌ ﴿٤

و تکذیب کردند و پیرو هوس ­های خود شدند، و هر امری به جای خود قرار گیرد (3) و به تحقیق از اخبار آنچه در آن  عبرتی کافی است، برای شان آمده است (4)

یعنی مشرکان، رسول خدا (ص) و آیاتی را که آورده تکذیب کردند، در حالی که این تکذیب­ ها وتهمت­ هایی ‎که روی حق پرده می­ کشد همیشه باقی نمی­ ماند، بلکه حق به قرارگاه خود که منظر عموم است رفته، رؤیت خواهد شد؛  آن گاه به زودی خواهند دانست که رسول خدا (ص) بر حق و صادق است. کلمه “مزدجر” به معنای پندگیری است. و کلمه “الانباء” بیان همان چیزی است که در آن عبرت و پندگیری است. پس مراد از آن انباء، اخبار امت­ های گذشته­ ای است که هلاک شدند، و یا مقصود اخبار روز قیامت است، و هر دو  وجه را احتمال داده ­اند، که می­ فرماید: در این اخبار عبرت و پندی است.

 حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ ۖ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ‌ ﴿٥

حکمتی رساست، لیکن هشدارها فایده نمی­ دهد (5)

حکمة: به معنای کلمه‎ی حقی است که از آن بهره برداری شود، پس حکمت بالغه آن حکمتی است که کامل باشد، و از ناحیه­ ی خودش نقصی، و از جهت اثرش کمبودی نداشته باشد. پس می ­فرماید: این قرآن و یا آنچه به سوی آن دعوت می­ کند، از آیات الهی، و اخباری که از اقوام گذشته رسیده و خبرهایی که از قیامت داده شده، هر کدام حکمتی کامل و روشن و رساست که می­تواند در روح و جان انسان­ ها اثر بگذارد، ولی آن را تکذیب کرده دنبال هواهای نفسانی خود را گرفتند، در نتیجه هشدارها سودی به حال­ شان نبخشید.

فَتَوَلَّ عَنْهُم يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَىٰ شَيْءٍ نُّكُرٍ‌ ﴿٦

پس از آنان روی برتاب، و روزی را به یاد آور که دعوت کننده حق به سوی امر دهشتناکی دعوت کند (6)

می­ فرماید: وقتی تکذیب کنندگان پیرو هوای نفس خود هستند، و هشدارهای تو سودی به حال­ شان ندارد، و موعظ ه­ها و عبرت­ ها به خرج­ شان نمی ­رود، تو هم از ایشان رو برگردان و اصرار بر دعوت­ شان نکن. در این صورت عاقبت کار این تکذیب کنندگان چه خواهد بود؟ آیه می ­فرماید: درروز قیامت، دعوت کننده ­ای ایشان را به امری بس دشوار دعوت می‎کند، یعنی دعوت به حساب و بررسی نامه­ ی اعمال و پاداش و کیفر.

خُشَّعًا أَبْصَارُ‌هُمْ يَخْرُ‌جُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَ‌ادٌ مُّنتَشِرٌ‌ ﴿٧

در حالی که چشمان­ شان به زیر افتاده، از قبرها بیرون می ­آیند گویی آنان ملخ­ های پراکنده ­اند (7)

اگر آیه خشوع را به دیدگان نسبت داده، از این جهت است که حالت خشوع و ذلت بیش از هر چیز در دیدگان ظهور می­ کند. و اگر مردم را در خارج شدن از قبرها، به ملخ ­های منتشر تشبیه کرده، از این جهت است که، ملخ وقتی منتشر می­ شود هر دسته داخل در دسته دیگر می­ شود و با هم مخلوط می­ شوند، با این که به ظاهر، هریک از آنها جهتی مخالف جهت دیگر دارد؛ در روز قیامت هم مردم بدون هدف و نظم و ترتیب به هر سو روانه می­ شوند.

مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ ۖ يَقُولُ الْكَافِرُ‌ونَ هَـٰذَا يَوْمٌ عَسِرٌ‌ ﴿٨

در حالی که به سوی این دعوت­ کننده، گردن می ­کشند، کافران گویند: امروز روز سختی است (8)

هنگامی که آنها به دنبال این دعوت از قبرها خارج م ی­شوند، از شدت وحشت به سوی او گردن می­ کشند، سپس خیره نگاه می­ کنند و بعد به سرعت به سوی او می ­روند تا در دادگاه الهی حاضر شوند؛ اینجاست که کافران در حالی که ترس سراپای آنها را فراگرفته می­ گویند: امروز روز سخت و دردناکی است.

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ‌ ﴿٩

پیش از آنها قومِ نوح تکذیب کردند، بنده­ ی ما را دروغگو خواندند و گفتند: دیوانه­ ای طرد شده است(9)

می­فرماید: قوم نوح همه­ ی رسولان را تکذیب می­کردند، و در نتیجه بنده ­ی ما، نوح (ع) را هم تکذیب کردند، و به این هم اکتفا نکردند، بلکه نسبت جنون هم به او دادند و گفتند: او جن زده­ای است که اثری از آزار جن در او هست، در نتیجه هیچ سخنی نمی‎گوید، مگر آن که اثری از آن حالت جن­زدگی در سخنش هست، تا چه رسد به این که سخنش وحی آسمانی باشد. تعبیر”بنده ی ما” به منظور تجلیل از آن جناب و تعظیم امر او، و نیز اشاره به این نکته بود که تکذیب نوح (ع) در واقع تکذیب خدای تعالی است، چون او بنده­ ی خدا بود و خودش چیزی نداشت، هرچه داشت از خدا بود.

فَدَعَا رَ‌بَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ‌ ﴿١٠ فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ‌ ﴿١١ وَفَجَّرْ‌نَا الْأَرْ‌ضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ‌ قَدْ قُدِرَ‌ ﴿١٢

 پس پروردگار خود را خواند که: من مغلوب شده ­ام پس انتقام گیر (10) پس درهای آسمان را با آبی فراوان و پی درپی گشودیم (11) و زمین را به صورت چشمه­ هایی شکافتیم تا آب برای امری که تقدیر شده بود به هم پیوست (12)

کلمه­ ی” انتصار” به معنای انتقام است و منظور آن­جناب از این که گفت: من شکست خورده شدم این است که از ظلم و قهر و زورگویی به تنگ آمدم، نه این که از نظر حجت و دلیل محکوم شده­ ام، بنابراین؛ نفرین می ­نماید که خدایا انتقامم را از مردم بگیر. در این هنگام درهای آسمان را گشودیم و آبی فراوان و پی در پی فرو بارید. شدت ریزش باران آن­چنان بود که گویی باران در پشت آسمان انبار شده و نمی ­توانسته پایین بریزد و همین که درب آسمان باز شد به شدت هرچه تمام­تر فرو ریخته است. نه تنها از آسمان آب زیادی فرو ریخت که زمین را نیز شکافتیم و آب از آن جوشیدن گرفت و این دو آب به اندازه­ای که مقدر بود، به هم متصل شدند و سراسر زمین را فراگرفتند و دریایی عظیم و طوفانی تشکیل دادند و به این ترتیب امر خدا مقدر شد.

وَحَمَلْنَاهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ‌ ﴿١٣ تَجْرِ‌ي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِّمَن كَانَ كُفِرَ‌ ﴿١٤

و او را بر مرکبی از تخته­ ها و میخ ­ها حمل‎کردیم (13) مرکبی‎که زیر نظر ما حرکت می ­کرد! این پاداش کسی بود که مورد انکار واقع شده بود (14)

آیه با تعبیری پرمعنا بیان می ­دارد که در میان آن طوفان عظیم و سراسری که همه چیز را در کام خود فرو برده بود، فرمان نجات نوح (ع) و یارانش را به یک مشت میخ و قطعات چوب سپردیم، و آنها این وظیفه را به خوبی انجام دادند و این یعنی قدرت نمایی خدا. سپس می ­فرماید: کشتی مذکور زیر نظر ما بر روی آبی که محیط بر زمین شده بود می­ چرخید، و خلاصه ما مراقب و حافظ آن بودیم؛ جریان کشتی نوح در عین این که باعث نجات سرنشینان بود، کیفر کسانی هم بود که کفر ورزیدند، جزایی بود علیه کفار و به نفع کسی که نبوتش انکار شده بود.

وَلَقَد تَّرَ‌كْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ‌ ﴿١٥ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ‌ ﴿١٦

 به راستی آن را برجای نهادیم تا عبرتی باشد، آیا کسی هست که پند گیرد؟! (15) پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من (16)

می­ فرماید: سوگند می­ خورم که ما آن کشتی را که نوح و مؤمنین همراه او در آن بودند، نجات دادیم، و آن را آیتی کردیم مایه عبرت، حال آیا متذکری هست که از آن عبرت گرفته به وحدانیت خدای تعالی پی ببرد و بفهمد که دعوت انبیای او حق است؟ و این که عذاب او دردناک است؟ و لازمه ­ی این آیه آن است که کشتی نوح تا ایامی که این آیات نازل می­شده محفوظ مانده باشد، تا علامتی باشد که به وقوع طوفان دلالت کند و آن را یادآور شود، همچنان که گفته شده: در بعضی از قله­ های کوه آرارات که نامش جودی است قطعاتی از چوب­ های کشتی نوح را دیده ­اند که متلاشی شده بود. همین­ طور ما این سرگذشت را در میان امت­ها باقی گذاردیم تا کفار متذکر شوند که عذاب و هشدارهای من چگونه است؟ یعنی بفهمند که در صورت ادامه­ ی راه کفار زمان نوح، از آن عواقب وخیم در امان نیستند پس بهتر است از آن ماجرا درس عبرت بگیرند.

 وَلَقَدْ يَسَّرْ‌نَا الْقُرْ‌آنَ لِلذِّكْرِ‌ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ‌ ﴿١٧)

و قطعاً قرآن را برای پندآموزی آسان کردیم، پس آیا پندگیرنده­ ای هست (17)

یعنی، سوگند می­ خورم که ما قرآن را آسان کردیم، به طوری که فهم مقاصدش برای عامه و خاصه­ ی مردم، برای فهم­ های ساده و عمیق آسان باشد، هریک به قدر فهم خود چیزی از آن بفهمد، تا به وسیله­ ی آن متذکر شوند؛ آیا متذکری هست که با قرآن متذکر گشته به خدا ایمان آورد، و به دین حقی که به آن دعوت م ی­کند متدین شود؟ اما چه می­توان کرد هنگامی که نطفه­ی حیاتی یک بذر مرده باشد، با هیچ خاک و آبی نخواهد رویید.

كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ‌ ﴿١٨ إِنَّا أَرْ‌سَلْنَا عَلَيْهِمْ رِ‌يحًا صَرْ‌صَرً‌ا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ‌ ﴿١٩ تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ‌ ﴿٢٠ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ‌ ﴿٢١

قوم عاد تکذیب کردند، پس چگونه بود عذاب و هشدارهای من (18) همانا ما بر سر آنها تند بادی سوزان در روزی پیوسته شوم فرستادیم (19) که مردم را از جا می­کند، گویی تنه­ های نخلی بودند که ریشه کن شده ­اند (20) پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من (21)

در واقع آیه با هشداری دیگر دل­ها را متوجه کیفیت عذاب هولناکی می­ کند که دامنگیر قوم عاد شد. در روزی نحس و شوم که نحوستش مستمر بود و امیدی به خیر و نجات در آن روز نبود، خدای تعالی بادی سخت و تند فرستاد. قدرت تند باد به گونه‎ای بود که مردم عاد را که بسیار قوی هیکل بودند همانند تنه­ های درخت خرما که از ریشه کنده شده باشند، از جا برمی ­کند و به هر سو پرتاب می­ نمود. اکنون ببینید عذاب و هشدارهای من چگونه بود؟ وقتی با آن عصیانگران چنین رفتارکردیم پس شما درباره‎ی خود چه اندیشه می ­کنید که راه آنها را می ­روید؟

وَلَقَدْ يَسَّرْ‌نَا الْقُرْ‌آنَ لِلذِّكْرِ‌ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ‌ ﴿٢٢

و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده­ ای هست؟ (22)

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ‌ ﴿٢٣ فَقَالُوا أَبَشَرً‌ا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ‌ ﴿٢٤ أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ‌ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ‌ ﴿٢٥

قوم  ثمود بیم ­رسانان را تکذیب کردند (23)  پس گفتند: آیا بشری یکه و تنها  از خودمان‎ را پیروی‎ کنیم؟ در این‎ صورت ما قطعا درگمراهی ‎و جنون خواهیم بود (24)آیا از میان همه­ ی ما وحی بر او إلقا شده است؟ بلکه او دروغگویی خودخواه است (25)

قوم ثمود پیامبر خود، صالح (ع) را تکذیب کردند و گفتند: آیا بشری را که از نوع خود ما یک نفر تک و تنهاست، نه نیروئی دارد و نه جمعیتی با اوست، پیروی کنیم؟ راستی اگر کار ما به اینجا بکشد، در گمراهی و جنون و بیچارگی خواهیم بود. در واقع آیه بیانگر این مطلب است که قوم ثمود عادت کرده بودند از کسی پیروی کنند که مانند ملوک و بزرگان قوم دارای نیرو و جمعیت، و از امتیازات مادی برخوردار باشند. در ادامه گفتند: آیا از میان همه­ ی ما وحی تنها بر او نازل شده، با این که هیچ فضیلتی بر ما ندارد؟ نه چنین چیزی هرگز شدنی نیست، او بسیار دروغگوست و می­ خواهد به این وسیله بر ما بزرگی و حکومت کند.