بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندیکه رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّشازآن مؤمنين است.
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿١﴾
پر برکت است کسی که حکومت جهان هستی به دست اوست، و او برهر چيزی تواناست (١)
يعنی هرموجودی اگر به اندازه ی ظرفیتش صاحب قدرت است، هم خودش و هم قدرتش در قبضه قدرت الهی است به طوری که خدا به هر نحوی که بخواهد می تواند درآن تصرف کند. و اين که قدرت خدا محدود به هيچ حد و نهايتی نيست.
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًاۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴿٢﴾
آن کس که مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد که کدامیک از شما بهتر عمل میکنید و او شکست ناپذیر و بخشنده است (٢)
يعنی خدای تعالی شما را اين طور آفريده که نخست موجود زنده باشید و سپس بميريد و اين نوع از خلقت، امتحانی است تا بدين وسيله خوبان شما از بدهای شما متمایز شود و معلوم شود کدامتان از ديگری بهتر عمل میکنید. و معلوم است که اين امتحان و اين تمايز برای هدفی ديگر است، برای پاداش و کيفری است که بشر با آن مواجه خواهد شد. ازآيه فهميده میشود که مقصود از خلقت، رساندن جزای خير به بندگان بوده، چون در اين آيه سخنی از گناه و کار زشت و کيفر نيامده، تنها عمل خوب را ذکر کرده، پس صاحبان عمل نيک مقصود خلقتند، و ديگران به خاطر آنان خلق شده اند. در پايان اشاره میکند که او عزيز است و قدرت مطلقه مخصوص اوست و هيچکس نمیتواند بر او غالب شود، تا به همگان هشدار دهد که متوجه عمل نيک بشوند. و با دادن وعده آمرزش به گناهکاران آنها را اميدوار میسازد که از لغزش و گناهان مأيوس نباشند، و با اين جملهی کوتاه ايجاد خوف و اميد میکند تا انسانها از هدف خلقت که بهترین عمل است باز نمانند. اين را هم بايد گفت که اگر خدا مرگ را خلق کردنی میداند برای اين است که مرگ، عدم نيست بلکه مطابق تعالیم قرآن فقط يک انتقال است و اين خلق شدنی است. امام صادق (ع) فرمودند: مهم کيفيت عمل است نه کميّت، انجام خود عمل دشوار نيست، اين دشوار است که انسان آن را خالص انجام دهد، و همچنان خالص باقيش بدارد، و آگاه باشيد که عمل خالص آن عملی است که نخواهی مردم تو را دربرابر آن بستایند، و جز خدا کسی را منظور نداشته باشی. آری نيّت مهم تر از عمل است، آگاه باشید که ارزش عمل به همان نيّت است.
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًاۖ مَّا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَـٰنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ ﴿٣﴾
همان کس که هفت آسمان را برفراز يکديگر آفريد، تو در آفرينش خدای رحمان هيچ تضاد و عيبی را نمی بينی، بار ديگر نگاه کن، آيا هيچ شکاف و خللی مشاهده میکنی؟ (٣)
مقصود از “سماوات سبع” همان معنی واقعی آسمانهای هفتگانه است و با توجه به آيه (۶/صافات) که میگويد: ماآسمان نزدیک (آسمان اول) را با ستارگان زينت بخشيديم، روشن میشود که آنچه ما میبينيم و علم و دانش بشر به آن احاطه دارد، همه مربوط به آسمان اول است و ماورای اين ستارگان و سيارات، شش عالم ديگر وجود دارد که از دسترس علم ما بيرون است. و چيزی که هست اين آسمانهای هفتگانه هريک روی ديگری قرار دارد و از همه نزديکتر به ما آسمانی است که ستارگان و سيارات در آنجا قرار دارند. پس منظور از نبودن تفاوت درخلق این است که همین خدایی که هفت آسمان را آفريد، اجزاء عالم خلقت را طوری آفريد که هر موجودی بتواند به هدفی که برای آن خلق شده برسد و هيچ موجودی مانع موجود ديگر برای رسيدن به مقصدش نمیشود، و به اين ترتیب عالم هستی سراسر نظم و استحکام و انسجام میشود، و از اتم تا بزرگترين کهکشان ها در سيطره ی نظم و قانون قرار میگيرند. البته بايد توجه داشت تفاوت با اختلاف فرق میکند چون در نظام هستی به خاطر گوناگونی نقشها، اختلافات زيادی به چشم میخورد مانند اختلاف رنگها و زبانها و قدرتها، اما تفاوت وجود ندارد چون تفاوت شبيه تبعیض و بي عدالتی است.
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ ﴿٤﴾
بارديگر نگاه کن، سرانجام چشمانت به سوی تو باز میگردد، درحالی که خسته و ناتوان است (۴)
دوباره و سه باره و چند باره به نظام هستی نظر کن، آن قدر که چشمهایت ناموفق بشود، درحالی که خسته شده است اما هنوز هيچ تفاوتی نخواهی ديد و اين میرساند که، نظام هستی با همه ی تنوعش يک موجود واحد است.
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِۖ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴿٥﴾
ما آسمان پايين (نزدیک) را با چراغ های فروزانی زينت بخشيديم، وآنها را تیرهایی برای شياطين قرار داديم، و برای آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختيم (5)
يعنی ما با ستارگانی که زينت بخش آسمان هستند، شياطينی را که به آسمان نزدیک میشوند تا به عالم ملائک برسند و از اسرار آنجا با خبر شوند، تير باران میکنيم. و ما برای شيطانها که همانا اشرار از جنيان هستند، عذاب دوزخ را تهيه کرده ايم که آتشی مشتعل است.
وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٦﴾
و برای کسانی که به پروردگارشان کافر شدند عذاب جهنم است، و بد جايگاهی است (۶)
مراد از “الَّذِينَ کَفَرُوا” عموم کسانی هستند که به ربوبيّت خدا کافر باشند، چه بت پرستها، که به کلی ربوبيّت خدا را برای عالم منکرند، و میگويند خدای تعالی تنها، رَبّ أربابهای ايشان است، و چه آنهایی که اصلاً منکر ربوبيّت خدا هستند، و چه آنهایی که مثل يهود و نصاری بين خدا و پيامبرانش جدایی انداخته، يکی آن خدایی را قبول دارد که موسی (ع) را فرستاده، و آن ديگری خدایی را می پرستد که عيسی (ع) را فرستاده و هريک به خدا و پيغمبر ديگری کافر شدند.
إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ ﴿٧﴾
هنگامی که در آن افکنده شوند صدای وحشتناکی از آن میشنوند، و اين در حالی است که پيوسته میجوشد (٧)
وقتی کفار در جهنم ريخته میشوند، صدای شهيقی (نَفَسی) ازآن میشنوند، نَفَسی که چون مغناطیس آنان را به داخل خود میکشاند، درحالی که جهنم جوشان است و کفار را مانند نخودی که در ديگ جوشان بالا و پايين میشود، بالا و پايين میکند. (شهيق: به معنای طولانی شدن بازدم، ردّ نَفَس است، مکیدن)
تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِۖ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ ﴿٨﴾
نزدیک است دوزخ از شدّت غضب پاره پاره شود؛ هر زمان که گروهی درآن افکنده میشوند، نگهبانان دوزخ از آنها میپرسند مگر بيم دهنده ی الهی به سراغ شما نيامد؟(٨)
شدت خشم دوزخ به حدی است که هر لحظه بيم متلاشی شدن آن میرود، مانند انسان خشمگینی که فرياد میکشد و میجوشد و نزدیک است منفجر گردد. و هر زمان که گروهی از کافران در دوزخ افکنده میشوند نگاهبانان دوزخ از روی تعجب و توبیخ از آنها سؤال میکنند مگر شما رهبر و راهنما نداشتيد و انذار کننده ی الهی به سراغ شما نيامد پس چرا به اين روز سياه افتادید؟ گويا اين نگاهبانان نمیتوانند باور کنند که انسان با آگاهی تمام و با وجود داشتن رهبر آسمانی به چنين سرنوشتی گرفتار شود.
قَالُوا بَلَىٰ قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّـهُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ ﴿٩﴾ وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿١٠﴾
میگويند: آری بيم دهنده به سراغ ما آمد، ولی ما اورا تکذیب کرديم و گفتيم: خداوند هرگز چيزی نازل نکرده و شما درگمراهی بزرگی هستيد (٩) و میگويند: اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل میکردیم در ميان دوزخيان نبوديم (١٠)
اين آيات علت اصلی بدبختی آنها را بيان میکند، میگويد: از يک سو خداوند گوش شنوا، و عقل و هوش داده، و از سوی ديگر پيامبرانش را با دلایل روشن فرستاده، اگر اين دو با هم ضمیمه شوند سعادت انسان تأمین است. ولی هنگامی که انسان گوش دارد، اما با آن نمی شنود، و چشم دارد و با آن نمیبيند، و عقل دارد و نمی انديشد، اگر تمام پيامبران الهی و کتب آسمانی به سراغ او آيند اثری ندارد. در نتیجه پيروی از هوای نفس، عاقبتش همنشینی با دوزخيان است.
فَاعْتَرَفُوا بِذَنبِهِمْ فَسُحْقًا لِّأَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿١١﴾
پس به گناه خود اعتراف میکنند، دور باشند دوزخيان از رحمت خداوند! (١١)
کفار درآيه قبل از روی ندامت گفتند که دربرابر خداوند کوتاهی کردند و هر خيری را که خدا برای آنها خواسته بود از دست دادند. در اين آيه به گناه خود اعتراف میکنند و اين که آنچه کرده اند، اثرش همین است که امروز داخل آتش شوند. بنابراین؛ به آنان نفرین میشود که از رحمت خدا دور باشيد و آنها نيز به کلی از رحمت خدا دور میشوند.
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿١٢﴾
کسانی که از پروردگارشان در نهان میترسند، مسلما آمرزش و پاداش بزرگی دارند (١٢)
در واقع بعد از ذکر حال کفار، به نقطه ی مقابل آنها يعنی افرادی اشاره میکند که از پروردگارشان ترس و خشيت دارند، چه در پنهان چه در آشکار، آن هم ترس از خدا و عذابی که در پرده غيب است و به چشم نمی آيد. برای اينان مغفرت و أجری عظیم و غير قابل تصور است.
وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِۖ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿١٣﴾
گفتارتان را پنهان داريد يا آشکار نماييد، بی گمان او به راز دلها آگاه است (١٣)
گفته شد: هدف خلقت اين است که معلوم شود چه افرادی بهترین اعمال را انجام میدهند تا به مقتضای آن به جزای شايسته خود برسند. آيه به اين سؤال پاسخ میدهد که چگونه اعمال انسانها با وجود کثرتشان ضبط میشود، به ويژه نيّات درونی که راهی برای آوردن آن نيست؟ میفرمايد: سخن چه بلند باشد چه آهسته نسبت به خدا يکسان است چون او دانای به درون سينه هاست. وقتی در مورد سخنان اين چنين است مطمئنا اعمال نيز خواه پنهان و خواه آشکار از ديده ی خدا پنهان نمی ماند.
أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿١٤﴾
آيا کسی که آفريده نمیداند؟ درحالی که او باريک بين آگاه است (١۴)
اعمال خلق، که يکی از آنها اعمال اختياری خود اوست، هرچند که نسبتی به خود او دارد، و ليکن در حقیقت اين خدای سبحان است که آن عمل را اراده و از طريق بندهاش و اقتضای ساير اسباب ايجاد میکند، پس درحقیقت خالق آن اعمال هم خداست، چون اوست که صاحب عمل را آفريده و صاحب عمل با همه ی آثار و اعمالش و روابطی که بين او و بين آثارش موجود است، همه و همه مخلوق خدايند. پس خدای سبحان محيط به خلايق است، هم به عين و جسم آنها، و هم به آثار و اعمالشان، چه ظاهرش و چه باطنش، چه اين که پنهان بدارد و چه آشکار کند. پس چگونه تصور دارد که محيط باشد ولی آگاه نباشد؟ درحالی که خدای تعالی در باطن اشياء نفوذ دارد و به جزئیات وجود اشياء و آثارش آگاه است.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِۖ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ ﴿١٥﴾
او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، پس در اطراف و اکناف آن قدم برداريد و از روزی او بخوريد و برانگیخته شدن شما به سوی اوست (١۵)
خدای تعالی آن کسی است که زمین را برای انواع تصرفات رام و منقاد شما کرد، تا بتوانید بر پشت آن قرار بگيريد و با حرکت کردن روی آن از رزقی که برايتان مقدر کرده بخوريد، و به اشکال مختلف برای بدست آوردن آن رزق در زمین تصرف کنید.”و إليه النشور” يعنی طومار زندگی مردگان که با مرگ پيچيده شده، دوباره در قيامت در محضر او باز میشود، مردگان را از زمین در میآورد، و برای حساب و سپس جزا زنده میکند. و جالب توجه اين که، در ناميدن زمین به نام ذلول (رام) اشارهای است به اين که، زمین نيز يکی از سيّارات است، و اين همان حقيقتی است که علم هيئت و آسمان شناسی بعد از قرنها بگو مگو و بحث به آن دست يافته. چرا که اين مرکب راهوار با حرکات متعدد و بسيار سريعی که دارد آن چنان آرام به نظر میرسد که گوئی مطلقاً ساکن است، بعضی از دانشمندان میگويند زمین چهارده نوع حرکت مختلف دارد که سه قسمت آن، حرکت به دور خود، حرکت به دور خورشيد، و حرکت همراه مجموعه منظومه شمسی در دل کهکشان است، اين حرکات که سرعت زيادی دارد چنان نرم و ملايم است که تا دلایل قطعی بر حرکت زمین اقامه نشده بود کسی باور نمیکرد حرکتی درکار باشد.