فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ ﴿٥٦﴾
ولی پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که پاکی میورزند. (56)
بعد از این که پیامبر بزرگ خدا، لوط (ع) با آن بیان شیوا و مستدل آنها را از عمل همجنس گرایی باز میدارد، و به آنها نشان میدهد که این کار نتیجه جهل و نادانی و بی خبری از قانون آفرینش و از همه ی ارزش های انسانی است، قوم کثیف و آلوده او گفتند: خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، چرا که اینها افرادی پاکند و حاضر نیستند خود را با ما هماهنگ کنند. البته اینها به خاطر فرو رفتن در منجلاب فساد و خوگرفتن با آلودگی، این سخن را از روی مسخره به خاندان لوط میگفتند که اینها تصور می کنند کار ما ناپاکی است، و پرهیز آنها پاکدامنی! و چه شگفت آور است که حس تشخیص انسان بر اثر خوگرفتن به یک عمل ننگین دگرگون شود.[1]
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ ﴿٥٧﴾
پس او و خانواده اش را نجات دادیم، جز زنش را که مقدر کردیم که از بازماندگان باشد. (57)
در روایات آمده که لوط حدود سی سال آنها را تبلیغ کرد ولی جز خانواده اش، آن هم به استثنای همسرش که با مشرکان هم عقیده بود، به او ایمان نیاوردند. بدیهی است چنین گروهی که امید اصلاح شان نیست، جایی در عالم حیات ندارند و باید طومار زندگی شان در هم پیچیده شود، لذا آیه شریفه می فرماید: ما لوط و خاندانش را رهایی بخشیدیم به جز همسرش که ما او را از جمله باقیماندگان در عذاب قرار دادیم.[2]
وَ أَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ ﴿٥٨﴾
و باران برایشان باراندیم و باران بیم داده شدگان، بد بارانی است. (59)
پس از بیرون آمدن خانواده لوط از شهر در موعد معین (در سحرگاه شبی که شهر غرق فساد و ننگ بود) به هنگام صبحگاهان بارانی از سنگ بر قوم لوط فرستادیم، فرموده: [أمطرنا علیهم حجارة من سجیل، (حجر/74)]، که همگی زیر آن مدفون شدند، و این بعد از آن بود که زلزله وحشتناکی سرزمین آنها را به کلی زیر و رو کرد، و چه سخت و ناگوار و بد است باران انذارشدگان![3]
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّـهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّـهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٥٩﴾
بگو: سپاس برای خداست، و سلام بر آن بندگانش که برگزیده است. آیا خدا بهتر است، یا آنچه شریک با او می کنند. (59)
آیه شریفه بعد از پایان شرح حال پنج پیامبر بزرگ الهی و سرنوشت قوم آنها، روی سخن را به پیامبر گرامی اسلام (ص) کرده و به عنوان یک نتیجه گیری از گذشته و مقدمه ای برای طرح گفتگو با مشرکان، می فرماید: بگو حمد و ستایش مخصوص خدا است، خداوندی که اقوام ننگینی چون قوم لوط را نابود کرد، مبادا دامنه آلودگیهای آنها سراسر زمین را فرا بگیرد. حمد و ستایش برای کسی است که مفسدانی همچون قوم ثمود و فرعونیان گردنکش را به دیار عدم فرستاد تا راه و رسم شان سنت و الگویی برای دیگران نشود، و سرانجام حمد وستایش از آن کسی است که این همه قدرت و نعمت به بندگان با ایمانی همچون داود و سلیمان (ع) بخشید و گمراهانی همچون قوم سبا را به وسیله آنها هدایت کرد. سپس می فرماید: بر بندگان برگزیده اش (موسی، صالح، لوط، سلیمان، و داود و…) و پیروان راستین شان سلام بفرست. در ادامه می فرماید: آیا خداوندی که این همه قدرت و توانایی و موهبت و نعمت دارد بهتر است، یا بتهایی را که آنها شریک خدا قرار میدهند و مطلقا مبدأ اثر نیستند؟ در سرگذشت پیامبران گذشته دیدیم که بتها هرگز نتوانستند به هنگام نزول بلاها کمترین کمکی به عابدان خود کنند، در حالی که خداوند؛ مؤمنان را در هیچ یک از مشکلات تنها نگذارد، و لطف بی پایانش به یاری آنها آمد.[4] باید توجه کرد در این که خدا به پیامبر گرامی اسلام دستور میدهد به بندگان برگزیده اش سلام کن، این معنا را میرساند که نفس خود را از هرچه که با این تسلیم ضدیت دارد، و مانع آن می شود خالی کن، چرا؟ برای این که نزد آن بندگان غیر از هدایت الهیه و آثار جمیل آن چیزی نیست،- تا نفس آن را بهانه قرار داده از سلام بر آنان دریغ ورزد- پس نفس خود را آماده ساز تا هدایتی راکه نزد ایشان است بپذیری، چون معنای سلام خود مقتضی تسلیم شدن است.[5]
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ ﴿٦٠﴾
یا آن کس که آسمانها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان نازل کرد، سپس به وسیله آن باغهای با شکوهی رویانیدیم، که رویانیدن درختانش کار شما نبود؟ آیا با این خداوند خدایی است؟ بلکه آنها گروهی هستند که عدول میکنند. (60)
در آخرین آیه بحث گذشته سؤال کوتاه و پر معنایی مطرح شد که آیا خداوند با این همه قدرت و توانایی بهتر است یا بتهای بیارزشی که آنها ساخته اند. در آیات مورد بحث ضمن پنج آیه که با پنج سؤال حساب شده شروع میشود مشرکان را تحت بازپرسی و محاکمه قرار می دهد و روشنترین دلایل توحید را بیان میکند. نخست به خلقت آسمانها و زمین و نزول باران و برکات ناشی از آن پرداخته میفرماید: آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند یا کسی که آسمانها و زمین را آفریده و برای شما از آسمان آبی فرستاد که با آن باغهای زیبا و سرورانگیز رویاندیم، شما قدرت نداشتید که درختان این باغهای زیبا را برویانید، آیا با این حال معبود دیگری با خدای سبحان می گیرید؟[6] سپس می فرماید: بلکه آنان مردمی هستند که از حق به سوی باطل و از خدای سبحان به سوی غیر او عدول می کنند، یعنی ای رسول من! دنبال اینان گرفتن و به حق وادار کردن شان هیچ فایده ای ندارد، چون از حق عدول خواهند کرد.[7]
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٦١﴾
یا آن که زمین را قرارگاه کرد و در آن نهرها پدید آورد، و برای آن کوههای استوار قرار داد و میان دو دریا حائلی گذاشت؟ آیا با این خداوند خدایی است؟ بلکه بیشترشان نمیدانند. (61)
آیا کسی که زمین را پا برجا و آرام کرد، تا شما را نلغزاند، و در شکاف های آن نهرها قرار داد، و برای زمین کوههای ثابت و استوار درست کرد، و بین دو دریا مانعی قرار داد تا آب آن دو مخلوط نگردد، بهتر است، یا آن شریکها که میپرستید؟ آیا با این حال معبود دیگری با خدای سبحان میگیرید؟ شما بیشترتان نادان و بی خبرید، با این که میدانید که من منزه هستم از داشتن شریک.[2]
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿٦٢﴾
یا کیست که درمانده را، چون او را بخواند اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را در زمین جانشین میکند؟ آیا با این خداوند خدایی است؟ چه کم متذکر میشوید. (62)
آیا معبودهای بی ارزش شما بهترند یا کسی که دعای مضطر و درمانده را به هنگامی که او را میخواند به استجابت میرساند، و گرفتاری را برطرف میسازد، و شما را خلفای زمین قرار میدهد؟ اگر دقت شود خدای تعالی برای استجابت دعا دو شرط ذکر میکند: 1) دعا کننده در حال اضطرار باشد و واقعا بیچاره و درمانده باشد، که در این حالت است که او گزافه نخواهد گفت، و دعایش سرشار از حقیقت و واقعیت خواهد بود. 2) فقط خدا را بخواند و در دعا دل به اسباب ظاهری نبسته باشد و بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند گره از کارش بگشاید، یعنی صادقانه و خالصانه خدا را بخواند. اما منشأ اضطرار چیست؟ تصرفاتی که انسان در زمین و مخلوقات زمین میکند اموری است که با زندگی و معاشش ارتباط دارد و گاهی ناگواریها و عواملی او را از این تصرفات باز میدارد، و یا تصرفات او را محدود میسازند، و از بعضی از آنها جلوگیری میکنند، و به این ترتیب انسان را مضطر و بیچاره میسازند. حال خدا از چنین شخصی، موانع و بلاها را برطرف میسازد، و در حقیقت خلافتی را که به او داده بود، تکمیل میکند. [ به یاد آر زمانی را که پروردگارت به ملائکه گفت من در زمین خلیفه قرار خواهم داد. (بقره/30)]، به همین دلیل میفرماید: شما را خلفای زمین قرار میدهد. آیا با این همه معبودی با خدا هست؟ در آخر کفار را سرزنش میکند که چرا جز عده ی قلیلی از این دلایل روشن پند نمیگیرند؟[3]
أَمَّن يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ تَعَالَى اللَّـهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٦٣﴾
یا کیست که شما را در تاریکی های صحرا و دریا هدایت میکند، و کیست که پیشاپیش باران رحمتش، بادها را به مژده میفرستد؟ آیا با این خداوند خدایی است؟ خداوند فراتر از چیزی است که با او شریک میکنند. (63)
تعبیر بشارت دهندگان در مورد بادها و تعبیر به رحمت در مورد باران هر دو جالب است، چرا که بادها هستند که رطوبت هوا و قطعات ابر را از صفحه اقیانوسها برداشته و بر دوش خود حمل میکنند، و به نقاط خشک و تشنه میبرند، و از قدوم باران خبر میدهند. همچنین باران است که نغمه حیات را در سراسر کره خاک سر میدهد و هر جا نازل شود خیر و رحمت و برکت و زندگی می آفریند. آیا معبود دیگری با خدا هست؟ سپس بی آن که منتظر جواب آنها باشد میفرماید: خداوند برتر و بالاتر است از آنچه برای او شریک قرار میدهند.[4]
أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ ۚ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٦٤(
یا آن کس که خلقت را آغاز میکند و سپس آن را برمیگرداند و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی میدهد؟ آیا با این خداوند خدایی است؟ بگو: برهان خویش را بیاورید اگر راست میگویید. (64)
(بدء خلق) به معنای ایجاد خلق است ابتداعاً و برای اولین بار، و (اعاده خلق) به معنای دوباره خلق کردن و برگرداندن آنان در قیامت است، در این آیه شریفه مشرکین را مجاب میکند به این که چرا شرک میورزند، آیا آن کسی که عالم را برای بار اول، و نیز در قیامت برای بار دوم، خلق میکند بهتر است یا سنگ و چوبی که آنان میپرستند؟ از اینجا معلوم میشود که به طور کلی بطلان و نیستی در عالم وجود راه ندارد، بلکه آنچه را که خدای تعالی برای اولین بار هستی داده، به زودی با تجدید خلقت به سوی او برمیگردد. سپس میفرماید: آیا خدایان شما بهترند یا خدایی که به شما از آسمان و زمین روزی میدهد؟ خدای تعالی در این آیه و آیات قبل به مشرکین میفهماند که خلقت و تدبیر از یکدیگر جدا نیستند، و منتهی به خدای تبارک و تعالی است، و اوست که تنها ربّ تمامی موجودات است و شریکی ندارد. پس ربّهای دروغینی که مشرکین میپرستند باطل است. لذا در آیه مورد بحث رسول گرامی خود را دستور میفرماید: از مشرکین مطالبه دلیل کند که به چه دلیل خدایان شما خدایند؟ تا وقتی که از آوردن دلیل عاجز ماندند، خودشان بفهمند که عقیده شان خرافات و در ادعای خود گزافه گو هستند، چون اگر بخواهند درباره پرستشِ تنها دلیل بیاورند، باید آن دلیل، تدبیر ناحیه ای از عالم باشد، در حالی که ثابت شد که تدبیر تمامی خلایق تنها کار خداست.[5] مثلا اگر بخواهند در مورد ربّ باران بگویند، که آن را میپرستیم چون به ما خیر و برکت میدهد، غلط است چون تدبیر همه موجودات به خدا منتهی میشود.[6]
قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّـهُ ۚ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ ﴿٦٥﴾
بگو: جز خدا، هر که در آسمانها و زمین است غیب نمیداند و نمیدانند کی برانگیخته میشوند. (65)
در این آیه برای بار دوم خدای سبحان به رسول گرامش دستور میدهد تا با دلیل دیگری برای بطلان خدایان مشرکین با آنها روبرو شود، و آن دلیل این است که خدایان آنها به غیب و قیامت علمی ندارند، و نمیدانند چه وقتی مبعوث میشوند، درست است که هیچ کس از موجودات زمینی و آسمانی به آن علمی ندارند، ولی شأن معبود این است که امور پرستندگان خود را تدبیر کند، و یکی از امور خلق همانا مسأله جزا در روز قیامت است، که باید آن را نیز تدبیر کند، و در نتیجه روز و تاریخ آن را بداند، و حال آن که خدایان ایشان چه ملائکه، چه جن و چه قدیسین از بشر، هیچ یک از روز بعث اطلاعی ندارند، پس إله و معبود نیستند.[7]
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا ۖ بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ ﴿٦٦﴾
بلکه علم آنها درباره ی آخرت به پایان رسیده؟ بلکه ایشان در آن تردید دارند. بلکه آنها در آن زمینه کوردلاند. (66)
بعد از آن که خدای تعالی در آیه قبل فرمود: که احدی غیر از خدای تعالی زمان قیامت را نمیداند، در این آیه به پیامبر میفرماید: اصلا مشرکین قابل خطاب نیستند، چون علمی به آن ندارند، مثل این که تا به حال به گوششان نخورده، و هیچ خبری از امور آخرت ندارند، چون تمام استعداد و فکر و ذکرشان را در مادیات و زندگی دنیا مصرف کردند، در نتیجه نسبت به امور آخرت در جهل مطلقند، و اگر هم خبر قیامت به گوششان خورده و به دلهاشان وارد شده، اما درباره آن شک دارند و به آن یقین ندارند و تصدیقش نکرده اند، البته اگر اعتقادی به آخرت ندارند، به اختیار خودشان نیست، بلکه خدای سبحان قلوبشان را از درک آن کور کرده و در نتیجه دیگر نخواهند توانست آن را درک کنند.[8]
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا وَآبَاؤُنَا أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ ﴿٦٧﴾ لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿٦٨﴾
و کسانی که کافر شدند گفتند: آیا وقتی که ما و پدرانمان خاک شدیم، حتما بیرون آورده می شویم؟ (67) البته به ما و پدرانمان نیز قبلا همین را وعده داده بودند. اینها جز افسانه های پیشینیان نیست. (68)
این دو آیه دلایلی است که مشرکین برای نبود قیامت بیان میکنند، ابتدا میگویند: چگونه ممکن است ما از لای زمین به صورت انسانی کامل درآییم، همان طور که الان هستیم، با این که میدانیم که بعد از مردن همه خاک میشویم، و پدرانمان نیز همه خاک شدند؟ سپس میگویند: موضوع قیامت را انبیای گذشته به پدران ما وعده داده بودند، چیز نوظهوری نیست، بلکه خیلی قدیمی است، و اگر این خبر درستی بود تا به امروز اتفاق می افتاد، و مردم گذشته از قبرهایشان برمی خاستند، و چون برنخاستند، معلوم میشود این موضوع از خرافاتی است که گذشتگان درست کرده اند.[9]
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ﴿٦٩﴾
بگو: در زمین بگردید و بنگرید عاقبت گنهکاران چگونه شد. (69)
در این جمله خدای تعالی به رسول گرامیش (ص) دستور میدهد تا مشرکان را در برابر انکار قیامت، تهدید و انذارکند، و به آنها دستور دهد که در زمین سیر کنند، و عاقبت مجرمینی که انبیا را تکذیب کردند، و هشدار آنها را در مورد قیامت نادیده گرفتند، ببینند، هر چند نظر کردن و تفکر در عاقبت کار آنها و دیدن خانه های خرابشان و آبادیهای ویران و خالی شان، برای صاحب بصیرتی که بخواهد عبرت بگیرد کافی است. ممکن هم هست که آیه شریفه دلیلی را بر وجود معاد بیان فرموده، به این بیان که منتهی شدن عاقبت کار مجرمین به عذاب انقراض، خود دلیل بر این است که جرائم و ظلمها این اثر را در پی دارد، که صاحبش را گرفتار مؤاخذه و عذاب کند، و به طور کلی عمل چه احسان و چه ظلم باشد، برای صاحبش نگهداری میشود، تا روزی طبق آن محاسبه گردد، و اگر حساب تمامی اعمال مردم و کیفر آنها و – مخصوصا پاداش اعمال صالح – در دنیا واقع نمیشود، قطعا نشانه ی دیگری هست که در آنجا واقع خواهد شد، و آن نشانه ی آخرت است، مؤید این بیان اخیر جمله ی (عاقبت المجرمین) است، چون اگر منظور تهدید مکذبین رسالت و تحریف ایشان بود، مناسب تر آن بود که فرموده باشد: (عاقبت المکذبین).[10]
وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ ﴿٧٠﴾
و بر آنان غم مخور و از نیرنگ هایی که میزنند تنگدل مباش. (70)
آیه شریفه برای دلداری پیامبر میفرماید: از این که ایشان اصرار بر کفر و انکار میورزند، خیلی غم مخور، و حوصله ات سر نرود، که چرا آنها با مکرشان دعوت تو را باطل نموده، مردم را از راه خدا باز میدارند، برای این که هر چه میکنند در برابر چشم خدا میکنند، و نمیتوانند خدا را به تنگ بیاورند، و به زودی کیفر اعمالشان را میدهد.[11]
وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٧١﴾ قُلْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ ﴿٧٢﴾
و می گویند: این وعده کی خواهد بود اگر راست می گویید. (71) بگو: شاید برخی از آنچه شتاب در آن را می خواهید در تعقیب شما باشد. (72)
کفار از روی استهزا می گویند: این وعده ی عذاب الهی کی خواهد آمد؟ آیه می فرماید: به این درخواست کنندگان عذاب که از وقت رسیدن آن می پرسند بگو: من امیدوارم که بعضی از تهدیدهای خدا که شما در آن عجله می کنید، یعنی عذاب دنیا که شما را به عذاب آخرت نزدیک می کند، و به آن می رساند، به زودی شما را دنبال کند.[12]
وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿٧٣﴾
و راستی پروردگارت نسبت به مردم، صاحب کرم است ولی بیشترشان سپاس نمی دارند. (73)
اگر خدای تعالی عذاب ایشان را تأخیر انداخت، با این که استحقاق آن را دارند، به این علت بود که او دارای فضل و کرم است و درباره آنان به فضل خود رفتار کرده، و ایشان باید شکر همین را هم به جای آرند، اما به جا نمی آورند، بلکه عجله در آن عذاب را می خواهند.[13]
– نمونه، ج 15، ص 507 – 506[1]
– المیزان، ج 15، ص 594[1]
– خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص 824[3]
– المیزان، ج 15، ص 603 – 601[5]
– خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه، ص 825[6]
– المیزان، ج 15، ص 604 – 603[7]