بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.
هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا ﴿١﴾
به طور مسلم بر انسان روزگارانی بگذشت که چيزی قابل ذکر نبود (١)
آيه می خواهد بفهماند انسان موجودی است حادث، که در پديد آمدنش نيازمند به صانعی است تا او را بسازد و خالقی که او را خلق کند و همين طور هم بوده است، پروردگارش او را آفريده و به تدبير ربوبيش به ابزار شعور يعنی سمع و بصر مجهزش کرده، تا با آن ابزار شعور به راه حق هدایت شود.
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿٢﴾
ما انسان را از نطفه ای مخلوط خلق کردیم درحالی که او را از حالی به حال ديگر درمی آوریم و او را شنوا و بينا گردانيديم (٢)
منظور از حالی به حالی ديگر درمی آوریم اين است که، نطفه را علقه (خون بسته) و علقه را مضغه (گوشت جویده شده) کرده تا در آخر خلقتی ديگرش میکنيم و به همين منظور او را سميع و بصير کرديم تا دعوت الهی را که به او می رسد بشنود و آيات الهی را که وحدانیت خدا و نبوت و معاد را اثبات می کند، ببيند و به اين ترتيب با آگاهی تمام در مسير حق حرکت کند. نطفه ی مخلوط می تواند اشاره باشد به اختلاط اسپرم و اوول، یا اشاره باشد به استعدادهای مختلفی که درون نطفه وجود دارد، یا اشاره به مواد مختلفی باشد که نطفه را می سازد .
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا ﴿٣﴾
ما به حقيقت، راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد يا کفران کند (٣)
يعنی خدا برای رساندن انسان به سعادت و کمالش، علاوه بر مجهز کردن او به ابزار شناخت راه سعادت و کمال را نيز به او نشان داد تا بتواند راه صحيح را ازخطا بازشناسند. حال انسانها در مقابل هدایت الهی اين اختیار را دارند که تسلیم شده و شکر اين نعمت را به جا آورده و به سعادت برسند يا مخالفت کنند و کفران اين نعمت کرده دچار شقاوت شوند. امّا هدایت الهی دو نوع است: اول) تکوينی يعنی او را طوری خلق کرده که خيرو شرّ خود را تشخیص می دهد، که اين هدایت شامل همه ی انسانهاست و همه ی انسانها دعوت فطرت و عقل را می فهمند، امّا ملکات زشتشان مانع ازاين میشود که پيام فطرت را بپذیرند. دوم) هدایت تشريعی است که هدایت زبانی است و به واسطه ی ارسال انبيا صورت می گيرد و امّا اين که اين هدایت به تک تک افراد جامعه برسد، چه بسا فراهم نشود و کسی که اين دعوت به او نرسد، دراين صورت حجت برآن تمام نشده و ايشان مستضعف هستند. پس هدایت به سبيل که آيه اشاره می کند، سنت و طريقه ای است که هر انسانی واجب است که در زندگی دنيائيش آن را بپيمايد و با پيمودن آن به سعادت دنیا و آخرت برسد، که اين سبيل او را به کرامت و قرب پروردگارش سوق می دهد، کرا متی که حاصلش دين حق است که نزد خدای تعالی همان اسلام است.
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا ﴿٤﴾
ما برای کافران غل و زنجيرها و آتش سوزان آماده کرده ايم(۴)
آيه به عاقبت وخيم افرادی که کفر ورزيده و راه هدایت خدا را نمی پويند، اشاره می نمايد. اينان گرچه در دنیا با آزادی، در شهوات غوطه ور بودند و زندگی ديگران را به آتش می کشيدند ولی واقعا در بند هواهای نفس خود بودند، لذا صورت ملکوتی اعمالشان در آن دنیا به صورت زنجيرها و شعلههای سوزان دامانشان را می گيرد.
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا ﴿٥﴾
نيکوکاران از جام شرابی که بسیار خوشبو و خنک است، می نوشند (۵)
ابرار افرادی هستند که خير را به آن جهت که خير است انجام می دهند نه به جهت آنکه نفعی عايد آنها بشود يا پاداشی و حتی تشکری نصيب شان گردد، بنابراین؛ هر چند انجام خير مخالف با خواهش های نفسشان باشد، صبر میکنند و به ضرر خود، آن کار را صورت می دهند و اين نيست الّا به جهت ايمانشان به خدا و رسول او و روز جزا، در واقع چون آنها معتقدند که خود آنها مالک نفع و ضرری برای خود نيستند و همه چيز مِلک خداست پس هرچه را که خدا بخواهد انجام می دهند هرچند با ميل شان سازگار نباشد.
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّـهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا ﴿٦﴾
از چشمه ای آن بندگان خاص خدا می نوشند که به اختيارشان هر کجا خواهند جاری میشود (۶)
اگر از نوشندگان آن شراب طهور تعبیر به عباد الله کرد، برای اين بود که اشاره کند به اين که، اگر از آن شراب طهور می نوشند به خاطر اينست که به زيور عبودیت آراسته شدند، و بعيد نيست که اين دو آيه در مقام بيان حقيقت عمل صالح آنان براساس تجسم اعمال باشد، و بفهماند وفای به نذر و إطعام طعام برای رضای خدا، ظاهرش وفا و اطعام کردن است، امّا باطنش نوشيدن از شرابی است که طبعش، کافوری است آن هم از چشمه ای که به طور مستمر خودشان با اعمال صالح خود می شکافند. البته اين معنا مسلم است که جاری ساختن چشمه های بهشتی نيازمند بيل و کلنگ نيست، بلکه نعمتهای بهشتی به جز خواست و اراده اهل بهشت هيچ هزينه ی ديگری لازم ندارد.
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴿٧﴾
آنها به نذر خود وفا میکنند و از روزی که عذابش گسترده است می ترسند (٧)
يعنی ابرار، با بصيرت تمام معاد را باور دارند و به تمام کيفرهایی که در آن روز دامان بدکاران را می گيرد ايمان دارند، و اثر اين ايمان در اعمالشان کاملا نمايان است. مسلما ابرار وقتی به نذرهايی که بر خويشتن واجب کرده اند وفا میکنند، حتما واجبات الهی را محترم خواهند شمرد.
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿٨﴾ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ﴿٩﴾
و غذای خود را با اين که به آن علاقه و نياز دارند به مسکين و يتيم و اسير می دهند (٨) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهيم و هيچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهيم (٩)
در واقع اين آيات داستان مردمی از مؤمنين را که قرآن آنها را ابرار خوانده بيان می کند و اصلا سبب نزول اين آيات مربوط به بيماری امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) و نذر والدین گرامی آنها و قصّه ی سه روز روزه گرفتن ايشان می باشد. آنها غذای خود را در وقت افطار و در شرايطی که نياز شديد به آن داشتند از روی ايثار به افراد نيازمند (مسکين و يتيم و اسير) می دهند. معنای اين که عملی به خاطر وجه الله انجام شود، اين است که در انجام اعمال، اين نتيجه منظور گردد که رحمت خدا و خشنوديش جلب شود بدون هيچ چشم داشتی به پاداش و تشکر مردم و همين خلوص بالاترین ارزش ها را به اعمال می دهد.
إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا ﴿١٠﴾
چراکه ما از پروردگارمان درآن روزکه بسيار دشوار وسخت است می ترسيم (١٠)
پس ترس آنها از خود عذاب نبود بلکه از نارضایتی خدا و از عذابی که از ناحیه اوست، می باشد. يعنی همان طور که اطعام شان برای خداست، ترس و اميد آنها نيز فقط از خداست، اگر از روز قيامت هم می ترسند بدان جهت است که روز پروردگارشان است، روزی که خدا به حساب بندگانش می رسد و جزای اعمال ايشان را می دهد، پس چون حساب عمل بنده با خداست و بندگی لازمه لاينفک انسان است، انسان به هر درجه از کمال برسد، و حتی به مقام عصمت و بی گناهی هم اگر برسد، باز هم بنده است، و بنده هم ممکن نيست از خوف پروردگارش تهی باشد.
فَوَقَاهُمُ اللَّـهُ شَرَّ ذَٰلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا ﴿١١﴾ وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا ﴿١٢﴾
پس خداوند آنها را از شرّ آن روز نگه می دارد و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا می نمايد (١١) و خداوند دربرابر شکيبائی آنها، بهشت و لباس های حرير بهشتی را به ايشان پاداش می دهد (١٢)
پس اگر ابرار در دنیا به خاطر احساس مسئولیت ازآن روز بيمناک بودند، خدا نيز درعوض ايشان را از شرّ آن روز حفظ می کند و در شادمانی غرق شان مي نمايد. يعنی ابرار چون غير از رضای پروردگارشان، خواسته ديگری ندارند و اراده او را بر خواست خود مقدم می دارند، در نتيجه در برابر آنچه او برای آنان مقرر کرده و هر رنجی که برای آنان خواسته صبر کرده و به پيروی از فرامين الهی و ترک آنچه خدا نهی کرده شکيبائی میکنند، بنابراین؛ خداوند اين مشقت و زحمتی را که ايشان در راه بندگی او تحمل میکنند در آخرت به نعمت و راحت مبدل می کند. و منظور از صبر، صبرشان دربرابر مصيبت، و دربرابر اطاعت، و معصیت است.
مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِۖ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا ﴿١٣﴾ وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا ﴿١٤﴾ وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا ﴿١٥﴾
درحالی که درآن بهشت بر تختهای زيبا تکيه دارند و نه آفتابی است که از گرمای آن اذیت شوند و نه سرمايی تا از آن ناراحت گردند (۱۳) وسايه های درختان بر سر آنها گسترده و ميوه هايش برای چيدن بسیار آسان است (١۴) با جامهايی نقره فام و کوزههای بلورین بر آنها دور می زنند (١۵)
یعنی خدای تعالی مشقتهایی را که تحمل کردند به بهشت و نعمت مبدّل کرد. ميوه های بهشتی مسخّر آنهاست به طوری که تحت فرمان و اراده ابرارند و هرگونه که بخواهند بدون هيچ مانع و زحمتی از آنها می چينند. خدّام بهشتی با ظرفهای نقره فام و بلورین از ابرار پذيرائی میکنند و طعام و نوشيدنی برای آنها می آورند.