بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنین است.
وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ ﴿١﴾ وَطُورِ سِینِینَ ﴿٢﴾ وَهَـذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ﴿٣﴾
سوگند به انجیر و زیتون (١)و به طور سینا (٢) و به این شهر أمن. (٣)
در اینکه آیا منظور سوگند به همین دو میوه معروف است یا چیز دیگر؟ مفسران سخنان گوناگونى دارند. در حالى که بعضى آن را اشاره به همان دو میوه معروف مىدانند که خواص غذائى و درمانى فوق العاده زیادى دارد، بعضى دیگر معتقدند که منظور از آن، دو کوهى است که شهر دمشق و بیت المقدس بر آنها قرار گرفته، چرا که این دو محل سرزمین قیام بسیارى از انبیاء و پیامبران بزرگ خدا است، و این دو قسم با سوگندهاى سوم و چهارم که از سرزمینهاى مقدسى یاد مىکند هماهنگ است. اما هذا البلد الامین مسلما اشاره به سرزمین مکه است، سرزمینی که حتّی در عصر جاهلیت به عنوان منطقهی أمن و حرم خدا شمرده میشد و کسی در آنجا حق تعرّض به دیگری نداشت، حتّی مجرمان و قاتلان وقتی به آن سرزمین میرسیدند در امنیت بودند.[۱]
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ﴿۴﴾
و به تحقیق که ما انسان را به نیکوترین ساختار آفریدیم. (۴)
معنای تقویم انسان آن است که او را دارای قوام کرده باشند، و قوام عبارت است از هر چیز و هر وضع و هر شرطی که ثبات انسان و بقایش نیازمند به آن است. لذا انسان به حسب خلقت طوری آفریده شده که صلاحیت دارد تا در جوار پروردگارش به سعادتی ابدی برسد و این به خاطر این است که خدا او را مجهز به اسبابی کرده که میتواند با آن علم نافع کسب کند و همچنین ابزار و وسایل عمل صالح را هم به او داده، و فرموده: (و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها/ شمس، ۸)، پس هر وقت به آن چه دانسته ایمان آورد، و اعمال صالحه انجام دهد، خدای تعالی او را به سوی خود عروج میدهد و بالا میبرد، هم چنان که فرمود: [ الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه، اعتقاد پاک و صحیح به سوی او بالا میرود، و عمل صالح در بالا رفتن آن کمکش میکند، (فاطر/۱۰)]، و آیات دیگر از این قبیل، که دلالت میکند بر این که مقام انسان مقام بلندی است و همواره میتواند به وسیله ایمان و عمل صالح بالا رود، و این از ناحیه ی خدا عطائی قطع ناشدنی است، و خدا آن را پاداش خوانده.[۲]
ثمّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴿۵﴾
سپس او را به پست ترین درکات بازگرداندیم. (۵)
مىگویند همیشه در کنار کوه هاى بلند دره هاى بسیار عمیق وجود دارد، و در برابر آن قوس صعودى تکامل انسان، قوس نزولى وحشتناکى دیده مىشود، چرا چنین نباشد در حالى که موجودى است مملو از استعدادهای سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قلّهی افتخار قرار میگیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد، بزرگترین مفسده را م یآفریند و آن وقتی است که خودش را از هر پستی، پستتر کرده است، پس به پایین ترین مراحل باز گردانیده میشود.[۳]
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ﴿۶﴾
مگر کسانی که ایمان آورده اند وعمل شایسته انجام دادندکه پاداشی بی پایان است.(۶)
پس کسانی که بر فطرت پاک اولیّه خود باقی بمانند و به اقتضای احسن تقویم خودشان عمل کنند و عمل صالح انجام دهند استثنا هستند، ایشان مقام و جایگاه لایق خود را به دست خواهند آورد، که در این صورت برای آنها پاداشی همیشگی و دایمی است. اجر، فیض الهی است که خدا به خاطر یک عمل اختیاری به انسان می دهد. [۴]
فَمَا یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ ﴿٧﴾ أَلَیْسَ اللَّـهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ ﴿٨﴾
پس چیست که تو را به تکذیب روز جزا وامی دارد؟ (٧) آیا خدا بهتر از همه حکم کنندگان نیست؟ (۸)
ای انسان آن انگیزه ای که تو را واداشته که جزای روز قیامت را تکذیب کنی چیست؟ آن هم بعد از این که مسلم شد که انسان در احسن تقویم خلق شده، و معلوم شد که بعد از خلقت به دو گروه تقسیم میشوند، گروهی از تقویم خدا دادیش که تقویمی احسن بود خارج میشوند و به سوی اسفل السافلین (شقاوت و عذاب) برمی گردند، و گروهی به همان تقویم احسن الهی و بر صراط فطرت اولیه اش باقی میماند، و از سوی دیگر خدای تعالی مدبر امور ایشان و احکم الحاکمین است، حال وقتی خداوند بهترین حاکمان است و حکمت این خدا اقتضا میکند که با این دو گروه از انسانها یک جور معامله نکند، پس نتیجه می گیریم که باید روز جزایی باشد، تا هر گروهی به جزای عملی که کردهاند برسند و عقل و فطرت آدمی اجازه نمیدهد که این روز جزا را انکار کند.[۵]
– المیزان، ج ۲۰، ص ۷۴۰ – ۷۳۹[۲]