بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِكِ النَّاسِ ﴿٢﴾ إِلَـهِ النَّاسِ ﴿٣﴾
بگو پناه مي برم به پروردگار مردم. (١) به فرمانروای مردم (٢) به معبود مردم. (٣)
قابل توجه اين كه در اينجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبيت و مالكيت و الوهيت) تكيه شده است. طبع آدمي چنين است كه وقتي شري به او متوجه مي شود و جان او را تهديد مي كند، و در خود نيروي دفع آن را نمي بيند به كسي پناهنده مي شود كه نيروي دفع آن را دارد، تا او وي را در رفع آن شر كفايت كند، و انسان در اين گونه موارد به يكي از سه پناه، پناهنده مي شود: يا به ربي پناه مي برد كه مدبر امر او و مربي او است، و در تمامي حوائجش از كوچك و بزرگ به او رجوع مي كند، در اين هنگام هم كه چنين شري متوجه او شده و بقاي او را تهديد مي كند به وي پناهنده مي شود تا آن شر را دفع كرده بقايش را تضمين كند، و از ميان آن سه پناهگاه، دومين پناه، كسي است كه داراي سلطنت و قوتي كافي باشد، و حكمي نافذ داشته باشد، به طوري كه هر كس از هر شري بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت و سلطنتش آن را دفع كند. در اين ميان سبب سومي است و آن عبارت است از الهي كه معبود واقعي باشد، چون لازمه معبوديت اله و مخصوصا اگر الهي واحد و بي شريك باشد، اين است كه بنده خود را براي خودخالص سازد، يعني جز او كسي را نخواند و در هيچ يك از حوائجش جز به او مراجعه ننمايد، جز آنچه او اراده مي كند اراده نكند، و جز آنچه او مي خواهد عمل نكند .پس اگر قرار است آدمي در هنگام هجوم خطرهايي كه او را تهديد مي كند به ربي پناهنده شود، الله تعالي تنها رب آدمي است و به جز او ربي نيست، و نيز اگر قرار است آدمي در چنين مواقعي به پادشاهي نيرومند پناه ببرد، الله سبحانه، پادشاه حقيقي عالم است، چون ملك از آن او است و حكم هم حكم او است .و اگر قرار است بدين جهت به معبودي پناه ببرد، الله تعالي معبودي واقعي است و به جز او اگر معبودي باشد قلابي و ادعايي است.[1]
مِن شرّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾
از شرّ وسوسه گر پنهان شونده. (۴)
شيطان را از اين جهت خنّاس خوانده که پيوسته آدمی را وسوسه می کند و به محض اين که انسان به ياد خدا می افتد پنهان می شود، در کمين می نشيند و باز همين که انسان از ياد خدا غافل مي شود جلو می آيد و به وسوسه می پردازد.[2]
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾
که درون سينه های مردم وسوسه می کند. (۵)
اين وسوسه گران شيطان صفت هم خودشان مخفی اند و هم برنامههایشان پنهان است و اين هشداری است به همه ی رهروان راه حق که منتظر نباشند شيطان را در چهره و قيافه ی اصلی ببينند، يا برنامههای شان را در شکل انحرافی مشاهده کنند، هرگز چنين نيست، آنها وسواس خنّاسند، و کارشان حقه و نيرنگ و دروغ و رياکاری و ظاهرسازی و مخفی کردن حق است. اگر آنها در چهره ی اصلی ظاهر شوند، اگر آنها باطل را با حق نياميزند، و اگر آنها صریح و صاف سخن بگویند، به گفته ی علی (ع) مطلب بر پويندگان راه خدا مخفی نمی شود، آنها هميشه قسمتی از اين می گيرند، و قسمتی از آن، و به هم آميزند تا بر مردم مسلّط شوند.[3]
مِنَ الْجِنَّةِ وَلنَّاسِ ﴿٦﴾
چه از جن باشد چه از انسان.(۶)
بعضي از مردم هستند که از شدت انحراف، خود در زمره ی شيطانها قرار می گيرند. آيه ی شريفه هشدار می دهد که وسواس خناس تنها در ميان يک گروه و يک جماعت، و در يک قشرخاص نيستند، در ميان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و جماعتی يافت می شوند، دوستان ناباب، همنشين های منحرف، پيشوايان گمراه و ظالم، نويسندگان و گويندگان فاسد، وسایل ارتباط جمعی وسوسه گر، همه ی اينها و غير اينها در مفهوم گسترده ی وسواس خناس هستند، بايد مراقب همه ی آنها بود و بايد از شر همه آنها به خدا پناه برد.[4]