بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوندی که رحمت عامّش شامل همه و رحمت خاصّش از آن مؤمنين است.
وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾ وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾
قسم به روز روشن (١) و به شب، در آن هنگام که آرام گيرد. (٢)
ابن عباس میگويد: چند روز گذشت و وحی بر پيامبر (ص) نازل نشد، مشرکان گفتند: پروردگار محمد، او را رها کرده و دشمن داشته، اگر راست می گويد که مأموريت او از سوی خداست، بايد وحی به طور مرتب بر او نازل مي شد، در اينجا پاسخ آنها را داد. ضحى به معنى اوائل روز است آن موقعى كه خورشيد در آسمان بالا بيايد و نور آن بر همه جا مسلط شود، و اين در حقيقت بهترين موقع روز است، سجى، در اصل به معنى سكون و آرامش است، و به معنى پوشاندن و تاريك شدن نيز آمده است، ميان اين دو سوگند و مسأله ی قطع شدن وحی رابطه ی نزديکی وجود دارد، روز همچون نزول نور وحی بر رسول (ص) وشب، همچون انقطاع موقت وحی است، هر دو لازم و ضروری است.[1]
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾
که پروردگارت نه تو را واگذاشته و نه دشمن داشته. (٣)
آيه در مقام دلداری دادن به رسول (ص) است که اگر گاهی در نزول وحی تأخيری روی مي دهد. روی مصالحی است که خدا مي داند و هرگز دليل بر آن نيست که خدا بر تو خشمگين شده، زيرا تو هميشه مشمول لطف و عنايت پروردگار هستی.[2]
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿٤﴾
و به یقین آخرت برای تو از دنيا بهتر است.(۴)
يعنی زندگی دنيايي تو با آن کرامت و بزرگی که داری و با آن عنايتی که خدا به تو دارد، در برابر زندگي آخرتت چيزی نيست و زندگی اخروی تو از زندگی دنيويت بهتر است.[3]
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ ﴿٥﴾
و به زودی پروردگارت عطایت کند که خشنود شوی. (۵)
اين بالاترين اکرام و احترام پروردگار نسبت به بنده ی خاصّش محمد (ص) است، يعنی در دنيا بر دشمنان پيروز خواهی شد و آیين تو جهانگير خواهد شد و در آخرت مشمول بزرگترين مواهب الهی خواهی بود تا راضی شوی. در روايات آمده که اين آيه اميد بخش ترين آيات قرآن است؛ زيرا رسول خدا (ص) زمانی راضی و خشنود مي شود که شفاعتش درباره ی امّتش نيز پذيرفته شود.[4]
أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ ﴿٦﴾
آيا تو را يتيم نيافت و سپس پناه داد. (۶)
هدف در اين سوره تسلى و دلدارى پيامبر اسلام (ص) و بيان الطاف الهى نسبت به آن حضرت است، لذا در ادامه آيات گذشته كه از اين معنى سخن مىگفت، در آيات مورد بحث نخست به ذكر سه موهبت از مواهب خاص الهى به پيغمبر اكرم (ص) پرداخته، و سپس سه دستور مهم در همين رابطه به او مى دهد. مى فرمايد: آيا خداوند تو را يتيم نيافت و سپس پناه داد (ا لم يجدك يتيما فاوى).در شكم مادر بودى كه پدرت عبد الله از دنيا رفت، تو را در آغوش جدت عبدالمطلب پرورش دادم. شش ساله بودى كه مادرت از دنيا رفت، و از اين نظر نيز تنها شدى، اما عشق و محبت تو را در قلب عبدالمطلب افزون ساختم. هشت ساله بودى كه جدت عبدالمطلب از دنيا رفت عمويت ابوطالب را به خدمت و حمايتت گماشتم، تا تو را همچون جان شيرين در برگيرد و محافظت كند. آرى تو يتيم بودى و من به تو پناه دادم.[5]
وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَىٰ ﴿٧﴾
و سرگشته ات یافت پس راه نمود. (٧)
تو هرگز از رسالت و نبوت آگاه نبودی و ما اين را در قلب تو افکنديم که به وسيله ی آن انسانها را هدايت کنی، چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد: [ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا: تو نه كتاب را مى دانستى و نه ايمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار داديم كه به وسيله آن هر كس از بندگانمان را بخواهيم هدايت مى كنيم (شورى52)] .روشن است كه پيامبر (ص) قبل از رسيدن به مقام نبوت و رسالت فاقد اين فيض الهى بود، خداوند دست او را گرفت و هدايت فرمود، و به اين مقام نشاند، چنان كه فرمود: [نحن نقص عليك احسن القصص بما او حينا اليك هذا القرآن و ان كنت من قبله لمن الغافلين: ما بهترين داستانها را براى تو از طريق وحى اين قرآن بازگو كرديم، هر چند پيش از آن از غافلان بودى(3/ یوسف)]. مسلما اگر هدايت الهى و امدادهاى غيبى دست پيامبر (ص)را نمى گرفت. او هرگز به سر منزل مقصود راه نمى يافت. پس منظور از ضلالت، نفی ايمان، توحيد، پاکی و تقوای رسول (ص) نيست، بلکه مراد نفی آگاهی از اسرار نبوت و قوانين اسلام می باشد.[6]
وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَىٰ ﴿٨﴾
و محتاجت یافت و بینياز کرد. (٨)
توجه حضرت خديجه آن زن مخلص و با وفا را به سوی تو جلب کرد، تا ثروت سرشاری را در اختيار تو و اهداف بزرگت قرار دهد و بعد از ظهور اسلام غنايم فراوانی در جنگها نصيب تو کرد، تا برای رسيدن به مقاصدت بینياز شوی. در روايتى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام) مى خوانيم كه در تفسير اين آيات چنين فرمود: آيا تو را يتيم يعنى فردى بى نظير در ميان مخلوقات خود نيافت و سپس مردم را در پناه تو قرار داد؟ و تو را گمشده و ناشناخته در ميان قومى يافت كه مقام فضل تو را نمى دانستند و خدا آنها را به سوى تو هدايت كرد، تو را سرپرست اقوامى در علم و دانش قرار داد و آنها را به وسيله تو بى نياز ساخت. البته اين حديث ناظر به بطون آيه است، و گرنه ظاهر آيات همان است كه در بالا گفته شد.مبادا تصور شود كه بيان اين امور كه در ظاهر آيه است از مقام شامخ پيامبر (ص) مى كاهد، و يا توصيفى منفى از سوى پروردگار در باره او است، بلكه اين در حقيقت بيان الطاف الهى و اكرام و احترام او نسبت به اين پيغمبر بزرگ است، هنگامى كه محبوب، سخن از الطافش نسبت به عاشق دلباخته مى گويد خود عين لطف و محبت است و دليل بر عنايت خاص او است، و به همين دليل با شنيدن اين الفاظ از سوى محبوب روح تازه مى شود، و جان او صفا مىيابد و قلبش غرق آرامش و سكينه مى شود.[7]
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿٩﴾ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿١٠﴾
پس يتيم را خوار مدار و مدان (٩) و با سائل خشونت مکن و مران. (١٠)
در این آيات به عنوان نتيجه گيرى از آيات قبل، سه دستور پر اهميت به پيغمبر اسلام (ص) مى دهد كه هر چند مخاطب در آن شخص رسول الله (ص) است ولى مسلما همگان را شامل مىشود، می فرماید: حال که تو طعم يتيمی را چشيدی و شکسته شدن دل را احساس کردی، پس هيچ يتيمی را خوار مشمار. معلوم ميشود گرچه اطعام و انفاق به يتيمان مهم است، امّا مهمتر از همه دلجويي و نوازش و رفع کمبودهای عاطفی آنهاست ، لذا در حديث معروفى مىخوانيم كه رسول الله (ص) فرمود: هر كس به عنوان نوازش دست بر سر يتيمى كشد به تعداد هر موئى كه دست او از آن مى گذرد در روز قیامت نوری خواهد داشت. در اينكه منظور از سائل در اينجا چه كسى است؟ چند تفسير وجود دارد: نخست اينكه منظور كسانى است كه سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دينى دارند، به قرينه اينكه اين دستور نتیجه ای است بر آنچه در آيات قبل آمده “و وجدك ضالا فهدى” خداوند تو را گمشده يافت و هدايت كرد، پس به شكرانه اين هدايت الهى تو نيز در هدايت نيازمندان كوشا باش، و هيچ تقاضا كننده هدايتى را از خود مران. ديگر اينكه منظور كسانى است كه داراى فقر مادى هستند، و به سراغ تو مى آيند، بايد آنچه در توان دارى به كار گيرى، و آنها را مايوس نكنى، و از خود نرانى. سوم اينكه هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى، دستور مى دهد كه به تقاضاى سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، اين معنى هم تناسب با هدايت الهى نسبت به پيامبر (ص) دارد و هم سرپرستى از او در زمانى كه يتيم بود.[8]
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ ﴿١١﴾
و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن. (١١)
به شکرانه اين که فقير بودی خدا بینيازت کرد، تو هم آثار نعمت را آشکار کن و با گفتار و عمل اين موهبت الهی را بازگو کن. منش افراد کريم و سخاوتمند اين است که وقتی نعمتی به آنها روی می آورد، بر عکس بخيلان آن را بازگو مي کنند و شکر خدا را به جا می آورند و از آن مواهب در راه خدا استفاده مي کنند. در حديث از رسول الله (ص) آمده است: هر کس خيری به او برسد و آثارش بر او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهای او شمرده ميشود. بازگو كردن نعمت، گاه با زبان است و تعبيراتى كه حاكى از نهايت شكر و سپاس باشد، نه غرور و برترى جوئى، و گاه با عمل است به اين ترتيب كه از آن انفاق و بخشش در راه خدا كند، بخششى كه نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا كرده است. از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: خداوند هنگامى كه نعمتى به بندها ى مى بخشد دوست دارد آثار نعمت را بر او ببيند.[9]