بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامش شامل همه و رحمت خاصش از آن مؤمنین است.
الم ﴿١﴾ أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﴿٢﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿٣﴾
الف، لام، میم (1) آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و مورد آزمایش قر ار نمیگیرند. (2) به یقین کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم، تا خدا حتما آنان را که راست گفتند معلوم دارد و نیز دروغگویان را معلوم دارد. (3)
آیا مردم گمان کرده اند به صرف این که بگویند: ایمان آورده ایم، رها میشوند و در بوته آزمایش قرار نمیگیرند، و هر ادعایی بکنند از ایشان پذیرفته میشود؟ در حالی که چنین نیست، یکی از سنت های ما امتحان است که در امتهای قبل از ایشان نیز جریان داشت، در این امت نیز باید جریان یابد، تا راستگویان از دروغگویان متمایز و جدا شوند، یعنی آثار راستگویی آنان و دروغگویی اینان خودنمایی کند، و در نتیجه ایمان راستگویان پا برجاتر شده، و ادعای صوری و دروغی اینان نیز از دل هاشان بیرون بریزد.[1] پس کسی که ایمان آورد بدون آزمون نیست، خدا حتما امتحان میکند. امتحان سنت الهی است تا ایمان مؤمنان و کمالات آنان از قوه به فعل بیاید و آنچه به عنوان ایمان دارد عملا ظهور پیدا کند. بنابراین در مقام اول، ایمان باید با آزمون تکمیل بشود که معلوم میشود ایمان هست یا نه.[2]
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا ۚ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ ﴿٤﴾
آیا کسانی که مرتکب زشتی ها میشوند می پندارند که برما پیشی میگیرند؟ چه بد داوری میکنند. (4)
در آیات قبل سخن از آزمایش کسانی بود که گفته بودند: ما ایمان آورده ایم، ولی در معرض برگشتن از ایمان بودن چون از فتنه و شکنجه مشرکین می ترسیدند. این آیه درباره مشرکین است که مؤمنین را می آزردند، و از راه خدا بازشان میداشتند. آیه شریفه میفرماید: چه بد داوری میکنند که گمان کرده اند میتوانند بر خدا غلبه کنند، و با فکر و خدعه خود و بازداری مؤمنین از راه خدا، و شکنجه دادن ایشان، از او سبقت بگیرند، در حالی که همین پندار غلط عیناً مکری است که خدا به ایشان کرده، و آنها را از این که به راه راست در آیند جلوگیری نموده و نمیگذارد به سعادت خود برسند.[3]
مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللَّـهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّـهِ لَآتٍ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٥﴾
کسی که به دیدار خدا امید دارد، به یقین زمان دیدار خدا آمدنی است و او شنوای دانا است. (5)
هر کس به خدا ایمان آورد به این امید که به سوی او بازگردد، و به دیدار او نایل شود، باید بداند که روز دیدار او بدون شک خواهد رسید، یعنی روز قیامت مردم به حقانیت خدا علم پیدا میکنند، و لقای علمی برایشان حاصل میشود. پس لازمه حتمی بودن آن این است که بنده خدا آن را سبک نشمارد، و در ایمان حقیقی به خدا و صبر در برابر آن، و تحمل فتنه ها، کوتاهی ننموده، و از دین خدا و ایمان به او برنگردد. حال وقتی خدای سبحان سمیع و شنوای گفتارها و دانای به احوال باشد، پس باید انسان ایمانش از باطن دلش به زبان جاری شود، و در نتیجه در مقابل بلا و مصیبتها هر قدر هم که سنگین باشد صبر کند.[4]
وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿٦﴾
هر که بکوشد تنها به سود خود میکوشد، همانا خداوند از جهانیان سخت بی نیاز است. (6)
میفرماید: مجاهده ی مردم در راه خدا، یعنی دست برنداشتن از ایمان، و صبر در برابر شداید و ناملایمات، چیزی نیست که نفع آن عاید خدای سبحان شود، تا آن که مردم دربارهی آن سهل انگاری نموده بگویند: شدشد نشدنشد، بلکه نفعش عاید خودشان میشود، چون خدای تعالی از همه عالمیان بی نیاز است، پس مردم باید به خاطر سعادت خودشان ایمان خود را محکم نگاه دارند، و به خاطر ناملایمات از آن صرفنظر نکنند.[5]
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٧﴾
وکسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند، قطعا گناهانشان را از آنها می زداییم و بهتر از آنچه میکردند پاداش شان میدهیم. (7)
این آیه عاقبت ایمان واقعی آنان را که توأم با جهاد است را شرح داده و آن نکته ای را روشن می سازد که فرموده بود نفع ایمان عاید خود صاحبش میشود نه خدا، و بیان میکند که ایمان واقعی و لوازم آن خود عطیه و فضلی است از ناحیه ی خدا، و این که جهاد در راه خدا همان ایمان و عمل صالح است. اما تکفیر سیئات معنایش عفو از گناهان است، یعنی حتما حتما گناهان آنها را میبخشیم و هر عملی که کرده اند، آنقدر دفع نواقص از آن نموده و آنقدر بالا میبریم، تا به صورت بهترین عمل درآید، و یا این است که در هنگام حساب در اعمالی که کرده اند خورده گیری ننموده، هر نقص و عیبی که در آنهاست به حساب نیاورند، در نتیجه در همه آنها معامله ی بهترین عمل از نوع خودش را بکنند، مثلا نمازش را به جای بهترین نماز بپذیرند، هر چند که دارای نواقصی باشد. [6]
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا ۚ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٨﴾
و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند. و اگر آنها کوشیدند تا تو چیزی را شریک من کنی که بدان علم نداری، از ایشان اطاعت مکن. بازگشت شما به سوی من است و شما را به کارهایی که میکردید آگاه میکنم.(8)
میفرماید: ما به انسان در خصوص پدر ومادرشان عهد خوبی کردیم و دستورشان دادیم که به پدر و مادر احسان کنند، اما اگر پدر و مادرتان کوشش کردند که شما به من شرک بورزید، اطاعت شان نکنید، چون در حقیقت آنها فرزندانشان را دعوت به جهل و نادانی میکنند، زیرا شرک غیر منطقی و مبتنی بر جهل است و خدای تعالی همواره پیروی از جهل را نهی کرده است، میفرماید: [ولا تقف ما لیس لک به علم، چیزی را که به آن علم نداری پیروی مکن،(اسرا/38)]. بازگشت شما به سوی من است و به زودی به شما می فهمانم که اعمالتان که یکی از آنها بت پرستی و شرک به خدای سبحان است چه معنا داشت.[7]
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ ﴿٩﴾
و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، البته آنان را در گروه شایستگان در می آوریم. (9)
آیه شریفه در مورد افرادی است که گرفتار پدر و مادر مشرکند، میفرماید: اگر پدر و مادر او را به سوی شرک خواندند، و او زیر بار نرفته و به حکم خدا نافرمانی شان کرده، و ناچار از ایشان کناره گیری کرد، و پدر و مادر را به خاطر خدا از دست داد، مسؤولیتی از این بابت ندارد، و ما در برابر پدر و مادری که از دست داده بهتر از آن دو به او میدهیم، و به پاداش ایمان و عمل صالحش او را در زمرهی صالحان در می آوریم، همان صالحانی که نزد ما در بهشت متنعم هستند.[8]
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّـهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّـهِ وَلَئِن جَاءَ نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّـهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ ﴿١٠﴾
و از مردم کسانی هستند که میگویند: به خدا ایمان آورده ایم، و چون در راه خدا اذیت شوند، آزار مردم را مانند عذاب خدا قرار میدهند، و اگر از جانب پروردگار تو یاری رسد حتما خواهند گفت: ما با شما بودیم. مگر خدا به آنچه دردلهای جهانیان است داناتر نیست؟ (10)
این آیه در مورد افرادی است که ایمان عاریتی دارند، از آنجایی که این افراد ایمانشان مقید به عافیت و سلامتی، و تا حد ضرر و اذیت ندیدن از آن است، لذا قر آن کریم ایمانشان را به طور مطلق ایمان نخواند، و فرمود: بعضی از مردم هستند که میگویند ایمان آوردیم، چنان که میفرماید: (بعضی از مردم هستند که خدا را در یک فرض بندگی میکنند، و آن وقتی است که از ایمان خود سود ببرند، که اگر بردند نسبت به ایمان خود علاقمند میشوند و اما اگر فتنه ای ببینند، آن چنان پشت میکنند که دیگر عقب سر خود را ننگرند.) (حج/11). در ادامه میفرماید: اگر به جرم این که به خدا ایمان آورده اذیت بییند، یعنی ایمانش باعث آزار دیدنش شد، اذیت مردم و عذاب خدا را به یک اندازه می پندارد، پس با خود میگوید: هیچ عقلی به من نگفته که تو خودت را به خاطر ایمان به خدا به زحمت و عذاب بیفکنی، آنگاه از ایمان چشم می پوشد و به شرک می گراید، تا مبادا مردم اذیتش کنند. اما اگر از ناحیه خدا راه نجاتی برای شما مؤمنین واقعی رسید، این مؤمنین قلابی به شما میگویند: ما هم با شماییم، یعنی ما هم از این گشایش سهمی می بریم. اما خدای سبحان ادعای آنها را رد میکند و می فرماید: شما گمان کرده اید به صرف ادعای ایمان، خدا را فریب میدهید؟ نه، خدا به آنچه در دلهای مردم است آگاه است، و میداند که دلهای شما ایمان ندارد. مراد به عالمیان جماعت هایی از انسان، و یا جماعت هایی از صاحبان عقل است، چه انسان، و چه جن، و چه ملک.[9] جالب این که از مجازات الهی تعبیر به عذاب میکند، و از آزارهای مردم تعبیر به فتنه، اشاره به این که آزارهای مردم در حقیقت عذاب نیست، بلکه آزمایش و وسیله ی تکامل برای انسان است و اصلا با عذاب الهی قابل مقایسه نیست.[10]
وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّـه الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ ﴿١١﴾
البته خدا کسانی را که ایمان آورده اند می شناسد و منافقان را نیز نیک می شناسد. (11)
آیه شریفه می فرماید: گروهی که مورد بحث در آیات گذشته بودند همان منافقین هستند، که ایمان آوردنشان در واقع مقید بود به این که درد سری برایشان ایجاد نکند، ولی در ظاهر وانمود میکردند که ما در هرحال ایمان داریم، ولی سنت الهی بر امتحان اشخاص کار خود را کرده، رسواشان ساخت، چون هیچ چیز جلوی این سنت را نمیگیرد. پس خدای سبحان به وسیله امتحان بین مؤمنین واقعی و منافقین جدایی خواهد انداخت، و از یکدیگر متمایزشان خواهد کرد.[11]
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿١٢﴾
و کسانی که کافر شدند، به کسانی که ایمان آورده اند گفتند: طریقت ما را پیروی کنید و باید گناهانتان را گردن بگیریم! ولی آنها چیزی از گناهان شان را به گردن نخواهند گرفت. قطعا آنها دروغگویانند. (12)
مشرکین مکه به کسانی که به اسلام ایمان آورده بودند گفتند: اگر راه ما را پیروی کنید، یعنی مشرک بشوید، ضرر نمی بینید، برای این که اگر این برگشتن خطا نباشد، که هیچ، و اگر هم خطا وگناه باشد، ما گناهانتان را گردن میگیریم. اما آیه پاسخ میدهد که : پیروی از طریقه مشرکین و برگشتن از ایمان به خدا خطا و گناه است، و انتقال این خطا از شخص گناهکار به دیگری محتاج به اذن خداست، چون اوست که در برابر خطا مؤاخذه و کیفر میکند، و خدا هم نه تنها چنین اجازه ای نداده، بلکه صریحا فرموده: آنها هرگز چیزی از گناهان ایشان را به گردن نخواهند گرفت. پس مشرکین دروغ میگویند، چون از فحوای کلامشان این برمی آید که خدا به آنها اجازه داده که گناه مؤمنین را به گردن بگیرند، در حالی که خدا چنین اجازه ای نداده است.[12]
وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ ۖ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿١٣﴾
و بیتردید بارهای گناه خودشان و بارهای دیگران را اضافه بر بار خود بر دوش میکشند، و مسلما روز قیامت از آنچه افترا میبستند بازخواست خواهند شد. (13)
این آیه در ادامه مبحث آیات قبل می فرماید: کفار نمیتوانند عین خطاهای مؤمنین را حمل کنند، برای این که خطای هر کسی به گردن خود اوست، اما خطاهای خودش را با مثل خطاهای مؤمنینی که به دست آنان کافر شده اند را حمل خواهند کرد، بدون این که چیزی از گناه آن مؤمن برگشته از ایمان، کم شود. پس مشرکین دو عذاب خواهند دید، یکی برای ضلالت و گمراهی شان، و دیگری به خاطر گمراه کردن مؤمنین. و از مشرکین حتما در قیامت به خاطر افترایی که به خدا بستند سوال خواهد شد همان ادعایی که گفتند: ما خطاهای شما را حمل میکنیم، و خدا چنین اجازهای به ما داده.[13]
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤﴾
و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم. پس در میان آنها هزار سال جز پنجاه سال بماند، اما سرانجام طوفان آنها را در گرفت در حالی که ستمکار بودند. (14)
بعد از آن که خدای سبحان فرمود: که امتحان سنت الهی است، که به هیچ وجه و در حق هیچ کس از آن چشم پوشی نمیشود، و در همه ی امتها آن را اجرا میکند، از این آیه به بعد به جاری شدن سنت امتحان در امتهای گذشته میپردازد. میفرماید: نوح در بین مردم هزار سال مگر پنجاه سال زندگی کرد، که این نوع بیان، به منظور زیاد جلوه دادن مدت دعوت او است، و از ظاهر آیه برمی آید که این مدت 950 سال، مدت دعوت نوح (ع) بوده، یعنی فاصله بین بعثت او، و وقوع طوفان، که حتما چند سال هم قبل از بعثت و بعد از طوفان زندگی کرده است.[14] سپس میفرماید: آنها به هنگام وقوع طوفان همچنان به ظلم و ستم خود ادامه میدادند، اشاره به این که اگر این کارها را رها کرده و نادم میشدند و به سوی خدا می آمدند هرگز گرفتار چنین سرنوشتی نمی شدند.[15]
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِّلْعَالَمِينَ ﴿١٥﴾
پس او را با کشتی نشینان نجات دادیم و آن را برای جهانیان عبرتی ساختیم. (15)
ما نوح و یاران او را که با او سوار کشتی شدند نجات دادیم، و آنان عبارت بودند از خانواده نوح، و عده کمی از کسانی که به وی ایمان آورده بودند، و از ظالمان نبودند. این واقعه و نجات آنان را آیتی برای جهانیان قرار دادیم.[16]
وَإِبْرَاهِيمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاتَّقُوهُ ۖ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿١٦﴾
و ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا دارید. این کار بر ای شما بهتر است، اگر میدانستید. (16)
ما وقتی نوح را به سوی قومش فرستادیم به قومش گفت: (اعبدوا الله وتقواه)، یعنی ایشان را به دین توحید دعوت و از عذاب خدا انذار کرده. چون در وثنیت یعنی کیش بت پرستی خدا پرستیده نمی شود، و آنها غیر خدا را میپرستند، به این علت که معتقدند ممکن نیست خدا پرستیده شود، مگر از طریق کسانی که مقرب درگاه خدا هستند، مانند ملایکه و جن، پرستیده شوند. پس دعوت ابراهیم (ع) به پرستش خدا، دعوت او به دین توحید و پرستش انحصاری خدا است، یعنی نفی پرستش واسطه ها و مقربان.[17]
إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِندَ اللَّـهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ ۖ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿١٧﴾
جز این نیست که به جای خداوند، بتهایی را میپرستید و دروغی میسازید. در حقیقت، آنها را که جز خدا میپرستید، مالک روزی شما نیستند. پس روزی را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاسگزارید که به سوی او باز گردانده میشوید. (17)
آیه ابتدا برای بطلان بت پرستی میفرماید: این بتها و بت پرستی یک عمل بی پایه و اساس است، که هیچ حقیقتی ندارد، شما از خود دروغی را میتراشید و آن را إله و معبود می نامید و همین تراشیده های خود را به جای خدا می پرستید، درست است که در این میان إله و معبودی هست که باید او را پرستید، اما آن تنها خداست نه بتها. شما به این دلیل بتها را میپرستید، که از شما راضی شوند، و در نتیجه به شما روزی دهند و آن را برایتان فراوان کنند، اما باید بدانید که اینها مالک رزقی برای شما نیستند، فقط خداست که مالک رزق شماست، چون او شما را آفریده و نیز رزقتان را خلق کرده، حال که غرض شما از عبادت رزق است، پس رزق را از خدا بخواهید، و تنها او را بپرستید و شکرگزار باشید که به شما رزق داده، و از انواع نعمتها بهره مندتان ساخته، و شکر منعم در برابر آنچه انعام کرده واجب است. اما این که گفتیم خدا را عبادت کنید، نه برای این که به شما رزق دهد، بلکه برای این که به سویش باز میگردید، و از شما حساب می کشد، چون اگر قیامتی و حساب و کتابی نبود، برای عبادت خدا هیچ علت قانع کننده ای نبود. پس باید مسأله رجوع به خدا باعث عبادت و شکر شود، نه آن که طلب رزق منشأ عبادت گردد.[18]
وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٨﴾
و اگر تکذیب میکنید، در حقیقت امتهایی که پیش از شما بودند نیز تکذیب کردند، و بر پیامبر جز ابلاغ آشکار وظیفه ای نیست. (18)
حضرت ابراهیم (ع) با تهدید و نشان دادن بی اعتنایی خود نسبت به مشرکین میفرماید: تکذیب از شما بعید نیست، بلکه انتظارش هم میرفت، چون این عمل، سنت جاریه ای است در همه ی امتهای مشرک، که پیامبرانشان را تکذیب کنند، شما هم یکی از آنهایید، و در این میان هبچ وظیفه ای متوجه من نیست، چون من رسول هستم و جز ابلاغ هیچ مسؤولیتی ندارم.[19]
أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّـهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرٌ ﴿١٩﴾
آیا ندیدند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می کند، و سپس آن را بازمیگرداند به راستی این بر خدا آسان است. (19)
چون مشرکین منکر معاد هستند و آن را بعید میدانند، لذا در بین داستان حضرت ابراهیم (ع) خدای سبحان به استدلال معاد میپردازد: آیا مشرکین چگونگی آفرینش و بازگرداندن موجودات را نمیدانند؟ باید بدانند که کیفیت آن دو مثل هم است، و آن عبارتست از پدید آوردن چیزی که نبوده. برای آن خدایی که خود شما معتقدید که عالم را ایجاد کرده، چرا ممکن نیست که ایجاد بعد از ایجاد هم بکند، چون بازگرداندن عبارتست از انتقال دادن خلق از خانه ای به خانه ی دیگر. و این باید برای خدا ساده تر از خلق کردن باشد، اگر چه برای قدرت نامتناهی خدا مشکل و ساده اصلا وجود ندارد.[20]
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ۚ ثُمَّ اللَّـهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٢٠﴾
بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است. سپس خداوند جهان دیگری را پدید می آورد. بیتردید خدا بر هر چیزی تواناست. (20)
این آیه تا سه آیه بعد به رسول خدا (ص) دستور میدهد که حجت خود را بر علیه مشرکین تمام کند، و به سیر در زمین راهنمای یشان کند تا بفهمند، چگونه خدا موجودات این عالم را با اختلافاتی که در طبیعت شان و تفاوتی که در اشکال و رنگهایشان هست، بدون الگو و نقشه قبلی آفریده است، پس چنین خدای قادر و توانایی عالم آخرت را هم مانند عالم دنیا خلق میکند.[21]
يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَن يَشَاءُ ۖ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ ﴿٢١﴾
هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد رحمت میکند. و به سوی او بازگردانده میشوید. (21)
این قسمت نیز جزء کلامی است که رسول خدا (ص) مأمور شده به مردم بفرماید، لذا میفرماید: عالم آخرت عالمی است که خدا هر که را بخواهد عذاب میکند، و آنها مجرمین هستند، و هر که را بخواهد رحم میکند که آنها غیر مجرمین هستند، و به سوی او باز میگردید، که جز او کسی در مورد شما حکم نمیراند، چون در قیامت در موقفی قرار میگیرید که تمامی سببها از سببیت افتاده، و جز خدای سبحان حاکمی نیست.[22]
وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ۖ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿٢٢﴾
و شما نه در زمین و نه در آسمان عاجز کنندگان نیستید، و جز خدا نه سرپرستی دارید و نه یاوری. (22)
آیه تمام درهای فرار از مجازات الهی را به روی مجرمان و مشرکان میبندد. نه تنها خودتان هرگز نمیتوانید بر اراده خدا چیره شوید و از حوزه قدرت او در زمین و آسمان فر ار کنید، بلکه ولی و سرپرستی نیز ندارید که شما را از دست خدا نجات دهد، و یاوری هم نیست که به کمک او بتوانید خدا را عاجز کنید. آوردن “فی السماء” برای مبالغه است، یعنی اگر هم بتوانید به آسمانها بروید باز تحت قدرت او هستید، لذا اصلا امکان فرار نیست.[23]
www.portal.esra.ir 2- تفسیر سوره عنکبوت، آیت الله جوادی آملی، جلسه 1، تاریخ11/9/1391
– المیزان، ج16، ص 160 – 158 [4]
– المیزان، ج16، ص169 – 168[12]
– المیزان، ج16، ص170 – 169[13]
– المیزان، ج16، ص182 – 181[18]