بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندیکه رحمت عامّش شامل همه ورحمت خاصّش ازآن مؤمنین است.
وَالطُّورِ ﴿١﴾ وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ ﴿٢﴾ فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ ﴿٣﴾
سوگند به طور (1) و سوگند به کتاب نوشته شده (2) در ورقی سرگشاده (3)
می فرماید: سوگند به کوه طور، همان کوهی که در آنجا به موسی(ع) وحی شد؛ و کتابی که نوشته شده است، که به تناسب سوگند قبلی منظور تورات است، که در سابق در کاغذهای پوستی نوشته می شد، و هر وقت می خواستند آن را بخوانند لوله کاغذ را باز می کردند و می خواندند. بعضی از مفسرین گفته اند: آن کتاب بر صفحه ای از بهترین صفحات نگاشته شده که در عین حال باز است و پیچیده نیست.
وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ ﴿٤﴾ وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ ﴿٥﴾ وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ﴿٦﴾
و سوگند به بیت المعمور (4) و سوگند به سقف برافراشته (5) و سوگند به دریای آکنده (6)
یعنی سوگند به کعبه که خانه ی خداست و به آسمان و به دریای برافروخته. از نظر علمی آتش گرفتن اقیانوس ها سخنی مقبول است. ممکن است در اثرانفجارها و زلزله های عظیم درون زمین، مواد مذاب داخل زمین به بیرون راه یابد و از کف دریاها بیرون بزند و همه چیز را دود و بخار کند. و اما بیت المعمور، در روایات آمده است که بیت المعمور خانه ایست در آسمان برابر کعبه که محل زیارت ملائکه است.
إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ ﴿٧﴾ مَّا لَهُ مِن دَافِعٍ ﴿٨﴾
که بی تردید عذاب پروردگار تو واقع شدنی است (7) آن را هیچ بازدارندهای نیست (8)
یعنی به همه ی اینها قسم که عذاب روز قیامت واقع می شود، چون از اموری است که قضایش رانده شده (حکمش داده شده)، و گریزی از وقوعش نیست. و نکته ی جالب این است که به جای عذابِ خدا می فرماید: عذاب پروردگارت تا پیامبر را در مقابل تکذیب کنندگان تایید نموده، آنجناب را دلگرم کند، که پروردگارش در چنین روزی خوارش نمی سازد، و بی یاورش نمیگذارد.
يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا ﴿٩﴾ وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا ﴿١٠﴾
روزی که آسمان سخت به لرزه درآید (9) و کوه ها به حرکت درآیند (10)
این دو آیه اشاره است به آن زلزله ی عظیمی که قبل از قیام قیامت در زمین رخ می دهد، و قرآن کریم در چند جا از آن یاد کرده. در آستانه ی قیامت نظام حاکم بر کرات آسمانی به هم می ریزد و آنها از مدارات خود منحرف شده و به هر سو رفت و آمد میکنند، تا این که به جای آنها آسمانی نو به فرمان خدا برپا می شود. دنیا نیز با یک زلزلهی عظیم درهم کوبیده می شود و نظامی تازه جای آن را می گیرد و انسان در برابر اعمالش قرار می گیرد.
فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ ﴿١١﴾ الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ ﴿١٢﴾
پس درآن روز وای بر تکذیب کنندگان (11) آنان که به یاوهگویی سرگرمند (12)
می فرماید: وقتی مطلب از این قرار است، و هیچ مفرّی از وقوع عذاب نیست، پس وای به حال کسی که آیات خدا را تکذیب میکند. و از این آیه معلوم میشود که عذاب شوندگان در روز قیامت، همان تکذیب کنندگان در دنیا هستند؛ یعنی همان هایی که سرگرم مجادله در آیات خدا و انکار و استهزای آنها می باشند، و همه ی حقایق را به بازی و مسخره کردن می گیرند؛ پس وای بر آنان باد.
يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَىٰ نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا ﴿١٣﴾ هَـٰذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ ﴿١٤﴾
روزی که با خشونت و شدت به سوی آتش جهنم رانده می شوند (13) این همان آتشی است که دروغش می پنداشتید (14)
در آن روز آنها با تحقیر و توهین و با شدت وصف ناپذیری به سوی جهنم هُل داده می شوند، به آنها گفته می شود: این همان آتشی است که آن را تکذیب می کردید. که البته منظور از تکذیب آتش، تکذیب خبرهایی است که پیامبر از طریق وحی الهی به آنها می داده، و می فرموده : به زودی مجرمین با آن آتشمعذب می شوند.
أَفَسِحْرٌ هَـٰذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿١٥﴾
پس آیا این افسون است یا شما نمی بینید (15)
تکذیب کنندگان پیوسته در دنیا می گفتند: آنچه پیامبر آورده سحر است، و او از طریق ساحری پرده بر چشم های ما می افکند تا حقایق را نبینیم، لذا در قیامت به عنوان سرزنش و توبیخ، به هنگامی که آتش دوزخ را به چشم می بینند، به آنها گفته می شود: وقتی این آتش همان آتش است که تکذیبش می کردید، پس دیگر این خبری که قرآن میدهد نمی تواند سحر باشد، همچنان که شما پنداشتید و اخبار انبیا را سحر خواندید.
اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيْكُمْ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٦﴾
داخل آن شوید، می خواهید صبر کنید، یا نکنید، بر شما یکسان است، جز این نیست که بدانچه که میک ردید مجازات می شوید (16)
یعنی این چشیدن آتش برایتان حتمی است، و از شما جدا شدنی نیست، چه صبر کنید و چه صبر نکنید، نه صبر کردن عذاب را از شما برمی دارد، و نه حداقل آن را تخفیف می دهد، و نه بی صبری و جزع و فزع سودی به حالتان دارد؛ چون این عذاب را ما از جایی دیگر نیاورده ایم، بلکه عین عمل خود شماست، همان کارهایی است که می کردید، و معقول نیست که بین عمل و صاحب عمل جدایی بیفتد. آیه، هم به تجسم اعمال تأکید می کند، و هم عدالت الهی را مورد توجه قرار می دهد، زیرا آتش جهنم چیزی نیست جز اعمال خود انسان.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ ﴿١٧﴾ فَاكِهِينَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ ﴿١٨﴾
بی شک پرهیزگاران در باغ ها و ناز و نعمتند (17) به آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و خدای شان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است (18)
می فرماید: مردم با تقوا و آنها که در زندگی از خدا پروا دارند در روز قیامت در بستان ها سکونت می کنند، و نعمتی فراوان بر آنان احاطه دارد. تعبیر به متقین به جای مؤمنین برای این است که نشان دهد بهشت را به ایمان وعمل صالح می دهند و نه ایمان تنها. بهشتیان درمقابل نعمت های پروردگارشان از خوشحالی در پوست نمی گنجند و پیوسته با هم مزاح می کنند. یعنی دلشان از هر غمی تهی است و چون پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ دور نگه داشته، بنابراین هیچ اندوهی ندارند و در نهایت آرامش به سر می برند. تکرار “ربهم” نشان دهنده ی نهایت لطف خدا نسبت به آنهاست.
كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿١٩﴾
به پاداش آنچه می کردید بخورید و بیاشامید گوارا باد (19)
نعمت های بهشتی ذاتاً گواراست و هیچ عارضه ی نامطلوبی نخواهد داشت به علاوه در به دست آوردن آنها تحمل هیچ مشقتی لازم نیست، همین طور ترس از تمام شدن آنها نیز وجود ندارد؛ اما با همه ی این اوصاف، فرشتگان به بهشتیان می گویند: گوارایتان باد، که این تعارف لطف دیگری خواهد داشت و لذت ها را چند برابر می کند.
مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ ۖ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ ﴿٢٠﴾ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ ۚ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿٢١﴾
بر تخت های ردیف هم تکیه زنند، و ما ایشان را با حوران درشت چشم تزویج کرده ایم (20) وکسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان پیروی شان کردند، فرزندان شان را به آنها ملحق کنیم و از پاداش عمل شان چیزی نکاهیم. هرکسی در گرو دستاورد خویش است (21)
یعنی ایشان بر پشتی ها و بالش هایی که بر روی مبل های ردیف شده قرار گرفته اند، تکیه می کنند، و حورالعین را قرین (همنشین) ایشان می کنیم. در واقع آیه اشاره به مجلس انس عظیمی می کند که بهشتیان ترتیب داده و از لذات انس با دوستان و مؤمنان دیگر بهره می گیرند. و تعبیر”متکئین”حاکی از نهایت آرامش آنهاست، زیرا انسان معمولاً در حال آرامش تکیه می زند. و مراد از تزویج نیز قرین شدن با حورالعین است، نه عقد زناشویی، به دلیل این که فرموده: (بحورعین) و تزویج را با حرف (باء) متعدی کرده و اگر منظور از تزویج نکاح به عقد بود احتیاج به حرف (باء) نبود. سپس خدای سبحان بر مؤمنین منّت می گذارد و می فرماید: ما از میان ذریه ی مؤمنین آنهایی را که در ایمان به خدا به نوعی از پدران پیروی کنند، به پدران شان ملحق میکنیم، هرچند که ایمان شان به درجه ی ایمان پدران شان نرسد و بدین ترتیب چشم پدران را روشن می سازد. و در عین حال از پاداش عمل پدران چیزی کم نمی کند، و از ثواب پدران چیزی به فرزندان نمی دهد، بلکه مثل آن را که به پدران داده به فرزندان هم می دهد؛ زیرا اعمال هر کس همراه با اوست و هرگز از او جدا نمی شود. در ضمن چون فرمود: پیروی در ایمان، پس معلوم می شود که مراد فرزندان بالغ است، چون خردسالانی که هنوز به حد تکلیف نرسیده اند ایمان شان هنوز ایمان صحیح نشده است.
وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ ﴿٢٢﴾ يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ ﴿٢٣﴾
و از انواع میوه ها و گوشتی که دلخواه آنهاست عطای شان می کنیم (22) درآنجا، جام های شراب را از یکدیگر می گیرند، در آن نه سخن بیهوده باشد و نه گنهکاری (23)
می فرماید: ما به اهل بهشت به طور لاینقطع و پشت سرهم میوه و هر گوشتی را که میل داشته باشند روزی می دهیم، و بهشتیان اختیار دارند تا کم و کیف خوراک شان را خودشان انتخاب کنند. سپس می فرماید: شراب بهشتی آثار شرابهای دنیا را ندارد، که شرابخوار را گناه کار می کند، بلکه شراب بهشتی گوارا و روح پرور است و سبب فساد عقلی نمی شود، و سراسر هشیاری و لذت روحانی و جسمانی است.
وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ ﴿٢٤﴾
و بر گِرد آنها جوانان (خدمتکار) خاص آنها می گردند که گویی مروارید نهفته درون صدفند (24)
پس نعمت دیگر بهشتیان آن است که هر مؤمنی یک خدمتگزار مخصوص دارد که از خدمت کردن نهایت لذت را می برد. این خدمتکاران شباهتی به خدمتکاران دنیایی ندارند، بلکه مانند حوریان، مخلوقات بهشتی هستند، که از شدت زیبایی و صفا و حُسن مانند لؤلؤیی هستند که از ترس دستبرد اجانب در گنجینه پنهانش میکنند.