وَ قَيَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُم مَّا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ ﴿٢٥﴾
و برای آنها همدم هایی گماشتیم که آنچه در پیش روی خود و آنچه پشت سرشان داشتند در نظر آنها بیاراستند، و بر آنها نیز همان عذابی که بر سر پیشینیان آنها از جن و انس آمده بود محقق شد، همانا آنها زیانکار بودند. (25)
آیه شریفه اشاره به این است که کفار استعداد این را داشتند که ایمان بیاورند، و تقوا پیشه کنند، و در نتیجه خدای تعالی برای آنها همنشین هایی معین کند، که ایشان را بیش از پیش هدایت کنند، همچنان که آیه: (« 22/ مجادله» خدا ایمان را در دلهای ایشان نوشته بود، و به روحی هم از ناحیه خود تأییدشان کرد)، از این تأیید خبر میدهد. امّا آنها با داشتن چنین استعدادی کفر ورزیدند، و مرتکب فسق شدند، و خدای تعالی به جای آن همنشین ها، همنشین های دیگر از شیطان ها برایشان قرار داد، تا همراه آنان باشند، و این را به عنوان مجازات در مقابل کفر و فسوق شان قرار داد. لذا آن همنشین های بد هم گناهان را برای آنها زینت دادند و هم سنت های زشتی را که در مردم و برای بعد از خود باب کردند. و شاید هم مراد این باشد که هم لذتهای مادی را که داشتند در نظرشان جلوه دادند، و هم آنها را که آرزومند بودند داشته باشند، و در آینده به دست آورند. به سبب این وضعیتی که داشتند فرمان عذاب الهی صادر شد و به سرنوشت اقوام گمراهی از جنّ و انس که قبل از آنها می زیستند، گرفتار شدند، چون آنها زیانکار بودند.[1]
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَـٰذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿٢٦﴾
و کسانی که کافر شدند گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در آن هیاهو کنید تا غلبه یابید. (26)
این آیه دلالت میکند بر نهایت عجز کفار در مبارزه علیه قرآن، آنها پس از آن که نتوانستند کلامی مثل قرآن بیاورند یا با دلایل شان جلوی نفوذ آن را بگیرند، کارشان به جایی رسید که به یکدیگر سفارش کردند: گوش به قرآن ندهید و هرجا قرآن خوانده میشود با راه انداختن جنجال و سروصدا مانع رسیدن صدای قرآن به گوش افراد شوید تا شاید اثر آن از بین برود و به این ترتیب بر قرآن غلبه پیدا کنیم.[2]
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذَابًا شَدِيدًا وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢٧﴾
و قطعا کسانی را که کافر شدند عذابی سخت می چشانیم، و حتما آنها را به بدتر از آنچه می کردند جزا میدهیم. (27)
میفرماید: مجازات این کفار آنست که قطعا ما به آنها عذاب شدیدی می چشانیم، خواه در دنیا و خواه در آخرت، و آنها را به بدترین اعمالی که پیوسته انجام میدادند کیفر می دهیم، یعنی اگر جزایی به آنها میدهیم بر اساس جزای بدترین عملشان می دهیم، نه مطابق بقیه ی اعمال بد آنها.[3]
ذَٰلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّـهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَدَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ ﴿٢٨﴾
آری، سزای دشمنان خدا همان آتش است که در آن منزل همیشگی دارند، به سزای این که آیات ما را انکار می کردند. (28)
این است کیفر دشمنان خدا که آتش سوزان جهنم است، امّا نه آتشی موقتی و زودگذر؛ بلکه آتش به همه ی آنها احاطه دارد، و هر یک از ایشان در درون آتش خانه ای مخصوص به خود دارد، که در آن جاودانند. آنها گرفتار این عذاب شوند به خاطر این که آیات تکوینی و تشریعی ما را علی رغم علمی که داشتند از روی لجاجت و غرور انکار می کردند.[4]
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا رَبَّنَا أَرِنَا اللَّذَيْنِ أَضَلَّانَا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الْأَسْفَلِينَ ﴿٢٩﴾
و کسانی که کفر ورزیدند، گویند: پروردگارا! آن دو گروه از جن و انس را که ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر پاهایمان نهیم تا از پست ترین ها شوند. (29)
این حکایت کلامی است که کفار در داخل آتش می گویند، و از خدای تعالی درخواست میکنند: که پیشوایان گمراهی جنّی و انسی شان را نشان ایشان بدهد، تا آن را زیر پای خود لگدمال و ذلیل کنند، و به همین مقدار عذاب شان را بیشتر کنند، چون در ادامه میگویند: تا از پست ترین مردم شوند.[5]
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿٣٠﴾
بی گمان، کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنها نازل میشوند که بیم مدارید و غمگین مباشید و مژده باد شما را به بهشتی که وعده داده می شدید. (30)
این آیه شریفه و آیه بعدش حسن حال مؤمنین را بیان میکند، و از آینده ای که در انتظار مؤمنین است خبر میدهد، کسانی که میگویند: پروردگار ما الله است، و سپس بر این گفته خویش می ایستند و کمترین انحرافی پیدا نمی کنند، ملائکه به استقبال ایشان می آیند، و آنها را دل داری میدهند که نترسید و غمگین نباشید، یعنی از عذاب یا محروم شدن از بهشت نترسید، و از آثار گناهانی که به خاطر سهل انگاری مرتکب شدید، غمگین نباشید، چون خدای تعالی گناهان شما را آمرزیده، و عذاب از شما برداشته شده، آن گاه به بهشتی که وعده داده شده اند بشارت شان میدهند.[6]
نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿٣١﴾ نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ ﴿٣٢﴾
ما در زندگی دنیا و در آخرت مددکاران و دوستان شماییم، و هرچه دلتان بخواهد، درآنجا برای شما فراهم است، و هرچه در آنجا خواستار باشید خواهید داشت.(31) سفره ای از جانب خدای آمرزنده ی مهربان. (32)
ملائکه به مؤمنین میگویند: همان گونه که در دنیا یار و مددکار شما بودیم، در آخرت نیز این چنین هستیم و هرگز شما را تنها نمیگذاریم. یعنی همانطور که کفار همنشین هایی از شیاطین داشتند، مؤمنین نیز اولیایی از فرشتگان دارند، که آنها را در دنیا و آخرت حمایت میکنند. سپس میفرماید: در بهشت هیچ قید و شرطی درکار نیست، هم نعمتهای مادی و هم آنچه از مواهب معنوی طلب کنید در اختیار شماست. شما مؤمنین، مهمان خدا در بهشت جاویدان او هستید، و همه ی این نعمتها به عنوان پذیرایی یک میزبان بخشنده و مهربان به یک مهمان گرامی ارزانی شده است.[7]
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّـهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿٣٣﴾
کیست خوش گفتارتر از آن کسی که به سوی خدا دعوت می نماید و کار نیک کند، و گوید: من از مسلمانانم. (33)
این آیه شریفه منصل است به آیه 26، برای این که کفار همان طور که با قرآن دشمنی داشتند، با رسول خدا (ص) نیز دشمنی میکردند، بنابراین خدای تعالی در آیه ی شریفه مورد بحث آن جناب را تأیید می کند، به این که سخن تو یعنی دعوتت بهترین سخن است. پس در این آیه روی سخن با رسول خدا (ص) است، هرچند که لفظ آیه عمومیت دارد، و شامل همه کسانی میشود که به سوی خدا دعوت میکنند. لذا؛ میفرماید: اگر کسی اعتقاد به اسلام داشته باشد، و خودش هم عمل صالح انجام دهد، آنگاه به سوی خدا دعوت کند، سخنش أحسن القول خواهد بود، برای این که أحسن القول عبارت است از سخنی که به حقیقت نزدیکتر، و نیز سودمندتر باشد، و هیچ کلمه ای به حق نزدیکتر و سودمندتر از کلمه توحید نیست، برای این که این کلمه آدمی را به سوی سعادتش رهنمون میشود.[8]
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴿٣٤﴾ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿٣٥﴾
و نیکی با بدی یکسان نیست بدی را با آنچه نیکوتر است دفع کن، ناگاه همان کسی که بین تو و او دشمنی بود، چون دوستی صمیمی گشته است. (34) و این جز به کسانی که شکیبند عطا نشود، و آن را جز کسی که دارای بهره ی بزرگ است به دست نیاورد. (35)
در این آیه میفرماید: روش دعوت به سوی خدا باید طوری باشد که، بیشترین تأثیر را بر دلها بگذارد؛ مسلماً دعوت به سوی خدا با داشتن خصلت نیک، از نظر تأثیر در دلها، با داشتن خصلت بد یکسان نیست، کسی که با خصلت های نیک دعوت میکند و از سلاح تقوا و محبت استفاده میکند، تأثیر بیشتری را به جا می گذارد؛ پس باید بدی را به بهترین راهش دفع کرد، یعنی این که بدی (هر باطلی) را با خصلتی که مقابل آنست دفع کرد، مثلاً جهل را با حلم و بدی را با عفو، و خلاصه هر بدی را با خوبی مناسب آن دفع کرد. پس وقتی تو تمام بدیها و باطلها را به بهترین وجه دفع کردی، ناگهان خواهی دید همان دشمنت آن چنان دوست تو میشود که گویی علاوه بر دوستی شفقت و محبت زیاد هم دارد. در ادامه خدای تعالی، دفع به أحسن را تعظیم و مدح کرده میفرماید: این سفارش را نمیپذیرد مگر آنهایی که دارای صفت صبرند، و آنهایی که بهره ای عظیم از کمال انسانیت و خصال نیک (ایمان، تقوا، اخلاق) دارند. [9]
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿٣٦﴾
و اگر از جانب شیطان دستخوش وسوسه ای شدی، به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست. (36)
علامه میفرماید: اگر مخاطب رسول خدا (ص) باشد، چون وساوس و تسویلات شیطانی در آنجناب راه ندارد، امکان دارد که آن خبیث با وسوسه مردم، یعنی کفار و معاندینی که آنجناب دعوت شان میکرده، امور را علیه ایشان دگرگون سازد، مثلا زحمات آنجناب را خنثی نموده، و در کفر و دشمنی و آزار پیامبر، آتششان را تیزتر کند، و نتیجه اش این شود که دفع به أحسن آنجناب کمتر مؤثر بیفتد. امّا اگر آیه همه مردم را مخاطب قرار داده باشد، این امکان وجود دارد که شیطان و شیطان صفتان برای خنثی کردن این روش دعوت، شعارهایی را مانند «خون را باید با خون شست و نیز ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان» سر بدهند. در مقابل این وسوسه ها و سیخونک زدنها به خدا پناه ببر،که او شنوای سخنان تو، و دانای به اعمال تو است.[10]
وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّـهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿٣٧﴾
و از آیات خدا شب و روز و خورسید و ماه است. نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه، و خدا را سجده کنید که آنها را خلق کرده، اگر تنها او را م یپرستید. (37)
خدای سبحان بعد از آن که روشن کرد که دعوت رسول (ص) بهترین دعوت است، و آنگاه سفارشش کرد به این که بدیها را به خصال نیک دفع کند، در این آیه به اصل دعوت که توحیدست باز می گردد و میفرماید: سراسر عالم تحت تدبیر و سرپرستی خداست، پس برای خورشید و ماه سجده نکنید، چون آن دو مخلوق خدایند؛ بلکه خدا را سجده کنید و تنها او را عبادت نمایید. عبادت خدا با عبادت غیر خدا جمع نمیشود، اگر میخواهید خدا را عبادت کنید، باید این موجودات نام برده را عبادت نکنید. [11]
فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ ۩ ﴿٣٨﴾ { سجده واجب }
پس اگر تکبر کردند. کسانی که در پیشگاه پروردگار تو هستند، شبانه روز او را نیایش میکنند و خسته نمیشوند. (38)
یعنی اگر این کفار عارشان آمد از این که برای خدای یگانه سجده کنند، هرگز نگران نباش؛ چون کسانی هستند که دایماً و بدون خستگی و ملال او را تسبیح میگویند، و آنها کسانی هستند که نزد پروردگار تو هستند، که همان فرشتگانند.[12]
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿٣٩﴾
و از نشانه های او این است که تو زمین را افسرده می بینی، و چون باران بر آن فرو فرستیم، به جنبش درآید و گیاه آورد. آری کسی که آن را زنده کرده قطعا زنده کننده ی مردگان است. بی تردید او بر هر چیزی تواناست. (39)
آیه شریفه در مقام اثبات معاد است: از آیات او اینست که زمین را خاشع و بیحرکت می یابی، امّا هنگامی که قطره های حیات بخش باران را بر آن میفرستیم به جنبش در می آید و نشو و نما میکند و بلند میشود. زمین خشک و مرده کجا و این همه آثار حیات پس از بارش باران کجا؟ کدام قدرت است که با نزول چند قطره باران از خاک مرده این همه حرکت جنبش و حیات می آفریند؟ این یکی از نشانه های علم و قدرت بی پایان پروردگار و علایم وجود ذیجود اوست. آن کس که این زمین مرده را زنده میکند، مردگان را نیز در قیامت زنده میکند، آری او بر همه چیز تواناست، با این حال چگونه نسبت به وقوع معاد در شک هستید؟[13]
إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا أَفَمَن يُلْقَىٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَم مَّن يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿٤٠﴾
همانا کسانی که در آیات ما به انحراف می روند بر ما پوشیده نیستند. آیا کسی که در آتش افکنده میشود بهتر است یا کسی که روز قیامت آسوده خاطر می آید؟ هرچه می خواهید بکنید که او به آنچه می کنید بیناست. (40)
کلمه «الحاد» به معنای انحراف است، لذا؛ الحاد در آیات خدا، هم شامل آیات تکوینی خدا میشود، از قبیل خورشید و ماه و غیر آن دو، که مشرکین آنها را آیات خدا می شمارند، در عین حال آنها را می پرستند، و مرتکب انحراف و الحاد میشوند، و هم الحاد در آیات وحی و نبوت، که باز مشرکین قرآن کریم را افترای بر خدا: و من درآوری پیامبر اسلام دانسته، و یا غیر مشرکین از فرق ضاله آن را از پیش خود تفسیر نموده و یا به منظور فتنه انگیزی در بین مسلمین تأویلش میکنند که تمامی اینها الحاد در آیات خدا است، که تعریف جامعش اینست که آیات الهی را در غیر آن موضعی که دارد وضع میکنند و از جایی که دارد به جای دیگری می برند. قرآن کریم مجازات اینها را با یک مقایسه، به طور روشن بیان می کند: آیا کسی که بدون پناه و شفیعی در آتش افکنده میشود بهترست یا کسی که در سایه ایمان و در نهایت امن و امان وارد عرصه محشر میشود؟ یعنی مردم در قیامت دو طایفه اند، و طایفه سومی وجود ندارد، یکی آنهایی که در ایمان به خدا و به آیات او استوارند، و دیگری کسانی که درآیات خدا الحاد و انحراف می ورزند، و با این تقسیم روشن میشود که اهل استقامت در روز قیامت در ایمنی قرار دارند. در آخر برای تشدید تهدید کفار می فرماید: هر کاری که می خواهید بکنید، امّا بدانید خدا به آنچه انجام میدهید بیناست. [14]
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ ﴿٤١﴾
البته کسانی که به این قرآن، وقتی که برایشان آمد، کافر شدند، و قطعا این کتابی شکست ناپذیر است. (41)
یعنی آنهایی که به قرآن کریم و این ذکر الهی، بعد از آمدنش کافر شدند، روز قیامت در آتش خواهند افتاد. به طور مسلم قرآن کتابی شکست ناپذیر است وهیچ چیز بر او غلبه نمیکند، چون منطقش محکم و استدلالش قوی و تعلیماتش موافق فطرت انسان و برای تمام شئون زندگی اوست.[15]
لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ ﴿٤٢﴾
که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه ندارد، از جانب حکیمی ستوده نازل شده. (42)
مراد از جمله (من بین یدیه و لا من خلفه) زمان نزول قرآن و عصرهای بعد از آنست تا روز قیامت. لذا؛ میفرماید: هیچگونه باطلی در هیچ عصر و زمانی در قرآن راه پیدا نمیکند، و تا روز قیامت در آیات آن تناقضی، و در خبرهایی که داده دروغی، و در معارف و احکام و دستوراتش باطلی نخواهد بود، نه دستخوش دگرگونی میشود، نه چیزی که از قرآن نیست در آن راه می یابد، چون از سوی خدای است که کارش محکم است و هیچ سستی و ضعفی در عملش نیست، حکیمی که به خاطر کمالاتش شایسته هرگونه حمد و ستایش است. [16]
مَّا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ ﴿٤٣﴾
به تو گفته نمیشود مگر آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شد، به راستی پروردگار تو، هم دارای مغفرت و هم صاحب عقوبتی دردناک است. (43)
آیه شریفه پیامبر(ص) را دلداری میدهد: نسبتهای ناروایی که کفار به تو می-زنند، مانند این که تو ساحر یا مجنون یا شاعری، و یا گفتند همه حرفهایش بهانهای است که بر ما آقایی و سروری کند، همانست که به پیامبران پیش از تو میزدند. پروردگار تو همان طور که دارای مغفرت است، دارای مجازاتی دردناک نیز هست، پس منتظر باش و کفار نیز منتظر باشند، تا ببینند از ناحیه پروردگارشان چه بر سرشان میآید، آیا با وجود این نسبتهای ناروایی که به تو میدهند، خدا با مغفرتش با ایشان معامله میکند، یا با مجازاتش؟ یعنی آنچه از نیکی و بدی انجام دهید جزایش عیناً به شما میرسد.[17]
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَـٰئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ ﴿٤٤﴾
و اگر این را قرآنی غیر عربی کرده بودیم، قطعا میگفتند: چرا آیه های آن روشن بیان نشده است؟ آیا کتاب عجمی و مردمی عربی؟ بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند هدایت و درمان است، و کسانی که ایمان نمی آورند در گوش هایشان سنگینی است، و آن برای آنها مایه کوری است، آنها از راه دور صدا زده میشوند. (44)
از بهانه های کفار یکی این بود که چرا قرآن به زبان غیر عربی نازل نشد؟ قرآن پاسخ می دهد: اگر ما قرآن را اعجمی (غیر عربی و غیر فصیح) میکردیم، آن وقت کلامش به گونه ای بود که مقصودش را به اعراب نمی رساند، در این صورت کفار می گفتند: چرا آیات قرآن روشن نیست، و پیچیده است، و ما از آن سر در نمی آوریم، آیا کتابی اعجمی و گنگ برای مردمی عربی؟ قرآن پاسخ میدهد، بگو: اثر و خاصیت این کتاب به خاطر عربی بودن آن نیست، بلکه قرآن برای هر کسی که دارای ایمان باشد مایه ی هدایت است و شک و اضطرابش را بهبودی میدهد، امّا برای کسانی که ایمان نمی آورند، یعنی آنهایی که گوش شان سنگین است، مایه ضلالت و کوری است، که نمی توانند راه حق را تشخیص دهند. اینان مانند کسانی هستند که از راه دور صدایشان میزنند، یعنی چنین کسی نه صدایی را می شنود، و نه صاحب صدا را میبیند، و این مثالی است برای حال کفار، که نه نصیحتی را می پذیرند، و نه هیچ استدلالی را قبول میکنند.[18]
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ ﴿٤٥﴾
و به راستی به موسی کتاب را دادیم، پس در آن اختلاف واقع شد. و اگر از جانب پروردگار سخنی نگذشته بود، قطعا میان آنها حکم میشد، و مسلما آنها درباره ی آن در شکی حیرت آور قرار داشتند. (45)
آیه شریفه برای دلداری رسول خدا (ص) میفرماید: از انکار و لجاجت این قوم خیره سر نگران مباش، چون این سابقه ی طولانی دارد. ما به موسی کتاب آسمانی دادیم، امّا قومش در آن اختلاف کردند، عده ای آن را نپذیرفتند، و عده ای دیگر آن را انکار کردند. اگر قبلاً خدا این فرمان را صادر نکرده بود که به کفار مهلت داده شود تا اتمام حجت شوند، در میان آنها داوری میکرد، و آنها را هلاک میساخت، آری قوم حضرت موسی (ع) نسبت به کتاب موسی در شکی حیرت آور قرار داشتند.[19]
مَّنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿٤٦﴾
هرکس کار شایسته کند به سود اوست و هر کس بدی کند به زیان اوست و پروردگار تو نسبت به بندگان ستمکار نیست. (46)
یعنی عمل، بیانگر حال صاحب عمل است، اگر عمل صالح و مفید باشد، خود او هم از آن سود می برد، و اگر مضر و بد باشد، خودش از آن متضرر میگردد، پس این رفتار خدای تعالی که نفع عمل صالح را به صاحبش میرساند، و او را ثواب می دهد، و ضرر عمل بد را نیز به صاحبش میرساند، و مجازاتش میکند، هیچ ظلمی نیست. [20]
[1] – الميزان، ج 17، ص 616 – 615
[2] – الميزان، ج 17، ص 620
[3] -المیزان ، جلد17، ص 621
[4] – همان، ص 621
[5] – الميزان، ج 17، ص 622
[6] – الميزان، ج 17، ص 623 – 622
[7] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1048
[8] – الميزان، ج 17، ص 625
[9] – الميزان، ج 17، ص 626
[10] – الميزان، ج 17، ص 628 – 627
[11] – المیزان، جلد17، ص 628
[12] – المیزان، ج 17، ص 629
[13] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1050
[14] – الميزان، ج 17، ص 636 – 635
[15] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1050
[16] – الميزان، ج 17، ص 638 – 637
[17] – همان، ص 639 – 638
[18] -الميزان، ج 17، ص 641 – 639
[19] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1051
[20] – الميزان، ج 17، ص 641