أَأَمِنتُم مَّن فِی السَّمَاءِ أَن یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِیَ تَمُورُ ﴿١۶﴾
آیا از آن کس که در آسمان است ایمن شده اید که شما را به زمین فروبرد، پس به ناگاه زمین بلرزد؟ (١۶)
بعد از آن که در آیه قبل به ربوبیّت خدا اشاره شد، این آیه بشر را تهدید میکند که چگونه با خاطر جمع و دل آسوده به ربوبیّت خدا کفر ورزیده اند و در برابر او خاضع نشده و برایش شریک قایل شده اند. مگر ایمن از این هستید که ملائکه ی ساکن آسمان و موکل بر امور عالم، زمین را زیر پایتان بشکافند و به امر خدا در شکم زمین پنهانتان دارند. اگر خداوند دستور دهد این زمین ذلول وآرام، طغیان میکند، و به صورت حیوانی چموش در میآید، زلزله ها شروع میشود، شکافها در زمین ظاهر میگردد، و شما و خانه ها و شهرهایتان را در کام خود فرو میبرد. جمله ” فاذا هی تمور” (آن پیوسته حرکت میکند و نا آرام است) ممکن است اشاره به این باشد که خدا میتواند فرمان دهد زمین شما را فروبرد و پیوسته از نقطه ای به نقطه ای دیگر در درون خود منتقل سازد حتی قبر شما هم آرام نباشد. یا این که زمین آرامش خود را برای همیشه از دست بدهد، و زلزلهای دایمی بر آن حاکم گردد.
أَمْ أَمِنتُم مَّن فِی السَّمَاءِ أَن یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ حَاصِبًاۖ فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ نَذِیرِ ﴿١٧﴾
یا از آنکسکه درآسمان است ایمن شدهاید که برسرشما تندبادی مملوّ از سنگریزه فرو فرستد؟ پس به زودی خواهید دانست انذار و تهدید من چگونه است (۱۷)
سپس می افزاید: لازم نیست حتما زلزله ها به سراغ شما آید، بلکه میتواند این فرمان را به تند بادی مملوّ از سنگریزه دهد تا شما را زیر کوهی از آن مدفون سازد. درک این معنا نیز برای کسانی که شن های روان و بادهای “حاصب” (بادهایی که توده های ریگ را با خود حرکت داده، از جایی به جای دیگر منتقل میکند) را دیده اند، بسیار ساده است، آنها میدانند که ممکن است درچند لحظه خانه ها یا آبادیهایی زیر تودهای از ریگها و شنهای روان مدفون گردد. حال که مشرکین به ربوبیّت خدا کافر شدند و خود را از عذاب او ایمن دانستند پس به زودی معنای تهدید را خواهند فهمید.
وَلَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ کَانَ نَکِیرِ ﴿١٨﴾
و البته کسانی هم که پیش از آنها بودند به تکذیب پرداختند، پس بنگر عذاب من چگونه بود (١٨)
گروهی را با زلزله های ویرانگر، و اقوامی را با صاعقه ها، و جمعی را با طوفان یا تندباد مجازات کردیم، و شهرهای ویران شده و خاموش آنها را به عنوان درس عبرتی باقی گذاردیم. درحقیقت آیات فوق به این معنا اشاره میکند که عذاب آنها منحصر به عذاب قیامت نیست، در این دنیا نیز خداوند با مختصر تکان زمین یا حرکت بادها، میتواند به زندگی آنها پایان دهد، مانند امّت های پیشین.
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَۚ مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَـٰنُۚ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ ﴿١٩﴾
آیا به پرندگان بالای سرشان ننگریسته اند که بالهای شان را باز و بسته میکنند؟ آنها را جز خدای رحمان نگه نمیدارد. مسلما او به هر چیزی بینا است (١٩)
این اجسام سنگین، برخلاف قانون جاذبه از زمین بر میخیزند، و به راحتی تمام برفراز آسمان، ساعتها، و گاه هفته ها و ماه ها پشت سرهم به حرکت سریع و نرم خود ادامه میدهند. جز خدای رحمان چه کسی بدن آنها را به گونه ای آفریده که به راحتی در آسمان سیر میکنند؟ ! چه کسی این قدرت را به بالهای آنها بخشیده، و دانش پرواز را به آنها آموخته؟، آری خداوند به هر چیزی بینا است و نیاز هر مخلوقی را میداند و با رحمت عامّش که همه موجودات را فراگرفته، به پرندگان نیز آنچه لازم داشتند بخشیده است.
أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِی هُوَ جُندٌ لَّکُمْ یَنصُرُکُم مِّن دُونِ الرَّحْمَـٰنِۚ إِنِ الْکَافِرُونَ إِلَّا فِی غُرُورٍ ﴿٢٠﴾
کیست آن کسی که او سپاه شماست و شما را در برابر خدای رحمان یاری میکند؟ کافران جز دچار غرور نیستند (٢٠)
این آیه توبیخ و سرکوب کفار است، که به جای خدای تعالی معبودهای دیگر گرفتند تا یاریشان کنند، میفرماید: نه، بلکه میپرسم آن چه کسی است که به آن اشاره میشود، که یاور شما و لشکر شماست، غیر از خدای رحمان، اگر خدای رحمان سرنوشت شومی یا عذابی برای شما مقرر کرده باشد آیا آن یاور، شما را یاری میکند؟ نه، پس غیر از خدا کسی نیست که شما را یاری کند. و چون مشرکین پاسخی به این توبیخ خدا نداشتند لذا؛ خدا جواب میدهد که غرور آنچنان آنها را احاطه کرده که نمیتوانند بدیهی ترین حقایق را درک کنند.
أَمَّنْ هَـٰذَا الَّذِی یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُۚ بَل لَّجُّوا فِی عُتُوٍّ وَنُفُورٍ ﴿٢١﴾
کیست آن که اگر خدا روزی خود را از شما بازدارد روزیتان میدهد؟ بلکه در سرکشی و فرار از حق اصرار میورزند (٢١)
در این آیه هم، خود خدای سبحان پاسخ میدهد، میفرماید: حق برای آنان روشن شده ولی در برابر آن خاضع نمیشوند تا تصدیقش کنند و آنگاه پیرویش کنند، بلکه در دور شدن از حق و نفرت از آن همچنان ادامه داده و بیشتر جلو میروند.
أَفَمَن یَمْشِی مُکِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّن یَمْشِی سَوِیًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿٢٢﴾
پس آیا آن که به رو افتاده حرکت میکند، هدایت یافتهتر است، یا آن کسی که راست قامت بر راه راست میرود؟ (٢٢)
کفار در لجاجت و سرکشی عجیبی که دارند و در نفرت شان از حق، مثل کسی میمانند که راه را با خزیدن، آن هم با صورت طی میکند و معلوم است که چنین شخصی نه موانع را میبیند و نه سرعتی دارد و نه قادر به واکنش است و نه به راه احاطه دارد، پس هرگز نظیر آن کسی که سر پا و مستقیم راه میرود، نمی تواند باشد، چون او جای هرقدم از قدم های خود را میبیند و احیانا اگر موانعی برسر راهش باشد مشاهده میکند و میداند که این راه به کجا منتهی میشود. و این کفار راه زندگی خود را مثل آن شخص خزنده طی میکنند، یعنی با این که حق را تشخیص میدهند به عمد چشم خود را از شناختن آنچه باید بشناسند می بندند، و خود را به ندیدن میزنند، و از عمل کردن به وظیفه چشم میپوشند و در برابر حق خاضع نمیشوند، به خلاف مؤمنین که راه زندگی را تشخیص میدهند و بر صراط مستقیم پایدارند و از هلاکت درامان هستند.
قُلْ هُوَ الَّذِی أَنشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَۖ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ ﴿٢٣﴾
بگو: اوست آن کس که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد اما کمتر سپاسگزاری میکنید (٢٣)
منظور از” إنشاء بشر” فقط خلقت او نیست بلکه مراد، خلقت بی سابقه ی اوست یعنی، در انسان ویژگی هست که اصلاً در ماده نیست، در حالی که آنجا که جسم انسان مورد نظر است، تعبیر به خلقت میکند. ولی وقتی به خود او میرسد، از ایجادش تعبیر به إنشاء مینماید. که از آن فهمیده میشود که انسانِ شنوا و بینا و متفکر، دارای خلقتی دیگر است که این همان إنشاء است. پس انسان هر چند که به صفات بسیاری از قبیل حواس پنجگانه ی ظاهری و باطنی از سایر موجودات، یعنی جمادات و نباتات ممتاز است، ولی در آیه به دو صفت سمع و بصر اکتفا کرده، چون این دو صفت مهمتر از سایر امتیازات است. و منظور از کلمه ی “أفئده” (قلب)، نَفْسِ متفکر آدمی است، که انسان با این امتیاز از سایر حیوانات ممتاز میشود. پس خداوند، تمام ابزار لازم برای آگاهی به علوم نقلی و عقلی را در اختیار انسان قرار داد، اما کمتر کسی سپاس این همه نعمت را به جا می آورد. زیرا شکر به معنای استفاده ی هر نعمت در جهت هدفی است که برای آن آفریده شده است.
قُلْ هُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿٢۴﴾
بگو او کسی است که شما را در زمین خلق کرد و به سوی او بازمیگردید (٢۴)
منظور از خلق انسان در زمین این است که خلقت شان وابسته به زمین است یعنی، هم از خاک هستند و هم کمال آنها جز به اعمالی که وابسته به ماده ای زمینی است، تمام نمیشود. در واقع خدا مواد زمینی را در دل بشر زینت داد تا دلها به سوی آنها مجذوب شود و به این وسیله انسانها، با نوع موضعگیری مقابل زینتها به صالح و طالح تقسیم شوند به همین دلیل در آخر به بعثت و جزای قیامت اشاره میکند. در حقیقت آیه ٢٢، مسیر را مشخص میکند و آیه ٢٣، ابزار و وسایل کار را، و این آیه هدف و مقصد را، یعنی در راه راست و صراط مستقیم ایمان و اسلام گام بردارید، و از تمام ابزار شناخت بهره گیرید، و به سوی زندگانی جاویدان حرکت کنید.
وَیَقُولُونَ مَتَىٰ هَـٰذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ ﴿٢۵﴾ قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّـهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُّبِینٌ ﴿٢۶﴾
و میگویند: این وعده کی خواهد بود اگر راست میگویید؟ (٢۵) بگو: علم آن فقط نزد خداست و من فقط هشداردهنده ای آشکارم (٢۶)
منکرین معاد و کفار از روی استهزا، برای آمدن قیامت عجله میکردند و میپرسیدند پس این وعده کی میرسد؟ آیه جواب میدهد که ای پیامبر، بگو علمش نزد خداست و غیر از او هیچکس از آن آگاهی ندارد و من به جز این که انذار کنندهای آشکار هستم مسئولیت و اختیار ندارم، من تنها مأمورم به شما خبر دهم که به زودی به سوی خدا محشور میشوید اما زمان آن را نمیدانم. و باید چنین باشد، چرا که اگر تاریخ قیامت معلوم بود هرگاه فاصله ی زیادی داشت مردم در غفلت فرو میرفتند، و اگر فاصله کم بود حالتی شبیه اضطرار پیدامی کردند و در هرحال، هدفهای تربیتی ناتمام می ماند.
فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَهً سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَقِیلَ هَـٰذَا الَّذِی کُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ ﴿٢٧﴾
و هنگامی که آن را نزدیک ببینند، چهره های کسانی که کافر شدهاند درهم رود و گفته شود: این همان چیزی است که طلب میکردید (٢٧)
وقتی کافران آن وعده ی الهی و عذاب را از نزدیک مشاهده کنند صورت شان زشت و سیاه میشود به گونه ای که آثار اندوه و یأس از آن می بارد، و در این موقع به آنها گفته میشود: این عذاب را که میبینید همان وعده ای است که به شما دادند و شما پیوسته دعا و تقاضا میکردید که قیامت واقع شود، و از روی استهزا می پرسیدید: پس آن قیامت و عذاب چه وقت است؟، حالا واقع شده و راه فراری از آن نیست. و از شواهد برمی آید که گوینده این کلام ملائکها ند، که به امر خدا به اهل دوزخ خطاب میکنند.
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّـهُ وَمَن مَّعِیَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن یُجِیرُ الْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿٢٨﴾
بگو به من خبر دهید، اگر خدا مرا و هرکه را با من است هلاک کند یا ما را مورد رحمت قرار دهد، چه کسی کافران را از عذابی دردناک پناه میدهد (٢٨)
کافران مکه، به پیامبر (ص) و مسلمانان نفرین میکردند و تقاضای مرگ او را داشتند به گمان این که اگر آن حضرت از دنیا برود، دعوتش نیز برچیده میشود لذا خدا، رسولش را مأمور کرد که به ایشان بگوید: چه خدا ما را هلاک کند و چه باقی بدارد به هرحال سرنوشت ما بدست اوست و ما از رحمت او امید خیر داریم اما شما چه میکنید و چه کسی را دارید که از عذاب الیم خدا که به خاطر کفرتان مستحق آن شدهاید، پناهتان دهد؟
قُلْ هُوَ الرَّحْمَـٰنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَیْهِ تَوَکَّلْنۖا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ ﴿٢٩﴾
بگو او رحمان است به او ایمان آوردیم و تنها بر او توکل کردیم. پس به زودی خواهید دانست چه کسی در گمراهی آشکار است (٢٩)
آیه در حقیقت نوعی دلداری دادن به رسول خدا (ص) و مؤمنان است که تصور نکنند که تنهایند، بلکه خدای مهربان یاور آنهاست. می فرماید: بگو اگر ما به خدا ایمان آورده ایم و او را وکیل و سرپرست خود برگزیده ایم، دلیلش روشن است چون او خدای رحمانی است که نعمتش هر چیزی، حتی دشمنان را فراگرفته است. اما معبودهای شما چه کاری کرده اند؟ به زودی میدانید چه کسی در گمراهی آشکار است؟ گرچه گمراهی شما همین جا آشکار است امّا در آخرت بیشتر روشن میشود.
قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْرًا فَمَن یَأْتِیکُم بِمَاءٍ مَّعِینٍ ﴿٣٠﴾
بگو به من خبر دهید، اگرآب شما در زمین فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد (٣٠)
میدانیم زمین از دو قشر مختلف تشکیل شده: قشر نفوذ پذیر که آب را در خود فرو میبرد و در زیر آن، قشر نفوذ ناپذیر است که آب را در آنجا نگاه میدارد، تمام چشمه ها، چاه ها، قنات ها از برکت این ترکیب خاص به وجود آمده، زیرا اگر تمام روی زمین تا اعماق زیاد قشر نفوذ پذیر بود، آبها چنان در زمین فرو میرفتند که هرگز دست کسی به دامان شان نمی رسید، و اگر همه نفوذ ناپذیر بودند آبهای روی زمین می ایستادند و تبدیل به یک باتلاق میشدند، یا به زودی به دریاها می ریختند، و به این ترتیب تمام ذخایر زیرزمینی آب از دست میرفت. این نمونه کوچکی از رحمت عام خداست که مرگ و حیات انسان سخت به آن گره خورده است.