اللَّـهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّـهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ ﴿٦١﴾
خدا کسی است که شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید، و روز را روشن ساخت. آری خدا بر مردم بسیار صاحب تفضل است، ولی بیشتر مردم سپاس نمی گزارند. (61)
یعنی آن خدای یگانه کسی است که به خاطر شما شب را تاریک کرد، تا در آن از خستگی کار روزانه، آرامش یابید، و روز را هم به خاطر شما روشن قرار داد، تا از فضل خدا و از پروردگارتان طلب کنید، و روزیتان را به دست آورید، و خدا این چنین زندگی انسانها را تدبیر میکند. سپس خدای تعالی مشرکین را توبیخ میکند به این که فضل و کرم خدا را شکر نمی گذارند، چون اگر این فضل عظیم را شکرگذاری می کردند او را می پرستیدند؛ امّا اکثر مردم شکرگذاری نمیکنند، و به جایش کفران نعمت میکنند. [1]
ذَٰلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ ﴿٦٢﴾
این است خداوند، پروردگار شما که آفریننده ی هر چیزی است خدایی جز او نیست. پس چگونه بازگردانده میشوید. (62)
یعنی این است آن خدایی که امور زندگی و رزق شما را تدبیر می کند، شب را مایه آرامش، و روز را وسیله ی سعی و تلاش شما قرار م یدهد، و او الله تعالی است، که ربّ و پروردگار شماست؛ و به این دلیل پروردگار شماست و امور شما را تدبیر میکند، که خالق همه چیز است، و خلقت از تدبیر جدایی پذیر نیست، و چون او تنها خالق هستی است، بنابراین؛ کس دیگری پروردگار و مدبر امور انسانها نیست. پس چگونه از پرستش او به سوی پرستش دیگری منحرف و منصرف میشوید؟[2]
كَذَٰلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ ﴿٦٣﴾
کسانی که آیات خدا را انکار میکردند، اینگونه به انحراف کشیده میشوند. (63)
یعنی، منکرین آیات الهی در امت های دیگر هم این گونه منحرف شدند، چون آیات خدا روشن بود، هیچ خفایی در آن نبود، پس سبب انحراف و انصراف آنها از توحید به شرک، فقط انکار و لجاجت بود، یعنی این منکرین لجوج و معاند، علی رغم علم به حقایق، آنها را انکار میکنند. [3]
اللَّـهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَٰلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٦٤﴾
خدا کسی است که زمین را برای شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنایی و شما را صورتگری کرد و صورتهای شما را نیکو نمود و از چیزهای پاکیزه به شما روزی داد. این است خداوند یکتا، پروردگار شما. پرخیر و پاینده است خداوند، پروردگار جهانیان. (64)
خداوند تمام شرایطی که برای یک قرارگاه مطمئن و آرام لازم است در کره زمین آفریده، محلی است ثابت و خالی از هرگونه تزلزل، هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان، مشتمل برهمه وسایل مورد نیاز انسان. امّا «بناء» در زبان عرب به خانه هایی گفته میشود که عرب بادیه نشین از آن استفاده میکردند، و به شکل خیمه و یا سایه بان است. جالب این جاست که آسمان را به خیمه ای تشبیه کرده که اطراف زمین را گرفته؛ البته منظور از آسمان، بیشتر جو و هوای فشرده ای است که گرداگرد زمین را فراگرفته و همچون خیمه ای بر تمام کره زمین احاطه دارد. این خیمه بزرگ الهی هم از شدت تابش نور خورشید می کاهد، هم جلوی سقوط سنگهای آسمانی را که پیوسته به کره زمین جذب میشوند را میگیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشاری که دارند آتش میزند، تا خاکستر آنها آرام به زمین بنشیند.[4] سپس می فرماید: او کسی است که صورت شما را به نیکویی صورتگری کرد، برای این که شما یکدیگر را بشناسید، و یک شناسنامه طبیعی همراه هرکسی باشد، الان این هفت میلیارد انسانی که روی زمین هستند، هیچ کدام نه از نظر صدا و نه چهره شبیه یکدیگر نیستند، همچنان که میفرماید: (و اختلاف السنتکم و الوانکم، اختلاف زبانها و رنگهایتان « روم/22»)، که این اختلاف صداها و زبانها و چهره ها، مصداقی از خلقت احسن انسان و عامل شناسایی اوست.[5] بنابراین؛ امتیاز ساختار ظاهری انسان بر سایر موجودات و حیوانات، در نخستین برخورد، روشن و آشکار است: قامتی موزون و راست، با صورتی زیبا و دلپذیر، در نهایت نظم و استحکام. در واقع او را به گونه ای خلق کرد که نسبت به سایر جانداران برتری داشته باشد. امّا منظور از طیبات، انواع رزقهای گوناگون است، که طبیعتش با طبیعت آدمی سازگار است، مانند انواع دانهها و میوه ها و گوشتها و غیر آن. این الله است که ربّ و پروردگار شماست و امور شما را تدبیر میکند، پس او منشأ خیر کثیر است، خدایی که پروردگار عالمیان است. کسی که این همه مواهب را به انسان بخشیده، او مدبر عالم هستی است، و شایسته عبودیت و پرستش. از آیه فهمیده میشود که خلقت نظام آفرینش به خاطر خلقت انسانها بوده و همه در خدمت اویند.[6]
هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٦٥﴾
او زنده است معبودی جز او نیست. پس او را بخوانید در حالی که بندگی را برای او خالص کرده اید ستایش ویژه خدا، پروردگار جهانیان است. (65)
یعنی، تنها خدای تعالی است که دارای حیاتی است که دستخوش مرگ و زوال نمیشود و جاودانه است، همه ی موجودات زنده غیر از او، حیاتی آمیخته به مرگ دارند، و این حیات محدود و موقت را از ذات پاک خداوند میگیرند، بنابراین؛ اگر او ذاتاً دارای حیات است، پس فقط او مستحق پرستش است، و هیچ معبودی جز او وجود ندارد. اکنون که چنین است باید تنها او را بخوانید، و دین خود را برای او خالص کنید، و هرچه غیر اوست را کنار بگذارید، چون همه فانی هستند. حمد و ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است.[7]
قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٦٦﴾
بگو: من نهی شده ام از این که آنها را که شما به جای خدا می خوانید پرستش کنم، حال که از جانب پروردگارم دلایل روشن برایم آمده است، و فرمان یافته ام که تسلیم پروردگار جهانیان باشم.(66)
آیه شریفه، مشرکین را برای همیشه از این که رسول خدا (ص) با آنها دمساز شود، و خدایان آنان را بپرستد، نومید میکند، و میفرماید: بگو من نهی شده ام از این که معبودهایی که شما غیر از خدا میخوانید، پرستش کنم؛ زیرا بیّنات و دلایل روشن از سوی پروردگارم برای من آمده است، نه تنها نهی شده ام که غیر او را نپرستم؛ بلکه مأمورم تنها در برابر ربّ العالمین تسلیم باشم.[8]
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٦٧﴾
او کسی است که شما را از خاکی، سپس از نطفه ای، آن گاه از علقه ای آفرید، و بعد شما را به صورت کودکی بیرون می آورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید، و از میان شما کسی است که پیش از پیری می میرد، و برخی از شما به مدتی که مقرر است برسید، باشد که بیندیشید.(67)
مراحل هفتگانه خلقت انسان: تطور خلقت انسان را از خاک، و دوران جنینی، و دوران حیات در دنیا تا هنگام مرگ، در هفت مرحله بیان میکند، تا هم عظمت قدرت و ربوبیت او روشن شود، و هم مواهب و نعمت هایش بر بندگان. 1) مرحله تراب و خاک است، که اشاره به آفرینش آدم جدّ نخستین ما که از خاک میباشد، و یا خلقت همه ی انسانها از خاک، چرا که مواد غذایی که وجود انسان و حتی نطفه او را تشکیل میدهد اعم از مواد حیوانی و گیاهی، همه از خاک مایه میگیرد. 2) مرحله نطفه، که مربوط به همه ی انسانهاست به جز آدم و همسرش حوا. 3) مرحله ای که نطفه تکامل یافته، و به صورت یک قطعه خون بسته درآمده. 4) مرحله تولد. 5) مرحله تکامل قوت و قدرت جسمی. 6) دوران پیری و از دست دادن نیروی بدنی. 7) پایان عمر و انتقال از این سرا به سرای جاویدان. آیا با این همه تغییرات و تحولات منظم، و حساب شده، باز هم جای تردید در قدرت و عظمت مبدأ عالم هستی و الطاف و مواهب او وجود دارد؟ قابل توجه این که در چهار مرحله اول که مربوط به آفرینش از خاک و نطفه و علقه و تولد طفل است تعبیر به (خلقکم، شما را آفرید) شده، و هیچ نقشی برای خود انسان در آن قایل نیست، ولی در سه مرحله بعد از تولد، یعنی مرحله رسیدن به نهایت قوه جسمانی و پیری و مرگ، تعبیر (لتبلغوا، تا برسید) و (لتکونوا، تا بوده باشید) آمده، که هم اشاره به استقلال وجودی انسان بعد از تولد دارد، و هم به این حقیقت که این سه مرحله ممکن است با حسن تدبیر، و یا سوء تدبیر خود انسان جلوتر یا عقب تر بیفتد، و گاه پیری زودرس یا مرگ زودرس دامان انسان را بگیرد، و این نشان میدهد که تعبیرات قرآن تا چه حد حساب شده و دقیق است. و امّا تعبیر به «یتوفی» در مورد مرگ، اشاره به این است که مرگ در منطق قرآن به معنی فنا و نابودی نیست، بلکه فرشتگان مرگ، روح انسان را دریافت میدارند و به عالم پس از مرگ منتقل میکنند، که با این تعبیر مرگ را از مفهوم مادی آن که فنا و نیستی است به کلی در می آورد، و دریچه ای به عالم بقا معرفی میکند. این نیز قابل توجه است که تمام این مراحل، با «ثم» به یکدیگر عطف شده، که نشانه ی ترتیب توأم با فاصله است، جز مرحله ی رسیدن به پایان زندگی که با «واو» عطف شده است. این تفاوت تغییر، ممکن است به خاطر این باشد که رسیدن به پایان عمر همیشه بعد از پیری نخواهد بود، چرا که جوانان زیادی میمیرند، و حتی یکی از آنها هم به پیری نمیرسد، یا حتی قبل از رسیدن به جوانی می میرند. بنابراین؛ بسیار لازم است که انسانها از سرمایه عمر خود که مهمترین سرمایه انسان است، و هیچ گونه اطلاعی هم از زمان از دست دادن آن ندارند، به بهترین شکل استفاده کنند.[9] در روایتی تکان دهنده از پیامبر اسلام (ص) میخوانیم: خداوند، فرشته ای را آفریده است که هر شب فرود می آید، و ندا سر میدهد: ای بیست ساله ها، تلاش و کوشش کنید، و ای سی ساله ها، مبادا زندگی دنیا شما را بفریبد، و ای چهل ساله ها، چه چیزی برای دیدار پروردگارتان آماده کرده اید، و ای پنجاه ساله ها، بیم دهنده ای برای شما آمد، و ای شصت ساله ها، زراعتی هستید که هنگام درو آن نزدیک شده است، و ای هفتاد ساله ها، شما را فرا میخوانند، پاسخ دهید، و ای هشتاد ساله ها، قیامت برای شما آمد و شما غافلید. سپس میگوید: اگر بندگانی رکوع گزار، و مردانی فروتن، و فرزندانی شیرخوار و چهار پایانی که چرا میکنند، نبودند، بیشک عذابی شدید بر شما نازل میشد.[10]
هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿٦٨﴾
و اوست که زنده میکند و میمیراند، و چون به کاری حکم کند، تنها به آن میگوید:باش، پس میشود. (68)
در این آیه سخن از مهمترین مظاهر قدرت پروردگار یعنی مسأله ی حیات و مرگ به میان می آورد، همان دو پدیده ای که با تمام پیشرفت علوم بشر، هنوز جزء معماهای ناگشوده است، میفرماید: او کسی است که زنده میکند و میمیراند، و موجودات را از عالمی به عالم دیگر منتقل میکند. البته انتقال از عالم قبر (برزخ) به عالم قیامت، و انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ، دارای شگفتیها و عجایبی است، که اسرار آفرینش را بازگو میکند، و هر کدام آیتی از آیات قدرت خداست، امّا هیچ یک از این مسایل مهم و پیچیده در برابر قدرت خدا هیچ سختی ندارد، زیرا هنگامی که او چیزی را اراده کند تنها به او میگوید: موجود باش، او نیز بلافاصله موجود میشود. به عبارت دیگر اراده خدا همان، و تحقق یافتن موجودات همان.[11] علامه میفرماید: هر یک از این میراندن و زنده کردنها، درب عالمی را به روی انسان می گشاید، که در آن عالم از انواع نعمتهای خدایی استفاده میکند، که این تفضلی است از سوی خدای سبحان به بندگانش.[12]
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّـهِ أَنَّىٰ يُصْرَفُونَ ﴿٦٩﴾
آیا ندیدی کسانی را که در آیات خدا مجادله میکنند چگونه منحرف میشوند؟(69)
باز هم در این آیه سخن از کسانی است که در آیات الهی به مجادله برمی خیزند، و در برابر دلایل نبوت و محتوای دعوت انبیا سر تسلیم فرود نمی آورند؛ در این آیات سرنوشت چنین اشخاصی به طرز روشنی ترسیم شده است. میفرماید: آیا تعجب نکردی چگونه اشخاصی که از روی لجاجت در آیات خدا مجادله میکنند، از حق به سوی باطل و از هدایت به ضلالت منحرف میشوند؟ در حقیقت بیان این مطلب بیانگر این است که، هر انسان بی طرفی اگر به وضع آنها نگاه کند از انحراف آنها در شگفتی فرو میرود، که چگونه با این همه نشانه های روشن، حق را نمی بینند و آن را انکار میکنند؟[13]
الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿٧٠﴾
کسانی که کتاب و آنچه را که فرستادگان خود را بدان گسیل داشته ایم، تکذیب کردند، به زودی خواهند دانست.(70)
منظور از «الّذین» همان مجادله کنندگان است؛ علامه میفرماید: با توجه به آیات بعد، مراد از مجادله کنندگان، کسانی هستند که با پیامبر گرامی اسلام (ص) جدال میکردند، و مراد از «الکتاب» هم قرآن کریم است، و منظور از «آنچه را بر رسولان خود نازل کردیم» کتابها و ادیانی است که سایر انبیا (علیهم السلام) آورده اند، در نتیجه بت پرستان (وثنیت) که کتاب قرآن و سایر کتابهای آسمانی را منکرند، در حقیقت مسأله نبوت را منکرند. پس به زودی به حقیقت این مجادله در آیات خدا، و تکذیب کتاب و رسولان الهی پی خواهند برد.[14]
إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ ﴿٧١﴾ فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ ﴿٧٢﴾
آن گاه که غُلها و زنجیرها در گردنهایشان باشد و بر روی کشانیده شوند. (71) در آب جوشان آن گاه در آتش افروخته شوند.(72)
میفرماید: به زودی حقیقت عمل خود را خواهند فهمید، امّا وقتی که غٌلها و زنجیرها در گردن داشته، در آبی سوزان کشیده شوند، و سپس در آتش افکنده شوند، و افروخته خواهند شد، و آتشگیرانه آن خواهند گشت. کلمه «سجر» در اصل به معنای افکندن هیزم است در آتش گل کرده، مانند آتش تنور، که با هیزم افروخته شود.[15] این نوع مجازات برای مجادله کنندگان و مستکبران لجوج، در حقیقت عکس العملی است مناسب با اعمال آنها در این جهان، آنها از روی کبر و غرور به تکذیب آیات الهی پرداختند، و خود را در زنجیرهای تقلیدها و تعصبهای کورکورانه گرفتار ساختند، در آن روز با نهایت ذلت و خواری، غٌل و زنجیر به گردن آنها مینهند و به سوی دوزخ روانه میکنند. علاوه بر این عذابهای جسمانی آنها را با یک سلسله عذابهای دردناک روحی مجازات میکنند، که در آیه بعدی به بعضی از آنها اشاره میکند.[16]
ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ ﴿٧٣﴾ مِن دُونِ اللَّـهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَيْئًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّـهُ الْكَافِرِينَ ﴿٧٤﴾
آن گاه به آنان گفته میشود: آن شریکانی که برای خدا می پنداشتید کجا هستند. (73) به جای خدا؟ میگویند: آنها از ما گم شده اند، بلکه قبلا ما چیزی نمی پرستیدیم، خدا کافران را بدینسان بی راه میگذارد. (74)
همان موقع که آنها را با زنجیرهایشان در آب جوشان میکشند، به آنها گفته میشود: پس کجایند آن خدایانی که می پرستیدید، و شریک خدا می پنداشتید؟ تا شما را یاری کنند، و از این عذاب نجات دهند، و یا همانطور که معتقد بودید، شفاعتتان کنند، و تلافی عبادتهایی را که برای آنها کردید، درآورند؟ امّا آنها با سرافکندگی پاسخ میدهند: آنها از نظرما پنهان شده اند، به طوری که هیچ خبری از آنها نیست. در واقع چون متوجه میشوند، آن خدایانی که در دنیا شریکان خدای سبحان می پنداشتند، اسمایی بدون مسمی، و الفاظی بدون معنا بودند؛ و عبادتهایی که برای آنها کردند همه بیهوده بود، لذا منکر عبادت خود میشوند، و میگویند: ما اصلاً بت نمی پرستیدیم.[17] پس کفر و لجاجت آنها پرده و حجابی بر قلب و فکر آنها میشود، لذا راه مستقیم حق را گذارده، و در بیراه گام می نهد، و در قیامت نیز از راه بهشت محروم شده، به بیراه دوزخ کشیده میشوند، آری این چنین خداوند کافران را بیراه میگذارد (گمراه میکند).[18]
ذَٰلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ ﴿٧٥﴾ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿٧٦﴾
این بدان سبب است که در زمین به ناروا شادی و سرمستی میکردید و بدان سبب که به خود می نازیدید. (75) از درهای دوزخ داخل شوید، در آن جاودان بمانید، پس جایگاه سرکشان بد است. (76)
این آیه به علت گرفتاریهای این گروه، در این همه بلا و مصیبت و عذاب اشاره کرده، میفرماید: این عذابها به خاطر آن است که به ناحق در زمین شادی میکردند، و از روی غرور و مستی شهوات به شادی م یپرداختند و برای إحیای باطل هر کاری میکردند. از مخالفت با پیامبران، کشتن مؤمنان، و در فشار گذاشتند محرومان و مستضعفان لذت میبردند، و از ارتکاب گناه و قانون شکنی ها در خود احساس غرور و سربلندی میکردند، اکنون باید کفاره آن همه شادی بی جا، غرور، غفلت و مستی شهوت را در میان این غٌل و زنجیرها، و در لابلای شعله های آتش بپردازند. آری شادی های توأم با غرور و غفلت و بی خبری، و همراه با هوسرانی و شهوت، انسان را به سرعت از خدا دور میکند، و از درک حقایق باز میدارد، واقعیتها را شوخی و حقایق را مجاز جلوه میدهد؛ اینجاست که به آنها خطاب میشود: از درهای جهنم داخل شوید. سؤال: آیا داخل شدن از درهای دوزخ به این معنی است که هر گروهی از دری وارد میشوند؟ یا یک گروه از درهای متعدد میگذرند؟ به این معنی که دوزخ همانند بعضی از زندانهای وحشتناک و تو در تو از بندها یا طبقات گوناگون تشکیل شده است، گروهی از گمراهان سرسخت باید از همه ی این طبقات بگذرند، و در درک اسفل و قعر جهنم جای بگیرند؟ شاهد این سخن، حدیثی است از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) که در تفسیر آیه (34 /حجر) نقل شده که فرمود: جهنم هفت دارد، هفت طبقه بعضی بالای بعضی قرار دارد، سپس یکی از دستهای خود را روی دیگری قرار داد، و فرمود: این چنین. آیه میفرماید: چه بد جایگاهی است، جایگاه متکبران که در آن جاوادنه هستند! معلوم میشود سرچشمه ی اصلی بدبختی انسان همان کبر و غرور اوست. لذا؛ درهای جهنم اشاره به طبقات جهنم دارد، که هر کدام متناسب حال عده ای از دوزخیان است. توجه: فرح، به معنای شادی و خوشحالی است که گاه ممدوح و پسندیده، و گاه مذموم است و بر اساس باطل. مرح، به معنای شدت شادی در بی بند و باری و مستی شهوات و هوسرانی، که مذموم است.[19]
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿٧٧﴾
پس صبر کن که وعده ی خدا راست است. پس چه بخشی از مجازاتهایی را که به آنها وعده داده ایم به تو نشان دهیم، چه تو را از دنیا ببریم، باز به سوی ما بازگردانده میشوند.(77)
اکنون که چنین است صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده ی خدا حق است، هم وعده ی پیروزیی که به تو داده، و هم وعده ی مجازات متکبران و مجادله کنندگان. سپس برای آن که کفار خیال نکنند، اگر در مجازات آنها تأخیری روی میدهد، به معنای آنست که میتوانند از چنگال عذاب الهی بگریزند، میفرماید: به هر حال این کفار نزد ما بازخواهند گشت، و از چنگ ما بیرون نمیروند، و ما وعده ی خود را در حق شان عملی خواهیم کرد، یا در همین دنیا و در زمان حیات تو قسمتی از عذابی که به آنان وعده دادیم را به ایشان می چشانیم، و تو آن را می بینی، یا آن که قبل از عذاب کردنشان تو را از دنیا می بریم، و بعد سنت خود را جاری خواهیم ساخت. همانطور که گروهی از آنان در همین دنیا در میدان بدر و در صحنه های مشابه آن به کیفر خود رسیدند، و گروه بیشتری در قیامت سزای اعمال خود را خواهند دید.[20]
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ ﴿٧٨﴾
و پیش از تو رسولانی را روانه کردیم که سرگذشت برخی از آنان را بر تو حکایت کرده ایم، و سرگذشت برخی از ایشان را بر تو حکایت نکرده ایم، و هیچ رسولی را نرسد که جز به اذن خدا معجزه ای بیاورد. پس چون فرمان خدا برسد به حق داوری میشود، و آنجا اهل باطل زیان خواهند کرد.(78)
میفرماید: ما پیش از تو رسولانی را فرستادیم، سرگذشت گروهی از آنان را در قرآن برایت بازگو کردیم، هرچند سرگذشت گروهی دیگر را برای تو بیان ننموده ایم. خدای سبحان قانون و سنتی دارد، که شامل بلاهایی میشود، که به منظور پیروز کردن حق بر باطل، و داوری عملی بین هر پیامبر و امتش میفرستد، و تا به حال این سنت را به دست هیچ رسولی از رسولان قبل از تو نسپرد، بلکه هر پیغمبری که خود خدا میخواست، از آن نصرت بهره مند میکرد، و حال تو نیز مانند سایر انبیا هستی، ممکن است به تو اذن بدهیم که آن نصرت را بیاوری، و در نتیجه گوشه ای از آن عذابها را که به کفار وعده دادیم بر کفار نازل کنی، و خودت هم آن را ببینی، و ممکن هم هست قبل از نزول چنین عذابی بر کفار، ما جان تو را بگیریم، ولی به هر حال مسلم است که امر خدا وقتی بیاید، در بین آنان به حق داوری میکند، و در آن صورت پیروان باطل زیان خواهند دید، و رسوا خواهند شد، هم در دنیا و هم در آخرت، امّا در دنیا به خاطر این که هلاک میشوند، و در آخرت به این دلیل که به عذاب دایمی مبتلا میشوند.[21]
اللَّـهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ ﴿٧٩﴾ وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ ﴿٨٠﴾
خداست کسی که چهارپایان را برای شما پدید آورد تا از برخی از آنان سواری بگیرید و از برخی شان تغذیه کنید. (79) و در آنها برای شما منافعی است و می توانید با آنها به حاجتی که در دل دارید، برسید، و بر آنها و بر کشتی سوار میشوید. (80)
بار دیگر در این آیات به نشانه های قدرت خداوند و مواهب گسترده اش نسبت به انسانها باز میگردد، و گوشه دیگری از آنها را شرح میدهد، تا هم با عظمت او بیشتر آشنا شوند، و هم حس شکرگزاری را که وسیله ای برای معرفت الله است در آنها برانگیزد. بعضی از آنها تنها برای تغذیه مورد استفاده قرار میگیرند مانند گوسفند، و بعضی هم برای تغذیه و هم برای سواری مانند شتر که هم کشتی بیابانهای خشک و سوزان است، و هم وسیله ای برای تغذیه ی آدمیان. اصولاً آفرینش چهارپایان با آن خلقته ای متفاوت، مخصوصا با آن روح تسلیم و قابلیت برای رام شدن، در حالی که در بسیاری از اوقات از قویترین انسانها نیرومندترند، خود نشانهای از نشانه های بزرگ خداست؛ که در آنها برای شما منافعی قرار دادیم، مانند شیر، پشم، کرک، مو و پوستشان، حتی فضولات آنها که در کشاورزی قابل استفاده است. غرض دیگر از خلقت آنها این است که، بر پشت آنها سوار شوید، و به مقاصدی که در دل دارید، برسید، مانند استفاده ی تفریحی، سیاحت، هجرت، مسابقه و… سپس میفرماید: خدای سبحان در دریا و خشکی وسیله ی مسافرت و حمل و نقل بارها را در اختیار شما گذاشت، تا به سهولت بتوانید به مقاصد خود برسید.[22]
وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَأَيَّ آيَاتِ اللَّـهِ تُنكِرُونَ ﴿٨١﴾
و نشانه های خویش را به شما می نمایاند. پس کدام یک از آیات خدا را انکار می کنید. (81)
آیا آیات و نشانه های او را میتوانید در آفاق و یا در انفس انکار کنید؟ آیا آیات او را در آفرینش خود از خاک و سپس پیمودن مراحل جنینی، و مراحل بعد از تولد را میتوانید انکار کنید؟ یا نشانه های او را در مسأله حیات و مرگ؟ و آیا آیات الهی را در آسمان و زمین، و آفرینش شب و روز را میتوان با دیده انکار نگریست؟ و یا آفرینش وسایلی برای ادامه حیات، همچون انعام و چهارپایان؟ بر هر کجا که بنگرید، آثار خدا نمایان است، کور باد چشمی که او را نمی بیند.[23]
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٨٢﴾
آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند چه شد؟ آنها از اهل مکه زیادتر و نیرومندتر و پراثرتر بودند، ولی آنچه به دست آورده بودند بی نیازشان نکرد.(82)
این آیه شریفه، مشرکین را ملامت میکند، و آنان را به سرگذشت امتهای سابق، و سنت قضای الهی که در آن امتها جریان داشت توجه میدهد، و میفرماید: آیا آنها بر زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی را که قبل از آنها می زیستند، چگونه بود؟ اگر در اصالت تاریخ تدوین یافته، و آنچه بر اوراق ثبت شده شک دارند، در اصالت آثاری که بر صفحه ی زمین از کاخهای ویران شده ی شاهان، از استخوانهای پوسیده در زیر خاک، و از ویرانه های شهرهای بلا زده، که با بیانی رسا ماجرای خویش را شرح میدهند، نمیتوانند شک کنند؟ همان کسانی که از نظر تعداد نفرات از آنها بیشتر و از نظر قوت و آثارشان در زمین از آنها فزونتر بودند. با این وجود هنگامی که عذاب الهی آمد، آنچه را در زندگی به دست آوردند، بی نیازشان نکرد، و نتوانست آنها را از عذاب الهی نجات دهد، نه آن خوشحالی که از دانش خود داشتند، و نه توبه و ندامت شان از آنچه کرده اند، بلکه با تمام قدرتشان در یک لحظه ی کوتاه در هم کوبیده شدند.[24]
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٨٣﴾
و چون پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، به دانشی که نزدشان بود بالیدند، و آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا گرفت. (83)
منظور از (دانشی که نزدشان بود)، اطلاعاتی است که از زینت زندگی دنیا، و فنون دوز و کلکی است که برای به دست آوردن آن داشتند، و خدای سبحان این دوز و کلک ها را علم نامیده، تا بفهماند غیر از این علمی نداشتند، همچنان که فرموده: [پس دیگر به اینها نپرداز، که از ذکر ما روی گردانده، و به جز زندگی دنیا نمیخواهند، چون علمشان همین مقدار است. «نجم/30 »]. و مراد از «فرحوا بما عندهم» غرور و خودپسندی ناشی از زرنگی و علم ظاهری است، که در اداره ی زندگی خود دارند، و خود باختگی در مقابل این اطلاعات و زرنگی ها، باعث شد که از معارف حقیقی که به وسیله ی رسولان خدا عرضه میشود، اعراض کنند، و آن را به چیزی نشمارند، و مسخره کنند. خدای سبحان میفرماید: ما هم آن عذابها و تهدیدهای الهی را که به باد مسخره میگرفتند، بر سر آنان فرود آوردیم. [25]
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ ﴿٨٤﴾
پس چون سختی ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک میکردیم، کافر شدیم. (84)
امّا قرآن نتیجه این خودخواهی و غرور را این چنین بیان میفرماید: هنگامی که شدت عذاب ما را دیدند، عذابی که برای ریشه کن کردن آنها نازل شده بود، و فرمان قطعی پروردگار را در زمینه ی نابودیشان به همراه داشت، از کرده ی خود پشیمان شدند، خود را موجودی ضعیف و ناتوان دیدند و رو به درگاه حق آوردند و فریادشان بلند شد، و گفتند: اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم، و نسبت به معبودهایی که شریک او می شمردیم، کافر شدیم.[26]
فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّـهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ ﴿٨٥﴾
ایمانشان آنها را سودی نبخشید آن هنگام که عذاب ما را مشاهده کردند، این سنت خداست که از دیر باز درباره ی بندگانش چنین جاری شده، و آنجاست که کافران زیان کرده اند. (85)
امّا ایمانی که بعد از مشاهده ی عذاب ماست هیچ سودی به حالشان نداشت، چون چنین ایمانی اختیاری نبوده و فاقد ارزش است، لذا هرگاه طوفان بلا فروکش کند، راه گذشته خود را از سر میگیرند. این سنت و قانون الهی است که توبه و ایمان بعد از دیدن عذاب را قبول نکند، به همین دلیل توبه فرعون هنگامی که به نیل افتاد، پذیرفته نشد. اینجاست که کفار زیانکار میشوند، چون سرمایه های وجودی خود را در ازای بهره مندی کوتاه از لذات زودگذر دنیوی، از دست دادند و هیچ سرمایه ای جز گناه و عذاب الیم الهی فراهم نساخته بودند، چه زیان و خسرانی از این بدتر؟[27]
[1] – الميزان، ج 17، ص 550 – 549
[2] – الميزان، ج 17، ص 550
[3] – همان، ص 550
[4] – نمونه، ج 20، ص 160 – 158
[5] -سلسله جلسات تفسير آيت الله جىوادى آملى ، آدرس: www.eshia.ir، ( 12 / 2 / 1393)
[6] – الميزان، ج 17، ص 551
[7] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1039
-[8] خلاصه تفاسير الميزان و نمونه، ص 1039
[9] – نمونه، ج 20، ص 167 – 165
[10] – ارشاد قلوب القلوب، ج 1، ص 32
[11] – نمونه، ج 20، ص 168 – 167
[12] – الميزان، ج 17، ص 554
[13] – الميزان، ج 17، ص 558
[14] – همان، ص 559 – 558
[15] – الميزان، ج 17، ص 559
[16] – نمونه، ج 20، ص 173
[17] – الميزان، ج 17، ص 560
[18] – نمونه، ج 20، ص 175
[19] – نمونه، ج 20، ص 178 – 175
[20] – خلاصه تفاسير الميزان و نمونه ، ص 1041
[21] – الميزان، ج 17، ص 563 – 562
[22] – نمونه، ج 20، ص 189 – 187
[23] – همان، ص 190
[24] – الميزان، ج 17، ص 568 – 567
[25] -الميزان، ج 17، ص 568
[26] – نمونه، ج 20، ص 196
[27] – نمونه، ج 20، ص 197 – 196